در یکی از عملیاتها با علی دونفری بودیم و قرار بود تونلی در دل برف و تو اون سرما بکنیم برای پست دادن و دید کافی روی دشمن ،اول على مشغول کار شد و شروع کرد به کندن تونل ، منم مواظب بودم که مشکلی پیش نیاد و خطری تهدیدمون نکنه.
کلا اخلاق على رو همه میدونستن هیچ وقت اجازه نمیداد تا وقتی که هست کسی کاری انجام بده و پیش
قدم بود تو اینطور کارها.
بعد از چندین دقیقه که على مشغول کندن این تونل بود بهش گفتم علی کلنگ رو بده نوبت منه. آخه هوا خیلی سرد بود و على حتى
دستکش هم نداشت
در جواب من على گفت من تونل رو میکنم فقط یه
خواهش ازت دارم اگه میخوای من خسته نشم برای من روضه بخون.
گفتم باشه از کی بخونم على جان ؟ گفت #روضه_مادر مون حضرت زهرا(س) رو بخون. منم شروع کردم به روضه خوندن و علی هم همینطور که تونل رو میکند قطره های اشکش همینطور مثل ابر بهاری از روی گونه هاش می ریخت وگریه میکرد.
آخرش هم على با مدال حضرت زهرا سلام الله علیها و تیری که به پهلویش خورد به آسمان پر کشید و زهرایی شهید شد.
#شهید_علی_شاهسنایی
https://eitaa.com/fatholfotooh