دست نوشته ها و وصیتنامه شهید ناصرالدین باغانی🌷(۱)
اینجانب ناصرالدین باغانی بنده حقیر در درگاه خداوندم .چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم .
سخنم را درباره عشق آغاز می کنم ما را به جرم عشق موأخذه می کنند .
گویا نمی دانند که عشق گناه نیست امّا کدام عشق؟
خداوندا معبودا عاشقا،مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی ، امّا بزرگتر شدم ودیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی کرد پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی.مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه،به دنیا عشق ورزیدم به مال ومنال دنیا عشق ورزیدم . به مدرسه عشق ورزیدم . به دانشگاه عشق ورزیدم امّا همه ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو .
(یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ،پس به عشق تو دل بستم بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم ودیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم وتو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری،فهمیدم در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کرده ام ، این تو بودی که عاشق من بوده ای و من را می کشانده ای ، اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می آمدم .
ولیکن وقتی توجه می کنم می بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز مستقیم آمده ام حال می فهمم که این تو بوده ای که به دنبال بنده ات بوده ای، و هرگاه او صید شیطان شده ، تو دام شیطان را پاره کرده ای و هر شب به انتظار او نشسته ای تا بلکه یک شب او را ببینی ، حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی ، بنده را چه ، که عاشق تو بشود (عَنقا شکار کرکس نشود
دام باز گیر)
آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می نشستی.
اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم !
اما تو دست بر نداشتی و انقدر به این کار ادامه دادی تا بالا خره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام وه چه خیال باطنی !! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود .
مرا که به چنگ آوردی به صحنه ی جهادم آوردی ، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نبرد عشق ببازی من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می کردم .
آخرتو بزرگ بودی و من کوچک !! تو کریم بودی و من لئیم ! تو جمیل بودی و من قبیح ، تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم .کمند عشقت را محکمتر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی ، در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی وچه نیکو شرابی بود . من هنوز از لذت آن شراب مستم . اولین جرعه ی آنرا که نوشیدم مست شدم ودر حال مستی تقاضای جرعه های دیگر کردم . امّا این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی ، پیاله ام را شکستی ، هر چه التماس می کردم تا از حجاب ظلمانی بیاسایم ، ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و پیاله به دست ، هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم . ای عاشق من !! ای اله من !! پیاله ام را پر کن و در خماریم نگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته حال که به من رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری؟ تو که از بیع و شراء متاع عشق دم می زنی، چرا اکنون مرا در انتظار گذاشته ای ؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی ، پیاله ی خود را می شکنم و متاعم را به آتش می کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت به دندان بگزاری .
به آهی گنبد خضراء بسوزم
جهان را جمله سر تا پا بسوزم
بسوزم یا که کارم را بسازی
چه فرمائی بسازم یا بسوزم
@fatholfotooh
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساعات آخر مهمانی ماه خدا...
سفارش حجه الاسلام توکل
اگه تا الان نتونستی کار شایسته ای انجام بدی نماز امیرالمومنین ر از دست نده
از سجاده بلند نشدی ان شاء الله آمرزیده شدی.
28.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جشن تولد خانم خارجی برای رهبر
در اوج خفقان و موج بازداشت شیعیان در آذربایجان #سیده_شهلا در خانهاش همراه یا بچههای همسایه در باکو برای امام خامنهای جشن تولد گرفته است.
این عشق و اعتقاد برخواسته از اندیشه مقاومت به هیچ وجه خاموش شدنی نیست.
18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جهاد تبیین واجب فوری
مرگ بر دیکتاتور را با جهاد تبیین مشخص کنیم
رهبرمان امام خامنهای تا الان ما را از ۷ جنگ قطعی رهانیده
.....
سلامتی حضرت آقا صلوات💐
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
دست نوشته ها و وصیتنامه شهید ناصرالدین باغانی🌷 مقام معظم رهبری درباره این شهید بزرگوار می گوید: ن
دستنوشته ها و وصیتنامه شهید ناصرالدین باغانی 🌷 (۲)
امّا شهادت چیست ؟
آنگاه که دو دلداده به هم می رسند و عاشق به وصال معشوق می رسد وبندۀ خاکی به جمال زیبای حق نظر می افکند ومحو تماشای رُخ یار می شود ،آن هنگام را جز شهادت چه نام دیگری می توانیم داد ؟
آن هنگام که رزمنده ای مجاهد ، بسوی دشمن حق می رود وملائک به تماشای رزم او می نشینند و شیطان ناله بر می آورد و پای به فرار می گذارد و ناگهان غنچه ای می شکفد،آن هنگام را جز شهادت چه نام می توانیم داد؟ شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست .
(ای آنانی که در زندان تن اسیر ید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید . فقط شهید می تواند شهادت را درک کند.)
شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد ، شهید در این دنیا قبل از آینکه به خون بتپد ، شهید است .و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید ، بعد از وصل شان نیز نمی توانید درکشان کنید .
شهید را شهید درک می کند.اگر شهید باشید شهید را می شناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته ، چیزی را منکعس نمی کند. برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد شهیدان به حال شما غصه می خورند، و از این در عجیبند و حیرت می کنند که چرا به فکر خود نیستند .
به خود آیید و زندان تن را بشکنید . قفس را بشکنید وتا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شده اید نه برای ماندن در قفس، این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید.
ای خوش آن روز کز این منزل ویران بروم
رخت بر بندم و تا مُلک سلیمان بروم
@fatholfotooh
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
4_5902501541176149414.mp3
19.21M
#تاریخ_تطبیقی
#جلسه_نود_پنجم
#قسمت_نود_پنجم
#استاد_طائب
عنوان: بررسی وضعیت حکام و حکومتهای عباسی از زمان امام رضا علیه السلام به بعد
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
#جلسه_نود_پنجم
#قسمت_نود_پنجم
#استاد_طائب
🔰 عنوان : بررسی وضعیت حکام و حکومتهای عباسی از زمان امام رضا علیه السلام به بعد
با شروع قرن سوم یعنی از سال ۲۰۰ تا ۲۱۷ مامون خلیفه بود از سال ۲۱۷ تا سال ۲۲۷ معتصم و سال ۲۲۷ تا ۲۳۲ واثق حاکم بود.
✅با اطلاع از وضعیت جامعه متوجه میشویم که به قدرت رسیدن اهلبیت در آن زمان چقدر واهی بودهاست. ⬅️هرچند سازمان یهود در برابر اهلبیت بسیار هوشمندانه، پیوسته و با تجربه عمل میکرد اما بههرحال باید به وسیله افرادی برنامههای خود را پیش میبرد. آن ها بنی امیه و بنی عباس به ظاهر مسلمان را بر سر کار میآورند.
⛔قدرت اگر الهی نباشد ایجاد فساد میکند تنها عاملی که میتواند یک قدرتمند را صالح نگه دارد🟢ایمان به خدا و🟢عنایت اوست. چیزی که بشر و امیال او را کنترل میکند ایمان به خدا و آخرت و میل رسیدن به بهشت و دوری از جهنم است.
🔵آسید رضا دربندی وقتی رضاخان زمینهای او را گرفته بود به او گفتند:رضاخان آدم بدی است. گفت: بله رضاخان بد است ولی رضاخان های زیادی وجود دارد!
❓چرا وقتی امام جواد (علیهالسلام) را شهید کردند امام دهم که یک بچه دهساله است راه شهید نکردند؟ سازمان یهود ۲ برنامه در مواجهه با اهلبیت (علیهمالسلام) را در پیش گرفته بود:1⃣ کشتن آنها بود.
2⃣اینکه بتوانند امام را تغییر ماهیت بدهند. ⬅️امام هادی (علیهالسلام) را به یک مربی قوی ناصبی سپرد که او را تربیت کند تا ایشان نتواند با سازمان شیعه و رافضیها ارتباط بگیرند و بشود کسی مانند متوکل و مامون!
⛔در آن زمان کتابهایی بنام "ملاحم" که در آن پیشگویی هایی شده بود وجود داشت. حاکمان به آن توجه خاص داشتهاند و حتی اخباری درباره امام زمان هم در آن آمده بود، که باید بررسی شود که از کجا آمده بود و چه کسی آنها را گفته بود؟
متوکل در سال ۲۴۸ توسط پسرش کشته شد و مدت طولانی هم حکومت کرد در کتب ملاحم خوانده بود که دهمین حاکم کشته میشود و این باعث شده بود که بسیار غمگین باشد و حال حوصله ی عیش و نوش را از دست بدهد.
ندیمان او دورش را گرفتند و گفتند اینها همه دروغ است دهمی واثق بود که از دنیا رفت و میآمدند حاکمان را میشمردند و ابراهیم بن مهدی عباسی که اصلا رییس نشده بود را جزء خلفا میشمردند!😅
منتصربا باغر از غلامان ترک همدست شدند و متوکل را کشتند و منتصر ۶ ماه بیشتر حاکم نبود.
متوکل نتوانست امامی را شهید کند هرچند از سختگیر ترین ها نسبتبه اهلبیت بود.
❓چرا متوکل امام را شهید نکرد؟
1⃣فساد درون حکومت
2⃣چون امام تحت تربیت یک مربی ناصبی بود امید داشتند که امام تغییر ماهیت بدهد!
✅در مورد مربی امام معلوم نیست که چه زمانی از امام جدا شدند، فقط در تاریخ گفتهشده که این ناصبی به وسیله امام شیعه شد و بعدها دستگاه حکومت فهمید.
متوکل امام هادی را به سامرا برد. مادر امام از کنیزان بودند. به پدرشان هم که دسترسی کامل نداشتند⬅️ آنها خیال کردند چون کسی ایشان را تعلیم ندادهاست پس میتوانند توسط مربی ناصبی بر ایشان تأثیر بگذارند غافل از اینکه ایشان علم امامت را دارند.
✅بعد از آن در درون حکومت ۲ دسته ایجاد شدند:
1⃣ باغر
2⃣بغات که تماماً ترک بودند.
اینها تصمیم گرفتند که به سراغ نوادگان خاندان عباسی بروند.فردی به نام مستعین که یک جوان ۲۸ ساله بود را به حکومت رساندند و او شروع کرد به فضل و بخشش های بیحد و اندازه.
✅حالا نکتهای که باید بیشتر توجه بشود و در تاریخ بررسی بشود این است که نفوذ این ترکان در دستگاه حکومت را بررسی کنیم. اینطور که از ظاهر برمیآید اینها بودند که ارتباط بین سازمان یهود و حکومت را برقرار میکردند.
⛔در احوالات مستعین گفتهشده که او بیتالمال مسلمین را بر باد داد!یک باغوحش سلطنتی جواهرنشان و یاقوت نشان در آن زمان وجود داشت که به یکی از که بنیهاشم آنجا را نشان داد و فرد دیگری هم همراه آنها بود که یکی از آهوهای جواهرنشان آنجا را در جیبش پنهان کرد وقتی آمدند بیرون آن فرد بنیهاشمی به مستعین گفت:فلانی یکی از آن آهوهای زیبا را در جیبش پنهان کردهاست! مستعین گفت: آیا فکر کرده ای من فقط میخواستم که شما آنجا را ببینید و حسرت بخورید؟ خیر!! من آوردهام شما را که ببینید و هر آنچه که خواستید بردارید! 🙄مستعین به او گفت: آیا تو چیزی را برای خود برنداشتی؟ او گفت: خیر. گفت: اشتباه کردی! برو و هر آنچه که میخواهی بردار🙄
بهقدری جواهرات با خود برداشته بودند که مثل زنان آبستن راه میرفتند
این رفتار فقط برای ایجاد رضایت در کف جامعه و اطرافیان بوده