eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
455 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
211 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
به قرن ۷و ۸ هجری رسیدیم. جریان ورود مغول. در آغاز وقتی که ورود میکنن کاری با مناسک تحت حاکمیت خودشون ندارن. کاری با مسلمان و غیره بودن نداشتن. یهود دین و توحید رو برای یک نژاد خاص در نظر گرفته و این ها برای نژاد برتر هست. یهود میگه سایر نژادها حیوانات هستن. اسب و الاغ و اینا که برای ما بارکشی میکنن. مغول ها اینجوری بودن.ذات یهودی درونشون بود اما اسلام تلاشش این بود که عبد این ها نباشید . در اسلام چیزی داریم به نام تبعیت از ولی خدا شما باید مطیع ولی خدا باشید. مدیر الهی که از جانب خدا هست و اطاعت اون عین آزادی هست. روشهای پیامبر اکرم اطاعت الهی است که خود پیامبر رو هم ،یکی از افراد جامعه قرار میده. پیامبران در دنیا برتری بر دیگران ندارن، اینطور نیست که پیامبران کاخ داشته باشن و دیگران در کوخ زندگی کنن. مانند برتری پادشاهان.اهل ایثارن و زندگی شخصی پیامبر از سطح زندگی مردم پایین تر هست. به اصطلاح برتری مولا و عبد نداره. ما در اسلام ولایت داریم ،اما نه ولایت ملکیت بلکه ولایت امر .... یعنی اون چیزی که خداوند امر کرده به بنده ها. تعلیمات پیامبر آزادگی است. خلافت اسلامی به کیسریت و قیصریت تبدیل شد .🤔🤔🤔 یعنی این کسانی که نام خلیفه گذاشتن مثل منصور دوانقی مثل صفار مثل مروان و یزید و ... اینها نام خلافت و ولایت رو دارن اما حقیقت اش مانند قیصر کسرا زندگی میکنن و حتی بدتر از اونها. یعنی نوع ولایتی که بنی امیه وبنی عباس داشتن ،نوع ولایت چنگیز هست. در حرف چنگیز حرف خدا و پیامبر مطلقا وجود نداشت. بنابراین اگه چنگیز میگه سرماه باید خراج بدین حاکم بغداد هم میگه سر ماه زکات بدین. چنگیز میگیره می بره یه مقداری برای خودش و اطرافیانش، حاکم هم همین طور برای خودش و اطرافیانش خرج میکنه. منتهی چون اون نام ولایت الهی رو روی خودش گذاشته این مسلمانها فکر میکنن دارن به قرآن عمل میکنن. چنگیز این قسمت رو نداره (همون مسلمان بودن)پس بنابراین به این دلیل مقاومت میکنن و نمی پذیرند ولایت چنگیز رو .وقتی نمیپذیره یعنی چی؟؟؟ پس نتیجش میشه کشتار و تخریب . این همون چیزی که یهودی ها میخوان اگر ولایت چنگیز را بپذیرن حتی به اسم . اسلام بهم خورده. اگر مقاومت کنن میزن ولایت را داغون میکنن و اگر مقاومت نکن رفتن تحت ولایت چنگیز. وقتی که پیامبر اکرم هستن هرچی حاشیه حکومت ایشون توسعه پیدا بکنه برای پیامبر اکرم فرقی نمیکنه چون ایشون مربی به کل عالم هستن. تربیت شده الهی هستن. خداوند تبارک و تعالی پیامبر رو برای مدینه که تربیت نکرده بود برای جزیره العرب که تربیت نکرده بود برای کل عالم تربیت کرده بود. اگر پیامبر رو برداریم . کسی رو که تربیت شده و مربی برای جزیره العربه، اینجا رو اداره کنه نتیجه چی میشه ؟؟؟حاکمیت خراب میشه چرا ؟ چون این فقط برای جزیره العرب تربیت شده برای ایران که تربیت نشده. از لحاظ زبان و رنگ و سرما و گرما فرق دارن . پیامبر عین خودش پیامبر را برای کل عالم تربیت کرد. اگر حاکمیت دست کسی باشه که برای حاکمیت کل عالم تربیت شده ، بنابراین برای عالم یه نقشه واحد درست میکنه و به راحتی میتونه نقشه رو درست کنه.
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
🔹 موضوع: بررسی دوران غیبت‌کبری ( تبارشناسی قوم ) در بحث امروز صحبت در مورد این است که منشا تربیتی چنگیز خان کجاست؟ از نوع رفتار، سیاست‌ها، سازماندهی سپاه و اقدامات او می‌بینیم که مبنا و منشا حرکت‌های او یهودی است. یهود انسان‌ها رو سه دسته می‌کند: یک: نژاد برتر (نژاد یهود) دو: نژاد غیر یهود که سلطه یهود رو بپذیرد. این‌ها حق حیات دارند. سه: کسانی که سلطه یهود را نپذیرند باید کشته شوند. با مطالعه قرون هفتم تا اوایل قرن دهم درمیابیم چیزی که در تاریخ نوشته میشه فقط کشتار و قحطی‌ها، کمبودهاست. در این فضای کشتار دو جریان را میبینید: جریان حق و جریان باطل. جریان باطل چهره‌های مختلف دارد؛ دستگاه خلافت عباسی باطل محض است یعنی رفتار اون‌ها بهتر از چنگیز نیست، حاکم بغداد با نام اسلام همون بردگی و شراب خواری و زنبارگی را می‌خواهد. این‌ها هر دو در یک جبهه باطل قرار می‌گیرند و با هدف از بین بردن جبهه حق و اسلام نابی که پیامبر آوردن آمدند. با بررسی جبهه کفر میفهمیم چنگیزی می‌آید می‌شود یک فرمانده واحد و وحدتی را هم ایجاد می‌کند. چنگیز دارد از یک پشتیبانی نهانی(یهود) پشتیبانی می‌شود. در مقابل جبهه حقی را میبینید که باقی مانده و بلکه توسعه و رشد پیدا کرده است.جبهه حق هم یک چهره نهانی دارد که رهبری می‌کنه و این جبهه را نگه می‌دارد. اگر می‌خواهیم متوجه بشیم که غائب بودن امام زمان یعنی چی؟ در همین دوران که سلطه نابودسازی حق قوی است شما می‌بینید که اون اسلام ناب در درون این تهاجم چگونه می‌آید و جلو می‌رود و تا کجا می‌رسد.
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
از اول تاریخ که آمدیم جلو گفتیم منشأ انحرافات یهود بوده‌اند و پیدا کردن این انحرافات و خراب‌کاری‌ها در تاریخ توسط یهود در بعضی از جاها آسان بود و در برخی مواقع هم بسیار پیچیده است. در آن زمان دو حکومت و قدرت بزرگ را شاهد هستیم: 1⃣یکی در سمت خراسان و ماوراءالنهر تا قسمت شرقی دریای خزر که این ها خوارزمیان هستند ، 2⃣یک کانون قدرت هم در بغداد عراق که حکومت عباسیان است. شناسایی تفکر بین این دو حکومت بسیار حائز اهمیت است. در زمان غیبت کبری شناسایی و کشف گروههای شیعه سخت‌تر شد چون در زمان حضور معصوم همه امام رو می‌شناختند و بالاخره دسترسی به او داشتند ولی بعد غیبت کبری این‌طور نبود با این‌که تقیه بسیار زیادی می‌کردند ولی گاهی هم ممکن بود که آن‌ها شناسایی شوند. در زمان غیبت امام ما یک کانون شناخته‌شده نداریم که همه حول آن جمع شوند به‌همین دلیل سازمان یا این مجموعه موقعیتی برایش فراهم شد که به‌صورت پنهانی به فعالیت خودش ادامه دهد و شناسایی آن‌ها سخت‌تر باشد..... در خوارزم این زمزمه شروع شده بود که چرا حکومت دست فرزندان عباس باشد؟ حکومت باید در دست فرزندان علی علیه السلام باشد. عباسیان گفتند که ما باید کاری بکنیم که زمزمه اثر خودش را از دست بدهد و به‌همین خاطر شروع کردند به ایجاد آشوب و بلوا. چنگیزخان مغول به جنگ با خوارزمشاهیان رفت. بعد چنگیزخان نوبت به هلاکو می‌رسد و بعد از او به ارغون. ارغون وزیری دارد به‌نام سعدالدوله که رسماً یهودی بود و این آقای سعدالدوله می‌تواند نشانه ای باشد از هدف یهود. او می‌تواند افشاگر اهداف یهود در مغول باشد. سعدالدوله برای ارغون این‌طور جا انداخت که چنگیز خان مغول پیامبر بوده‌است چون هم دست به شمشیر برده است و هم کتاب داشته است. چنگیزخان که بیابان‌نشین بوده‌است چطور می‌تواند کتاب بنویسد؟ حالا شاید بتوانیم بگوییم که این یاساها و این کتاب قانون چنگیز را هم خود یهودی‌ها نوشته باشند و به‌نام او او زده باشند. ما در اهل‌بیت علیهم‌السلام بحث امامت را خانوادگی داریم ، یعنی از امام علی علیه السلام به فرزندان‌شون. در عباسیان و امویان هم همین منوال را می‌بینیم. سعدالدوله به ارغون گفت چنگیز نبی بوده‌ است پس تو هم بعد او جانشین او هستی و نبی هستی همان‌طور که پیامبر یاران خودش را به قتال تجهیز می‌کرد و برای گسترش دین اسلام جهاد می‌کرد تو هم باید همین کارو بکنی! سعدالدوله به ارغون گفت: همان‌طور که پیامبر در خندق چندین نفر را کشت (منظور کشتن هفت‌صد نفر از بنی قریظه است،که اکثر آن‌ها را امام علی علیه السلام گردن زد.) ⛔( این نقل تاریخی این‌ها است و این تفکر که اسلام با جنگ و خون‌ریزی گسترش پیدا کرده‌است تفکر یهودی و مغولی است.) تو هم اگر شمشیر بکشی و تعدادی از افراد را بکشی ، همه از تو تبعیت می‌کنند و حکومت واحدی را تشکیل می‌ دهی. سعدالدوله به او گفت آنانکه پذیرفتند از کشتن آن‌ها صرف‌نظر کن وگرنه که باید تو سری خور و ذلیل بشوند و انها را بکش. اولین کاری که ارغون می‌کند این است که دستور می‌دهد تمام کسانی که مسلمان هستند از بدنه حکومت و دستگاه بیرون شوند. 🔺️ مغول اصلیت بودایی دارند. بعد گفت باید به مکه حمله کنی و اون‌جا رو دوباره به بت‌خانه تبدیل کنی. لازم نیست برای بت‌ها نام انتخاب کنی فقط آن‌جا بت بساز. مکاتبه می‌کند با عرب‌های یهودی( این نکته جالب است) و به آن‌ها گفت که شما باید راه ورود مغول‌ها به این‌جا را فراهم کنید شناسایی راه‌ها و... سعد یک سیاهه‌ای از علمای اسلام اعم از شیعه و سنی آماده کرد و به ارغون داد و گفت تو باید این‌ها را بکشی. منتها اصلاً به این کارها نرسید در همان ابتدایی که سپاه به حرکت درآمد ارغون به یک بیماری دچار شد و از دنیا رفت و بعد او بعضی از مغول‌ها و مسلمان‌ها سعد را دستگیر کردند و کشتند و تکه‌تکه کردند. گفتیم جریان حق، استاد مخفی کاری بود و کار فرهنگی خود را پیش میبرد. بعد ارغون نوبت به آباقا برادر هلاکو می‌رسد. اباقا مسیحی بود و دوست داشت که همه را هم مسیحی کند اما خیلی زنده نبود و در سال ششصد و هشتاد از دنیا رفت و در این‌ بین پسر او مسلمان شده بود و حکومت به پسرش احمد تگودار رسید. حالا این‌که چه کسی او را مسلمان کرده و درمورد اسلام با او صحبت کرده‌است معلوم نمی‌شود.
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
خیلی‌تلاش دارم ک از زمان ورود و اقدامات مغول رد شوم اما به هر تقدیر با مطالعات جدید این دوران دوران تقابل قوی و مهمی است به این معنا که ان جریان یهود در این دوران تلاش فراوانی داشت که مغول و اثر گذاری برآنها ریشه کند. اسلام و جریان اسلام موجود توانمندی مقابله نداشت و جریان اسلام ناب که خب پیوست میخورد به جریان حب اهل بیت در سطح حقیقی اش . بالاخره ولایت در اسلام ولایت حب است . وقتی ولایت حب است اون کس که ولی است باید ملاک های محبوبیت را داشته باشد . ملاک های محبوبیت که در این انسان ها باعث ایجاد حب میشود جز ملاک های الهی نمیتواند باشد . مردم به شکل عام عاشق یک شراب خور نمیشوند . هرگز، یعنی بخاطر شراب خواریش . هرگز عاشق یک قمارباز نمیشوند هرگز عاشق یک قداره بند نمی شوند. هرگز عاشق یک رباخوار نمیشوند . عاشقی که بیایند و در رکابش بجنگند و حاضربشوند که جانشان را فداکنند. برعکس اگر کسی در مکتب الهی رشد کرده باشد مثل پیامبر اکرم ، پیامبر اکرم حتی دشمن خونی‌اش هم او را دوست دارد . تاریخ را ببینید . پیامبراکرم در مکه وقتی که توسط مشرکین سران آسیب میدید اونهایی که دورمیشدند همین مردمی که مسلمان نبودند بت پرست هم بودند همان ها به کمک پیامبر می آمدند. چرا چون معرفتی که نسبت به ایشون نداشتند این بود که پیامبر آدم خیری هستند ادم خیرخواهی هستند و امین به آن معنا یعنی ملاک های الهی . خب اگر در اسلام آمده و گفته من از شماها ولایت میخواهم یعنی چی؟ فرض کنید حب میخواهم . خب حب به کی؟ شما "انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنو" به همین معنایی که آقایان معنا میکنند ولی شما یعنی محبوب شما آن خدا و رسول است و همچنین و الذین آمنو . این الذین آمنو زمانی محبوب مردم می‌شود که اون ملاک هایی که ما در خدا رویت میکنیم در نماینده خدا هم ببینیم . رسول خدا نماینده خدا است . میبینید این الذین آمنو باید آن ملاکاتی که در پیامبر هست را داشته باشد . ان وقت این می شود همان ولایت حب. اگر بود تبعیت میکنه ولذا اگر امیرالمومنین را بشناسید تبعیت از امیرالمومنین دستور نمیخواهد ‌‌‌ اگر کسی فهمید امیرالمومنین چه کسی هستند خودبه خود به دنبال او راه میوفتد . شما در امر پزشکی رجوع به خبره میکنید. مثلا اگر اینجا یک متخصص عالی باشد و تجربه هم داشته باشد و یک پزشک دیگر هم معمولی باشد و چون پزشک متخصص و عالی تجربه شده است و این آقا هم این بیماری را دارد مشخص است که پیش آن یکی نمی‌رود. پیش متخصص میرود ‌. حالا وقتی امیرالمومنین تمام ملاک هایی را که در تبعیت از خداوند متعال است همه را خدا در وجود ایشان نهاده. یعنی اوصافی که در پیامبر است موجب شده است ما عشق پیامبر بشویم و دنبال او برویم در ایشان هست و دیگر نیاز به دستور نیست تا دنبال ایشان برویم ‌. تبعیت از امیرالمومنین عقلی است نه شرعی و دستوری . پس مهم اینه که شما اون امیرالمومنین را به آن شکل معرفی کنین و بعد از معرفی طرف خودبه خودکشیده میشود. این در بقیه افراد قوی نیست ببینید وقتی که مغول میاد هجوم او با اون دید یهودیتی که درش ایجاد کرده که ما عرض کردیم در چنگیز و اینا ، اما خاندان چنگیز اینا خیلیاشون اصلا از یهودیت خبری ندارند . اینجا موضع اقدام اشناکردن این اقایان با اون نوع از اسلامه اگر علویه بتونه اون ولایتو به اون منتقل بکنه و این شمشیرشو از گلوی اسلام برمیداره ببینید و اینکار به شکل پنهان انجام شده بود اینو بیاید دردل تاریخ نگاه کنید روشن کنید. ببینید قبلا گفتیم سعدالدین یهودی اومد وزیر شد و تونست ارغون رو بیاره پای کار براندازی اسلام . تعرض کعبه ، کشتن همه علما اینطور و... خب دراینجا ارغون میمیره او پشتوانه سعدالدینه . سعدالدین روهم مردم میزنند و میکشند یک یهودکشی عجیبی یهو راه میوفته . بعداز اون کی میاد رئیس میشه؟ قازان که اسمش محموده . این مسلمان شده . توسط کی مسلمان شده ؟ میگویند او توسط یکی از سردارانش که میجنگیده به نام موروز . اما او با سواد نیست که . میگویند نه ، اون کسی که روی قازان خان اثرگذاشت این یکی از علمای بزرگه که اهل سنت او را میگویند حافظ المحدثه و اینها. کی ؟ صدرالدین ابراهیم بن شیخ سعدالدین معید هموی جمینی . این کیه؟ این نویسنده کتاب فرائض السمتینه در فضائل المرتضی . درفضائل امیرالمومنین. دقت کنید تمام تلاشش این بود که امام علی را معرفی کند . دیگران را نمیزد . علی را معرفی میکرد. قازان وقتی با این روبه رو میشد این علی‌بن ابی‌طالب رو به او معرفی میکرد و وقتی که او گوش میکرد میدید امام‌علی خیلی خواستنی هستند.
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
بحث ما در سلسله مباحث تاریخ به بررسی تاریخ در دوران ظهور مغول و اقدامات مغول رسید حدس ما این بود که براساس تعالیمی که در یاساهای مغولی و در نوع سازماندهی شان ونوع اقداماتشان و میزان اطلاعاتشان در مجموع این بود که اصل جریان نشات گرفته از تعالیم یهود بود و چنگیز نمی تواند یک آدم ساده بیابانگرد رشد یافته در یک قبیله دور افتاده در بین بیابان ها باشد.حالا اگر تلاش کردند که اون رو اینگونه معرفی بکنند این در حقیقت پرده افکنی بر یک سلسله واقعیت‌هایی است که اگر اون واقعیت‌ها مورد توجه قرار بگیرد آن ساده انگاری و ساده نگاه کردن به قضایای مغول از بین می‌رود و شاید دسترسی به اون اصل منشا موجب بشود که اون نگاه به یهود نگاه به تزاویر اینها بیشتر روشن بشود و این آیه بیشتر در منظر ذهن جا بیفتد که خداوند متعال این‌ها را به عنوان آتش افروز معرفی می‌کند. هرگاه یک آتش جنگی را افروخته می‌کنند خداوند متعال آن را خاموش می‌کند یعنی آنقدر آتش افروزی آنها و کید و مکرشون در زمینه ایجاد جنگ ها و نبردها قوی هست که دست الهی به میدان می‌آید و آن را خاموش میکند که البته دست الهی همیشه به دست مردان خدا و تربیت یافتگان مکتب الهی است و یا گاهی هم ممکن است به تعارض بین خود همین جریان‌ها باشد. گاهی موارد بین خودشون هست ولی به هر تقدیر خداوند متعال این‌ها را به عنوان یک مجموعه جنگ افروز معرفی می‌کند و اگر تاریخ مغول به خوبی روشن بشه معلوم میشه که در این مقطع از تاریخ هم آنها چگونه آتش افروزی کرده‌اند. دنیا در نظر یهود مانند یک صفحه قمار است. صفحه قماری که مثلا هی مهره می‌اندازند قدیم‌ها در یکی از صحنه‌ها تخته نرد بود، تخته نرد مهره‌هاش هی اضافه می‌شود و بعد در این قمار اون کسی که هی مهره می‌آورد گاهی اوقات تعداد مهره ها به قدری زیاد می شود که حساب مهره‌ها و چینش مهره‌ها و نوع به کارگیری مهره ها از دست مهره انداز بیرون می رود و خوداون مهره ها باعث شکستش می شود. یهود به دنبال سلطه پنهان است پس باید به دنبال مهره گذاری باشه و مهره‌های پنهان و در هر کجا نفوذی بگذارد تا بتواند جریان همه جا را طبق میل خودش همراه سازی با خودش بکند و جهات را بگیرد و خوب هر از چند گاهی به یکباره می‌بیند که این تعداد مهره‌ها داره زیاد می‌شه و داره از دست اون میره. بنابراین اینجا یه حرکتی ایجاد می‌کنه یک جنگ‌هایی ایجاد می‌شه و این در حقیقت بر میگرده به کم شدن اون نقاطی که نیاز به مهره گذاری دارد و یک توانمندی برای مهره های خودش ایجاد میکند. شما ببینید قبل از اینکه مغول بیاید این کار را بکند در حقیقت یک تشتت حاکمیتی ما در زمین داریم یعنی در منطقه عراق عرب شما دولت عباسی‌ها را دارید، در منطقه مصر دولت بازمانده فاطمی‌ها عبیدیان را دارید و در منطقه شرق ایران یعنی آسیای شرقی این طرف در مناطقی مثل سمرقند، بخارا، خوارزم، اطرار تمام این‌ها خوارزمشاهیان حاکم هستند و منطقه شبه قاره هند اون طرف هم قبایل دیگه‌ای حاکم هستند یعنی یک تشتتی هست و فرهنگ های مختلف زمینه پرورش و رشد پیدا میکنند و خوب قسمتی هم اسماعیلی‌ها در قلعه‌ها هستند که جریانات آزاد اینها را ملحدین می‌دانند. وقتی مغول حمله می‌کند خوارزمشاهی‌ها را سرکوب می‌کند و عبیدیان را قسمتی از آنها را سرکوب می‌کند و می‌رود تا قسمت‌هایی از غرب روسیه و گرجستان و ارمنستان و ترکیه و می‌آید عراق عرب و ایران همه این‌ها را می‌گیرد و این تشتت ها از بین میرود. بنابراین وقتی مغول حاکم می‌شود تاثیرگذاری جریان یهود بر مسائل به نظر آنها راحت میشه یعنی خیلی راحت وقتی روی مغول‌ها اثر بگذارند یعنی همه جا اثر گذاشتند، کشتار کردند و خیلی از علما را زدند و نابود کردند پس حرکت‌ مغول بدین گونه است. شیخ صفی نمی تواند آدم عادی باشد و از کسی اثرگیری نکرده ولی ظاهرش این است که یا حنفی است یا... بنابراین در دل حاکمیت مغول سلطان محمد خدابنده بعد از برادرش قازان خان (یک مسلمان شده ) که می خواهد کارهای اسلام را انجام دهد و بعداز سلطان محمد خدابنده ،سلطان ابوسعید می آید و اون کاملا می خواسته اسلامی باشد وزرای او را که بررسی می کنید می بینید وزرا یکی بعد از دیگری خیلی هاشون از صاحبان علم و دانش و فرهنگ و بعد متمایل به اون حقایق اسلام ناب هستند، ولی هنوز جریانات قبیله ای است نکته( پیشنهاد مطالعه): مطالعه تاریخ سیستان که خیلی درس آموز است در اونجا می بینید که این ایل ها و خاندان ها چگونه خودشون را حتی در دوران مغول حفظ کردند ولی عشیره ای باقی مونده و یک قبض و بسطی در حاکمیت داشتند یعنی گاهی یکهو سیستان می رفته به منطقه هرات و مکران و دریا و اینور می آمده به خراسان و بعد هم گاهی یکهو کوچک میشده و می رفته می شده در حد سیستان.