هدایت شده از شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
دوران راهنمایی، یک هفته با مدرسه اردوی مناطق جنگی رفتند و بعد هم با دستکاری شناسنامه اش یک ماه برای دوره آموزشی رفت ، حالا بماند که پدرش اوایل چندان راضی نبود و هر بار چطور قِسِر در می رفت .
تازه به هنرستان رفته بود که یکدفعه دیدم با یک ساک نارنجی در دست به خانه آمد ، گفتم این که برای مدرسه مناسب نیست، گفت خوب است وسایل هایم را می گذارم داخلش.
دو سه روز بعد آمد و گفت یک ماه می خواهم به جبهه بروم. من هیچ وقت مخالفتی با جبهه رفتنش نداشتم ، با این حال گفتم ؛ یک ماه خیلی زیاد است باید درسَت را بخوانی. گفت؛ مدیرمان گفته بروید من برایتان نمره می گذارم. داخل همان ساک وسایلهایش را گذاشت و یک ماه رفتن همان و تا چهار ماه نیامد.
ماه چهارم هیچ خبری از او نداشتیم نه زنگی نه نامه ای، نه خبری ، خیلی نگران بودم ، همه اش فکر و خیالم این بود که چه شده ؟! مفقود شده یا اسیر ؟! صدای زنگ در که می آمد، می گفتم شاید سعید باشد ، این صدای زنگ و تصور آمدنش برایم خیلی قشنگ بود .
دامادمان تا ناحیه بسیج اسلامشهر رفته بود و سراغش را گرفته بود ولی هر کس جوابی داده بود، یک بار هم خودم رفتم دنبالش.
یک روز پدرش رفت راه آهن، بلکه از او خبری بگیرد. همان روز بعد از اینکه آمد ، در خانه با مادرشوهرم و بچه ها نشسته بودیم و داشتیم حرفش را می زدیم . بابا ، مجتبی را روی پایش خوابانده بود و برایش لالایی می خواند ، در همین حال ، داشت تعریف می کرد که در راه آهن چه گذشت و چه ها شنیده . می گفت هر قطاری که می آمد می رفتم و از رزمنده ها سراغ سعید را می گرفتم . بعضی ها برای اینکه دلش را به دست بیاورند، گفته بودند ما دیدیمش، چند روز دیگر می آید.
خیلی فکر و خیالات می کردم، دیگر از او دست شسته بودیم. همه مان ناراحت و بغض کرده، نشسته بودیم . پدرش همان طور که تعریف می کرد، یک دفعه گریه اش گرفت و با گریه ی او اشک هایمان سرازیر شد ، دختر بزرگم سرش را زیر پتو کرده بود و گریه می کرد.
من یک لحظه به یاد حضرت فاطمه صغری افتادم که بر دروازه شام ایستاده بود و از هر کاروانی که میآمد، سراغ پدرش را می گرفت. دیگر نتوانستم آرام گریه کنم و صدای هق هق گریه ام بلند شد . رفتم دم شیر آب تا صورتم را بشویم که یکباره صدای زنگ در آمد .
یک آن از دلم گذشت که نکند سعید باشد ، بعد پیش خودم گفتم؛ نه فکر نمی کنم ...
همان لحظه صدای بچه ها بلند شد که ذوق زده گفتند؛ مامان ! سعید است ... مامان ! سعید است ...
آنقدر خوشحال شدم که اصلا قابل وصف نیست ، انگار خدا دوباره سعید را به ما داده بود، توی سینه می زدم ، نَنَه نَنَه می گفتم و از پله ها پایین می آمدم . من که پسرهایم را از یک سنی به بعد دیگر نمی بوسیدم ولی زمانی که از جبهه بر می گشت آنقدر دلتنگش بودم که نمی توانستم او را نبوسم. می گفت مگر اینکه ما به جبهه برویم که مامان ما را ببوسد.
بعدها دیگر این مدل نَنَه گفتن من هم سوژه ی شوخیهایش شده بود و هر وقت از جبهه می آمد همزمان با من به سینه اش می زد و نَنَه نَنَه می گفت و می خندید.
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی)
@shalamchekojaboodi
هدایت شده از شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
#هفته_دفاع_مقدس ، هفته ی دانش آموزانی که همزمان با #بازگشایی_مدارس ، راهی جبهه ها شدند و در سنگر و مدرسه ی جبهه ، واحدهای عملی توحید ، استکبار ستیزی، ایثار و جوانمردی ، انقلابی گری و ... را گذراندند و مردانه تربیت شدند ، گرامی باد
چنین آموزش و پرورشی برای فرزندانمان آرزوست🍃
هدایت شده از شبهای با شهدا
1_6766958300.mp3
6.89M
🎵 سرود زیبای آقا اجازه
👌 ویژه روز اول مدرسه
https://eitaa.com/shabhayebashohada
📣📣📣🔴قابل توجه همه #خادمین_قطعه۲۸
حتما در هفته دفاع مقدس به مزار شهیدان رسیدگی بفرمایید ان شاءالله جمعه هفته آینده در همان قطعه مراسم داریم
👈فقط آب نریزید ، دستمال کشی و جارو زدن هم انجام شود ✅
ما دیروز سرکشی داشتیم برخی خادمین بیشتر از یک ماه هست مراجعه نداشتند 😳
در هر نوبت حضور باید حتما عکس ارسال بفرمایید 🌟
گلکاری مزار شهید انجام شود 🍃
@fatholfotooh
هدایت شده از کانال متن روضه
4. حضرت زهرا س.mp3
3.43M
|⇦•شمع خموش ما را....
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
وصیت امام حسن عسکری علیهالسلام به شیعیان:
شما را به تقواى الهى و پارسایى در دینتان و تلاش براى خدا و راستگویى و امانتدارى و طول سجود و حُسنِ همسایگى سفارش می کنم
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
پخش زنده ویژه برنامه شبهای پرستاره شبکه قرآن و معارف سیما جمعه ۳۱ شهریورماه ساعت ۲۰:۴۵
هم اکنون شبکه قرآن سیما
شبهای پر ستاره🌟 گلزار شهدای اصفهان
#حاج_اکبر_صباغیان
امروز یکی از خادمین قطعه۲۸ شهدا عکس مزارت را فرستاد.
🕊بی بهانه هم یادت هستم اما چه بهانهای برای یادآوریت، زیباتر از یادآوری بهای خادمیت برای حرم عسکرین در سامراء ، جان دادنت برای خادم حرم بودن .
آدم ها که خریدنی شوند بها پیدا می کنند آنوقت بهانه را خدا حواله میکند تا وجودت برکت روزهای نبودنت هم شود.
امام عسکری علیه السلام خوب مهمان نوازی میکند .
🕊امروز در عرض تسلیت محضر امام زمان عرض شد آقا جان آجرک الله ، بیایید تا دل مادران حضرت زهرا شاد شود.
... از زمانی که آخرین مامانت را خواندم در ذهنم ماند ؛ ان شاءالله مقبول دل عزیز زهرا شود
عزیز زهرا امروز عزادار پدر بزرگوارشان هستند.
خدا کند که ما هم به نظری ، نذر راه ظهور شویم
@fatholfotooh
#خادم_شهید
سلام علیکم خوبین
روز شهادت امام حسن عسکری و شام تاجگذاری آقا سر مزار عزیزم بودم جایتان خالی
🕊سلام علیکم
زیارت قبول
ان شاءالله نظر مولایمان ، مهدی فاطمه عجل الله فرجه الشریف بر شما باشه💐💐
خیرات تون قبول ان شاءالله اموات خودتان هم بهرهمند باشند
@fatholfotooh
#خادم_شهید
سلام علیکم
۳ شهریور و ۳۱ شهریور تونستیم یه سر بریم سر مزار شهید غلامرضا ظهیرآبادی.
دفعه قبل سنگ مزار رو تمیز کردیم ولی چون وسیله همراهمون نبود، بخش شیشهای موند.
از بالا هم چون سقفش خراب بود،خاک رفته بود داخل.
۳۱ شهریور توفیق داشتیم در خدمت این شهید عزیز باشیم.
قرار شد انشاالله سر فرصت یه بار دیگه بریم
سقف بالاسر عکس رو میتونیم درستش کنیم؟ از کجا باید اجازه بگیریم؟ سمت چپ مشخصه یه ذره باز شده، گرد و خاک میره داخلش.
🕊سلام علیکم
زیارت قبول
خداوند با فضل خودش براتون جبران کنه . گرد غربت از مزار شهدا برمیدارید، خدا روز غربت قیامت ، شهدا را شفیعتان قرار دهد.
برای باز بودن تابلو ان شاءالله هماهنگ میشود.
@fatholfotooh
.
#چند_خط_روایت
از آخرین قسمت قطعه ۴۰ که عبور کنی مزار دو شهید در کنار هم به چشم میخورد
این بار تزئینات، گویای شادی و حضور زائرین در روز قبل را داشت.
خوب که نگاه کردیم فهمیدیم؛ ۳۱ شهریور ۵۸ ،روز تولد شهید پاشاپور و ۳۱ شهریور ۹۵ روز شهادت شهید پورهنگ هست.
این دو دوست و فامیل چقدر زیبا تا آخر با هم ماندند و نهایت در کنار هم ، دارالشفای همه دوستداران شهدا شدند
هدیه به روح پر فتوحشان، صلوات💐
@fatholfotooh
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
پخش زنده ویژه برنامه شبهای پرستاره شبکه قرآن و معارف سیما جمعه ۳۱ شهریورماه ساعت ۲۰:۴۵
هم اکنون پخش زنده شبکه قرآن سیما
آخرین شب روایتگری حاج حسین یکتا در برنامه شبهای پر ستاره🌟 گلزار شهدای اصفهان
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#یکشنبه ها #چهل_حدیث #جهادبانفس #حدیث_هفتم #غضب #فصل_دوم 🍃🍃🍃🍃 چه بسا انسان غضب کند و از شدت آن ا
#یکشنبه ها
#چهل_حدیث
#جهادبانفس
#حدیث_هفتم
#غضب
#فصل_سوم
#علاج_غضب
🍃🍃🍃🍃
دو راه علمی و عملی دارد
عملی👈
ترک محل
تغییر حال (نشسته، ایستاده، خوابیده)
مشغول ذکر خدا شدن (شیخ حر عاملی در کتاب وسایل الشیعه ذکر خدا را در حال غضب واجب دانسته است)
مشغول کارهای دیگر
این روش ، حال را رو به اعتدال میبرد
امام باقر علیه السلام فرمودند همانا غضب جرقه آتشی از شیطان است که در قلب پسر آدم افروخته شود. چشمان او سرخ شود و رگهای گردن او باد کند. شیطان در او وارد شود پس به زمین بنشیند زیرا پلیدی شیطان از او برود.
امام باقر علیه السلام فرمودند هر مردی که بر قومی در حال ایستاده غضب کرد، فوراً بنشیند. به زودی وسوسه شیطان از او برود و هر مردی بر خویشاوندان خود غضب کرد، نزدیک برود (و اگر محرم هست) او را لمس کند.
😡اگر دیگران بخواهند شخص غضب کننده را آرام کنند👈 در اوایل غضب، او را نصیحت کنند یا روشهای عملی را بگویند وگرنه وقتی شدت گرفت، نصیحت نتیجه عکس میدهد.
شادی روح امام خمینی رحمة الله علیه صلوات💐
@fatholfotooh
#خادم_شهید
سلام عزیزان
سه ماهه پیش برای اولین بار و اونم به خاطر خاک روی مزار و مشخص نبودن شماره ۱۶ و خواندن شماره۱۹ از روی عکس
کلی گشتم تا پیدا کنم
خیلی لذت بخش بود با پسر ۶ ساله ام این مسیر چندین بار رفتیم و پیدا نکردم
لذت بخش بود به خاطر توفیقی که پیدا کرده بودیم .
ممنونم از گروه فتح الفتوح
از روی عکس شماره مزار شهید بالا سر شهید کشاورز مزار رو پیدا کردیم
بعد از شستن سنگ و خواندن فاتحه نگاه کردم جای کاشت گل هست که با خودم گفتم سری بعد با چندتا گلدون میایم
ولی متاسفانه افتادم در بستر بیماری...
الحمدالله خدا توفیق داد بعد از حدود سه ماه با توجه به بیماری سختی که داشتم
خدمت شهید سجاد کشاورز بروم
با خانواده رفتیم
روز پنجشنبه وفات پیامبر مهربانی حضرت محمد ص
گیج شده بودم
خانواده دنبالم راه افتادند
قطعه ۲۸
ردیف۱۹
شماره۱۶
چون بعضی از قبرها شماره هاشون جابجاست
منم کلی داروهای مسکن و ... میخورم
خلاصه به خانواده ام گفتم بریم سر مزار شهیده ناهید فاتحی هم فاتحه بخونیم هم ایشون رو بشناسید هم از اونجا دوباره مسیر مزار شهید کشاورز رو بریم
که قسمت شد و سعادت داشتیم خانم صباغیان عزیز رو زیارت کنیم
بعد از دوری سه ماهه از شهر و دوستان و شهدا خیلی خوشحال شدم.
الحمدالله مزار شهیدمون پیدا کردیم
البته که شهید پیدا بود
ما گم شده ایم
سنگ قبر رو شستیم
و ناراحت از اینکه قابها پر از خاک و من دسترسی ندارم .
ان شاءالله بار بعد که میرم خانواده عزیزشون ببینم .
اللهم عجل لولیک الفرج الهي آمین
اللهم الرزقنا توفیق شهاده فی سبیلک
🕊سلام و سلامتی
الحمدلله تونستید دوباره بیایید
@fatholfotooh
هدایت شده از مرکز نشر آثار آیتالله بهجت
🌟 سالروز آغاز امامت امام زمان، حجت ابنالحسن العسکری، حضرت بقیةالله الاعظم عجلالله تعالی فرجه الشّریف مبارک باد 🌸☘️
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
اگر ما برای تعجیل فرج دعا نکنیم، یا در دعا کردن جدی نباشیم، یا آثار جدیت در ما نباشد، به ضرر دنیای ما هم خواهد بود، چه رسد به آخرت؛
🔸 و از شروط استجابت دعا، توبه از معاصی است.
📚کتاب حضرت حجت(عج)، ص٢٣٢
مجموعه فرمایشات آیتاللّٰه بهجت پیرامون حضرت حجت ، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
✅ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتاللّٰه بهجت قدس سره
☘️ @Bahjat_ir
🔸بهجای پیشدبستانی به بهشت رفت
چهار سال پیش محمدطاها اقدامی کیفش را بسته بود تا فردا پیشدبستانی برود؛ اما شیطان تجزیهطلب در رژه ۳۱ شهریور اهواز، آمد بالای سر مادرش که طاها را محکم بغل کرده بود، تیر خلاص زد و طاها در خون غلتید. اسم #طاها_اقدامی هیچ وقت ترند نشد؛ اما اشکهای پدر و مادرش یک لحظه بند نیامده است.
پر از حرف های ناگفته...
#شهید
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
4_5789750317419596098.mp3
19.94M
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
#تاریخ_تطبیقی
#جلسه_صدوچهاردهم
#قسمت_صدوچهاردهم
#استاد_طائب
در بررسی تاریخ بنی عباس و در دورانی که غیبت صغری شروع میشه و قبل از اون ما یک فراز و نشیبی را در مقابله بنی عباس با اهل بیت شاهد بودیم یک مطلب اینکه از امام صادق علیه السلام تا امام حسن عسگری علیه السلام همه به دست بنی عباس شهید شدند.
در درون سیستم بنی عباس باز یک فراز و نشیبی در بین وزرای اینها میدیدیم گاهی وزرایی داشتن که اینها مشهور بودن به ارادت به اهل بیت. بعضی از اینها یقینا ثابت شده مثل علی بن یقتین
در بین بنی العباس اولین کسی که معروف بود که یک ارادتی داره مامون بود که رو شد دستش و امام رضا علیه السلام را شهید کرد.😭 بنابراین معلوم شد تمام رفتاری که این داره به تعبیر امروزی براندازی خط امامت بوده منتها این شیوه را انتخاب کرده بوده برای رسیدن به اهداف.
بعد از اون میرسیم به منتصر یعنی قاتل متوکل عباسی، خب میدونید منتصر پسر متوکل بود و عامل قتل پدرش بود و رابطه متوکل هم با این بسیار بد بود چون به عنوان ولیعهد معرفی شده بود از طرف متوکل .
خیلی رابطه شون تلخ بود؛ به همین دلیل او عامل قتل پدر شد، عامل به معنای اینکه خودش پدرش را کشته باشه نیست، یقینا متوکل را غلامان ترک کشتنش ولی می گویند منتصر طراحی کرد.
انگیزه این برای اینکه بابا رو کشت چی بود؟ خب رفتار متوکل با این خوب نبود؛ این را همه می دانند، در برابر منتصر خیلی به معتز پسر کوچکترش رسیدگی میکرد بعد هم به معید .۳ تا برادر بودند.
بنابراین این می توانست عامل قتل باشه.
اما آمدند گفتند که علت اینکه باباش رو کشت این بود که یک روزی دید که متوکل به حضرت زهرا (سلام الله علیها) جسارت می کند نهی کرد پدرش را ولی گوش نکرد. منتصر از یکی از بزرگان سوال کرد( در تاریخ نام این بزرگ نیست) گفت اگر کسی به زهرای مرضیه سلام الله علیها جسارت کنه حکمش چیه؟ او پاسخ داد قتل واجب است. گفت خیلی خوب من می کشم گفت یه مطلب دیگه هم باید بهت بگم این هست که اگر فرزندی پدرش را به قتل برساند عمرش کوتاه می شود. خب پاسخ این آقا به این جمله چی بود؟ اگر کشتن در راه خدا باشه برام مهم نیست که عمرم کوتاه باشه.
این جواب از چی میاد از یک رزمنده خالص لوجه الله نمره یک .🤔
در بین بنی العباس اون کسی که یاری میشد تا به قدرت برسه میزان عداوتش با اهل بیت بود. یعنی هر مقداری طرف با اهل بیت بیشتر بد بود برای رسیدن به قدرت بیشتر یاریش می کردند. چرا؟ چون اهل بیت تابلوی گرفتن دنیا از دست ظالم ها بودن
اینهایی هم که به اینها در رسیدن به حکومت کمک می کردند اینها همه دنبال این بودند که یک پول بیشتر گیرشون بیاد بنابراین هر مقدار اهل بیت باشن پول اینها کم میشه.
یه بخش مهمی از عداوت ظالمان با حاکم شدن عادلان همین مسئله س
شما تاریخ بنی العباس را که بررسی میکنید اینها هر از چند گاهی یه دونه شون شروع میکرد به پاکسازی عوامل حکومتی؛ علتش چی بود؟ علت این بود یهو میدید پول در خزانه کم هست نگاه می کرد میدید عواملش پولها رو کشیدن بالا
کدوم یکی از همه بیشتر برده؟ مثلا قاضی را میگرفت می گفت بخوابونین بزنینش اونم اول میگفت ما پولی نبردیم می گفت بزن .شلاق میزدن یهو مثلا میرسید به عدد هزار. میگفت بگو می گفت مثلا 20 هزار دینار در فلان جا دارم بزنید 1000 تا دیگه میزدن میگفت صبر کن یه 50 هزار دینار هم فلان جا دارم میگفت خب بزنیدش میرسید به یه حدی که حدس میزد که تقریبا ۹۰ درصد پولها رو ازش گرفتن می گفت حالا ولش کنید بره، خب چکار کنیم؟ میری سرکارت دیگه از این کارها نمیکنی ها.
فقط می خواد پوله رو بگیره. فراوان از اینها میبینیم
بنابراین برای رسیدن به قدرت نیاز نداره یک همچنین حرفی بزنه، بحث سر اینه که این منتصر واقعا اینطوری است ؟ اینها را شیخ طوسی در کتاب امالی نقل می کند.
گفتن که این با امام هادی علیه السلام) مشورت کرده بوده در این روایت که گفته با یکی از بزرگان مشورت کردگفتن با امام مشورت کرده. این چگونه توانسته با امام هادی به گونه ای مشورت کنه که نفهمه پدرش؟ در حالی که منتصرتحت نظر بوده و قطعا اینها در منزل امام آدم داشتن. در این قضیه چیزی که زودمرگی می آورد خود طرف شمشیر بکشه و پدرش را بکشد.
منتصر بعد از پدرش 6 ماه بیشتر زنده نبود شراب میخورد عربده می کشید و غلامان ترک به امر این متوکل را کشتن همراه اون هم فتح بن خاقان هم کشته شد و اون خود رو فدایی این کرد. بعد عبیدالله بن یحیی بن خاقان خیلی خبیث بود اون در جریان ترور نبود
وقتی در جریان قرار گرفت زود خودش را به عنوان بی طرف کنار کشید. منتصر بعد از این که پدرش را کشت شراب می خورد مست میکرد بعد داد میزد به قاتلین متوکل میگفت پدر منو شماها کشتید همه تون رو می کشم.دیدن چند بار تکرار شد. ترسیدن نکنه یکوقت دستور را اجرایی که و همون ها که این متوکل راکشتن زدن منتصر را هم کشتن.
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
با این که کسی که در این حد از اعتقاد به اهل بیت و زهرای مرضیه سلام الله باشه که اصلا پشیمون نمیشه، که اون بابا رو بکشه 😏
بعد از او راجع به معتضد، می دانید که معتمد حدود ۲۱ سال حکومت کرد از سال ۲۵۵ تا حدود ۲۷۶ حدود ۲۳ سال حاکم شد. بعد از او معتضد رییس شد و حدود ۱۰ سال حکومت کرد. ایشان مورد غضب پدرش بود ، منتها اینکه چرا مورد غضب پدرش بوده خیلی در تاریخ بهش اشاره ای نکردند.
معید برادر معتمد بود که در زمان معتمد نوعا کارها دست معید بود میگفتن معتمد هیچ کاره است و همه چی دست او بود و جنگاور بود. می دانیم از سال ۲۵۵ تا پایان زمان معتمد اوج بحران هاست یعنی ظهور حکومت های منطقه ای لیث صفار ، صفاریان ظهور می کنند ، طاهریان ظهور می کنند، علویان در منطقه طبرستان ظهور می کنند. صاحب الزنج یعنی اون حرکت بردگان
اونی که در برابر اینها خیلی به میدان میرفت معید بود. این معید معتضد را انداخته بود زندان؛
میگن ایشون تو زندان بود یک شب علی بن ابیطالب علیه السلام را در خواب دید که بهش گفت معتضد تو به حکومت میرسی و رییس میشی، رییس شدی نسبت به فرزندان من مهربانی کن، انقدر فرزندان من را نکش. این آقا هم در زندان یهو از خواب پرید و این در زندان یک نوکر داشت و بهش گفت برای من قلم و کاغذ بیار، گفت برای چی می خواهی؟ گفت می خوام عوامل حکومتی ام را بچینم. خنده ای کرد و گفت آقا شما در زندانی معلوم نیست هر آن ممکنه حکم اعدام تو را بیاوردند. گفت نخیر بردار من امیرالمومنین را در خواب دیدم .
طولی نکشید خبر آوردن معید مریضه و می خواد بمیرد . خب آقا بعد از تو کی حاکم باشه؟ آخر که نفس می خواست قطع بشه یک کلمه یهو گفت معتضد .
آقایی که درون زندان بود بعد از معتمد شد حاکم. معتمد پدر معتضد بود و معید عموی معتضد بود.
معتضد یکسری کارها کرد که این معتضد چرا اینطوری ازش درمیاد و حضرت به خوابشون میاد و این در بنی العباس هم ۹ سال حکومت میکند. اگر این حرفها راست بوده باشه در این دوران چه نفس کشی برای شیعه شده و توانستن به یکباره این طرف و اونطرف معارف را پخش بکنند. اگر نه واقعی نبوده هدف از اینکار چی بوده؟ چی را دنبال می کردند؟ این را اگر بشه کشف کرد خیلی در فهم تحرکات شیعه در اون زمان و رشد علمی خیلی دخالت دارد.
اینکه در زمان معتضد اون سعی میکرده خودش رو طرفدار اهل بیت نشون بده
هدفش چی بوده از اینکار؟🤔
اهل سنت نقل کردند آمد گفت در نمازجمعه ها معاویه را باید لعنت کنند خب مگه مردم به این سادگی ها قبول می کنند به چه دلیل؟ معتضد یه نامه نوشت و دلیل اینکه چرا معاویه لعنت بشه را نوشت.
ایشون وقتی رییس شد چند کار اصلاحی در امر حاکمیت را دستور داد انجام بدهند.
1- حق ندارید دور هم جمع بشید و تاریخ نگاری و داستان بگید ، نقالی تعطیل. 2- شهادت زور ممنوع ⛔️یک عده ای بودند می چرخیدند تا طرف شاهد می خواست یه پول به اینها می دادند تا شهادت بدهند، خب جمعش کرد. 3- در کوچه نشستن ممنوع ⛔️ در کوچه ها می نشستند و مرسوم بود. یک مدنیت خاصی داشت ایجاد میکرد اینها نشون میداد آدم تربیت شده ای بوده و انسان مودبی بود.
نامه چی بود ؟ محتوی مهمه. در اون نامه آمده بود من خبر دار شدم یک عده ای از مردم دینشون دچار خدشه شده، فکرشون دچار اشتباه شده، دچار عصبیت ها و تعصبات شدند و بنابراین به تقلید از گذشته ها روش های باطل را دارند عمل می کنند و تابع کسانی شدن که دینشون خدشه دار شده. چه کسانی؟ گفت اومدن دارن میگن ما ولایت کسانی را قبول داریم که خدا گفته نباید اینها را دوست داشته باشید و اصلا این هیچ عصمت و تقوایی نداره گفته اصلا جزء مسلمونها نیست گفته لعنتش کنید .
اومدن این آدم را در جامعه بزرگش کردن، چرا؟ اومدن کسی که خدا گفته بزن تو سرش گنده اش کرده اند و کسی که خدا گفته موهن است بزرگش کردن این از بنی امیه است و بنی امیه کی هستن شجره ملعونه در قران. این اومده داره میگه بنی امیه شجره ملعونه اس. تا با کسی که آمد اینها را از هلاکت نجات داد مخالفت کنند.
کی اینها را نجات داد؟ گفت اونهایی که اهل بیت برکت و رحمت بودند یعنی امامین علی و حسن و حسین .
معتضد در ادامه می گوید این خیلی برام سخت بود تصمیم گرفتم بیام روشنتون کنم بعد شروع میکنه تو این نامه گذشته را گفتن اون نکاتی که روش دست میزاره برای من(یعنی استاد) خیلی مهمه.
می خواد در نامه بگه معاویه را لعنت کنید
ایشون میاد میگه وقتی خدا پیغمبر را فرستاد و بهش فرمود برو دعوت کن و تبلیغ بکن. اول اومد سراغ خانواده اش، یه تعداد کمی از فرزندان پدرش قبولش کردن یعنی چی؟ یعنی عمو، کی قبولش کرد؟دیگه این جانور نمیگه ابوطالب میگه یه عدد کمی از فرزندان باباش یعنی از عموها یه عدد کمی قبولش کردن.