eitaa logo
فاضل نظری
1.4هزار دنبال‌کننده
113 عکس
11 ویدیو
0 فایل
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است...
مشاهده در ایتا
دانلود
همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش چون بوته زار دست برایش تکان دهم @fazelnazari
ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون باد به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد کوچ تا چند؟! مگر می‌شود از خویش گریخت «بال» تنها غم غربت به پرستوها داد اینکه «مردم» نشناسند تو را غربت نیست غربت آن است که «یاران» ببرندت از یاد عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟! نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد چشم بیهوده به آیینه شدن اندوخته‌ای اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد / @fazelnazari
به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد   سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آه یک روز همین آه تو را می گیرد  گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد @fazelnazari
از صلح مي‌گويند يا از جنگ مي‌خوانند؟! ديوانه‌ها آواز بي‌آهنگ مي‌خوانند گاهي قناريها اگر در باغ هم باشند مانند مرغان قفس دلتنگ مي‌خوانند كنج قفس مي‌ميرم و اين خلق بازرگان چون قصه‌ها مرگ مرا نيرنگ مي‌دانند سنگم به بدنامي زنند اكنون ولي روزي نام مرا با اشك روي سنگ مي‌خوانند اين ماهي افتاده در تنگ تماشا را پس كي به آن درياي آبي‌رنگ مي‌خوانند @fazelnazari
ای رفته کم کم از دل و جان ناگهان بیا مثل خدا به یاد ستمدیدگان بیا قصد من از حیات، تماشای چشم توست ای جان فدای چشم تو؛ با قصد جان بیا چشم حسود کور، سخن با کسی مگو از من نشان بپرس ولی‌ بی‌نشان بیا ایمان خلق و صبر مرا امتحان مکن بی‌ آنکه دلبری کنی از این و آن بیا قلب مرا هنوز به یغما نبرده‌ای ای راهزن دوباره به این کاروان بیا @fazelnazari
كبرياي توبه را بشكن پشيماني بس است از جواهرخانه خالي نگهباني بس است ترس جاي عشق جولان داد و شك جاي يقين آبروداري كن اي زاهد مسلماني بس است خلق دلسنگ‌اند و من آيينه با خود مي‌برم بشكنيدم دوستان دشنام پنهاني بس است يوسف از تعبير خواب مصريان دلسرد شد هفتصد سال است مي‌بارد! فراواني بس است نسل پشت نسل تنها امتحان پس مي‌دهيم ديگر انساني نخواهد بود قرباني بس است بر سر خوان تو تنها كفر نعمت مي‌كنيم سفره‌ات را جمع كن اي عشق مهماني بس است! @fazelnazari
بعد از این بگذار قلب بی‌قراری بشکند گل نمی‌روید، چه غم گر شاخساری بشکند باید این آیینه را برق نگاهی می‌شکست پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه‌ام صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند شانه‌هایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه تخته‌سنگی زیر پای آبشاری بشکند کاروان غنچه‌های سرخ، روزی می‌رسد قیمت لب‌های سرخت روزگاری بشکند @fazelnazari
این رقص موج زلف خروشندهء‌ تو نیست این سیب سرخ ساختگی، خنده ی تو نیست ای حُسنت از تکلّف آرایه بی نیاز اغراق صنعتی است که فریبنده ی تو نیست در فکر دلبری ز من بی‌نوا مباش صیدی چنین حقیر، برازنده ی تو نیست شب‌های مه گرفته‌ مرداب بخت من ای ماه! جای رقص درخشنده‌ء تو نیست گمراهی مرا به حساب تو می‌ نهند این کسر شأن چشم فریبنده ی تو نیست ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبت جز حسرت گذشته در آینده‌ی تو نیست | | @fazelnazari
همچون انار خون دل از خویش می خوریم غم پروریم! حوصله ی شرح قصه نیست... @fazelnazari
چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدی فقط با پاسخت پیچیده‌تر کردی معما را #فاضل_نظری @fazelnazari