eitaa logo
دیوان فضل
268 دنبال‌کننده
324 عکس
250 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1.64M
سخنرانی: محمد اسماعیل فضل الهی داستانی زیبا:برای یک مادرمرحوم
خاتم الانبیا رسول خدا که جهانش هزار بار فدا کرد اعلام بر سر منبر به خلایق ز اصغر و اکبر که من ای مسلمینِ نیک خصال دیدم آزارها به بیست و سه سال کرده ام روز و شب حمایتتان سنگ خوردم پی هدایتتان ساحرم خوانده اید و جادوگر بر سرم ریختید خاکستر گاه کردید سنگ بارانم گه شکستید دُرِّ دندانم مثل من از منافق و کفار هیچ پیغمبری ندید آزار حال چون می روم از این دنیا اجر و مزدی نخواستم ز شما جز که با عترتم مودّتتان حرمت و طاعت و محبتتان دو امانت مراست بین شما طاعت از این دو هست، دین شما این دو از امر داورِ منّان یکی عترت بوَد، یکی قرآن این دو با هم چو این دو انگشتند تا ابد متصل به یک مشتند کافر است آن کسی که در اقرار یکی از این دو را کند انکار چون محمّد ز دار دنیا رفت روح او در بهشت اعلا رفت جمع گشتند امت اسلام تا به زهرا دهند یک انعام رو سوی بیت کبریا کردند جای گل، بار هیزم آوردند گلشان شعله های آذر بود حرمتِ دخترِ پیمبر بود دختر وحی را به خانه زدند بر تن وحی تازیانه زدند اولین اجر مصطفی این بود حمله بر بیت آل یاسین بود اجر دوم نصیب مولا شد کشته در صبحِ شامِ احیا شد آنکه عمری چو شمع می شد آب رُخش از خون سر گرفت خضاب فرق بشْکسته و دل صد چاک مثل زهرا شبانه رفت به خاک اجر سوم رسید بر حسنش تیرباران شد از جفا بدنش تن پاکش به شانه یاران شد به باران تیر، گلباران اجر چارم بسی فراتر بود نیزه و تیر و تیغ و خنجر بود دست ظلم و عناد بگشادند اجرها بر حسین او دادند گرگ هایش به سینه چنگ زدند به جبینش ز کینه سنگ زدند حمله بر جسم پاک او کردند نیزه در سینه اش فرو کردند بر دل او که جای داور بود هدیه کردند تیر زهرآلود تیر مسموم، خصم او را کشت سر به دل برد و شد برون از پشت کاش در خون خویش می خفتم کاش می مردم و نمی گفتم آب ها بود مهر مادر او تشنه لب شد بریده حنجر او داد از تیغ، قاتلش شربت سر او شد جدا به ده ضربت میثم آتش زدی به جان بتول سوخت زین شعله قلب آل رسول شاعر : غلامرضا سازگار پیامبر اکرم (ص) روضه
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ابرمرد جمل بردر دولت سرایت بس که سائل ریخته هرطرف پا می گذاری دامنی دل ریخته هرکسی از جود واحسان تو فیضی برد گفت بحر رحمت گوهر خود را به ساحل ریخته مکتب شیعه فضیلت یافته از شور تو بسکه از لعل لبت شهد فضایل ریخته ای ابر مرد جمل قربان آن اندیشه ات رنگ بطلان صلح تو براهل باطل ریخته وارث تنهایی حیدر شدی ، سردارعشق بس که در دوروبرت یاران جاهل ریخته گفت پیغمبر نگرید روز محشر دیده اش هرکسی اشک ازغمت دراین محافل ریخته پاره های دل گواهی می دهد که قاتلت در درون جام تو زهر هلاهل ریخته تیرهایی که تنت را دوخت برتابوت تو خون به روی پیکرت چون مرغ بسمل ریخته چه گذشته برتن تو که حسینت دربقیع وقت دفن پیکر تو اشک کامل ریخته توکریم بن کریمی از «وفایی» کن قبول گرگل اشکی بر این درگاه از دل ریخته https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
1.7M
شعری باتمام مناسبات این سه روز:::سروده و صدای___محمداسماعیل فضل الهی
. ص هنوز ای پدرجان تنت بر زمین است میان سقیفه سخن اینچنین است که از قومِ ما رهبرِ مسلمین است نه از خانه ی وحی رهبر گزینیم که خود، جانشینِ پیمبر گزینیم ببین چیست، بعد از تو مزد رسالت ز خودکامگان منحرف شد خلافت رها شد ولایت، رها شد امامت ز خط نفاق اینچنین شیطنت شد بجای عدالت، عیان سلطنت شد پس از تو ز عصمت نمانده نشانی ز قرآن و عترت نمانده نشانی ز احکامِ دینت نمانده نشانی به دلهای امت نمانده ترحم به لبهای زهرا نمانده تبسم نه در غم، خدا را توکل نمایند نه فرمانِ ما را تحمل نمایند به تخریب و آتش توسل نمایند ببین چادر خاکی اَم را پدرجان نگاهی، دلِ شاکی اَم را پدرجان فراق تو از سینه آتش فشانده غمی سخت بر جانِ زهرا نشانده علی را به خانه نشینی کشانده چه داغِ عظیمی به زهرا رسیده چه ارثِ غریبی به مولا رسیده نه تنها به کوچه بمن راه بستند که حرمت ز ناموس حیدر شکستند همه عهد و پیمان پس از تو گسستند در خانه‌ی تو به آتش کشیدید به رخسار زهرای تو خش کشیدند فدک را ز دستانِ زهرا ربودند رهِ دشمنی را به سیلی گشودند هجومِ بدی بر حریمت نمودند ز روی تنِ خسته ام رد شدند و تماشاچیان نیز مرتد شدند و نه مانده سلامت دگر روی زهرا نه دنده، نه سینه، نه پهلوی زهرا نه در عافیت مانده بازوی زهرا چگویم که بارم زمین ماند بابا که ثلثی ز نسلم چنین ماند بابا ترا خواندم آندم به قلب غمینی علی را بخواندم به صوت حزینی زدم ناله از درد، فضه خذینی بیا محسنم را ز مسمار کشتند ترا گوئی آنان، دگر بار کشتند زدم دست و پا من اگر زیر این در حسینم زنَد دست و پا زیر خنجر ز سمِ ستوران شود لِه مکرر سرِ او به نیزه، سوی شام عازم اسیری رود زینبم بی محارم ‌. https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.19M
شهادت پیامبر اکرم (ص) بسیار متفاوت بانفس: محمد اسماعیل فضل الهی
894.5K
سینه زنی:کوتاه دروداع پیامبر اکرم (ص) فضل الهی
درونِ سینه اَم، از داغ مادر بسکه غوغا بود دل آشوبم از غصه، پیِ دیدارِ زهرا بود زبانم روزهای آخرم میگفت یازهرا دلم پیوسته یاد روزهای سخت مولا بود نمی شد باورم، که مادرم در کوچه سیلی خورد حقیقت داشت واللهِ که زیر دست اعدا بود ز کوچه تا به مسجد را، خمیده مادرم طی کرد خدا را شکر، آقایم حسن آنروز آنجا بود به روی پوشیه پوشاند مادر، چادرِ خاکی چرا که جای دستِ دشمنش از دور پیدا بود چه شبها خواستم، رویم شبیهِ مادرم گردد چه شبها خونِ دل جاری ز دیده، زین تمنا بود مرا امروز زهر کین کبودم کرد، چون مادر به سرعت چهره اَم تغییر کرد، از بس خطر زا بود عبا بر سر کشیدم، تا نبیند هیچکس رویم که از رنگ پریده، چهره ام را مرگ پیدا بود قدمهایم به سختی، نیمه جان میرفت تا حجره اجل تا خانه چندین بار با این درد همپا بود زمین افتادنم هم شد، شبیهِ مادرم زهرا به زانویم دگر قوت نبود، این قامتم تا بود درونِ حجره افتادم زمین، گودال را دیدم که زیرِ نیزه ها جدم، در آن گودال تنها بود عطش آتش بجانم زد، درونم تا جگر می‌سوخت چنان جدّ غریبم تشنه جان دادم، چه زیبا بود ✍ ‌ https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
مثل یک سایه چه زود از سرِ این خانه گذشت چه غریبانه،غریبانه،غریبانه گذشت چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم پیشِ او بود علی صبر نکردند این قوم ای دل از غربتِ این لحظه ی تشییع بگو از غریبانه ترین لحظه‌ی تشییع بگو او غریبانه ترین لحظه‌ی رفتن دارد روضه‌ی رفتن او گفتن و گفتن دارد اندک اندک اثرِ زهر به جانش اُفتاد رویِ دامانِ علی بود توانش اُفتاد شهر در مَکر و سکوت است علی تنها شد یک تنه گرم حنوط است علی تنها شد   یک طرف داشت علی آب به پیکر می ریخت یک طرف داشت جماعت سرِ مادر می ریخت آب غسلش به تنش بود که هیزم پُر شد شعله پیچید به در نوبتِ یک چادر شد بدنش روی زمین بود به زحمت اُفتاد وای ناموس علی بینِ جماعت اُفتاد در عزای پدرش بود که سیلی را خورد سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد   تا که مولا کفنش کرد زنش را کُشتند تا  کفن روی تنش کرد زنش را کُشتند دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در درد پهلو که خَم اش کرد سرش خورد به در حسن لطفی https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار محمد اسماعیل فضل الهی
753.2K
روضه امام حسن مجتبی علیه السلام محمد اسماعیل فضل الهی