eitaa logo
دیوان فضل
268 دنبال‌کننده
324 عکس
250 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مجالس عزاداری شب شهادت امام رضا علیه السلام ۱_مسجدموسی ابن جعفر علیه السلام میدان ابوطالب علیه السلام منبر استاد:علیزاده مداح: فضل الهی بلافاصله بعدازنمازعشا 👇👇👇👇👇👇👇 و در بلوار خیام ۳۴بعداز چهار راه اول کوچه شهید نسایی سخنرانی آیت‌الله مددی مداحی:شاعرو محقق ومداح: استاد_حاج محمد اسماعیل فضل الهی ازساعت ۸تا۱۰شب 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 جلسات بالا امشب وفرداشب زنانه ومردانه برگزار میگردد 🌴🌴🌴🌴🌴🌴 خورشید بسوگ مصطفی می گرید مهتاب به قبرمجتبی می گرید یارب چه قیامتی به مشهد برپاست هردیده به ماتم رضا می گرید 💦💦💦💦💦 اثر: محمد اسماعیل فضل الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چنان که میبرد عطش،ز طفل تشنه تاب را ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او به کعبه پیش عطر تو،نمیزند گلاب را دو پادشاه و یک زمین؟به این نگاه حق بده که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را غنیمتیست بودنت برای سرزمینمان نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را بهشت در ورودی حریم تو نشسته است بیا و لحظه ای ببر ز چشم ها حجاب را چه خواهم از نگاه تو،کنار بارگاه تو تویی که قبل هر سوال داده ای جواب را هزار غصه هست و من به امر"فابک للحسین" برای گریه های خود بهانه کردم"آب"را نوشتم آب سوختم،شبیه قلب مادری که دیده است هر قدم برابرش سراب را نوشتم آب آه آب،امید میشود عذاب که ذره ذره آب کرده قامت رباب را به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را و تیرهای حرمله چرا هدر نمیرود؟ بگو به باد لا اقل که کم کند شتاب را دو گام سمت لشگر و دو گام سمت خیمه ها تحیر اینچنین به او رسانده اضطراب را رباب بود و سلسله،حرامیان و هلهله و شعر لال میشود،که مجلس شراب را..... . . . بساط روضه جمع شد،شفا گرفت کودکی و مادری که آمده است وا کند طناب را....
. علیه_السلام منو میشناسی خیلی دوست دارم حضرت عباسی شنیدم آقا که تو روی زائرات خیلی حساسی ولی حق داری اگه دلخوری از این بنده ی عاصی من هر وقت دور شدم از تو مجبور شدم به هر کسی رو بزنم ولی آقا نشد من حرفامو زدم آره دورامو زدم ولی هیچکس واسه من امام رضا نشد پناه بی کسی رفیق سختیا امید زندگی فقط امام رضا فقط امام رضا به تو دلدادم خوبی‌های تو که نمیره یادم بچه بودم که دیدم ضریح تو به پات افتادم از همون موقع عاشق زیارت از باب الجوادم دوسِت دارم زیاد قسم به اسم جواد بیا و گردن بگیر این بیچاره رو منو بعد از مردنم وقتی آوردنم از پایین پا حرم از پیش من نرو غیر توأن همه رفیق نیمه را زیر لحد میگم فقط امام رضا فقط امام رضا یار و حبیبم آقا غیر تو با همه غریبه ام چی میخوام دیگه وقتی زیارتت شده نصیبم خیلی ساله که گریون روضه ی «یابن الشبیبم» ساعات آخرش اضطراب خواهرش صدا زد از دور نیا شلوغه قتلگاه شمشیر و نیزه ها پیرمردا با عصا گیر افتاده حسین تنها و بی پناه یه عده نانجیب به فکر غارت ان کی میمیرم برات امام حسین من امام حسین من .👇👇👇
اشعار امام رضایی درکانال: فضل الهی   ******************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) محمد سهرابی   انگور می دهند که قربانی ات کنند لازم نکرده دعوت مهمانی ات کنند   صدها رواق در جگرت زهر باز کرد می خواستند آینه بندانی ات کنند   هر شب تو بر غریبی خود گریه می کنی مردم اگر چه سجده ی سلطانی ات کنند   تو نو به نو برای خودت گریه می کنی در صحن کهنه گر چه چراغانی ات کنند   وقتی خدا غریبی ما را نگاه کرد فرمود تا حسین خراسانی ات کنند   زن های طوس مثل زنان بنی اسد جمعند تا عزای پریشانی ات کنند   معصومه را به همرهی خود کشانده ای تا قبله گاه زینب ایرانی ات کنند   محمد سهرابی   ******************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – علی اکبر لطیفیان   نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود معلوم بود امروز روز آخرش بود   معلوم بود آقای ما را زهر دادند وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود   دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت بر شانه دیوار دست دیگرش بود   دختر ندارد تا که دستش را بگیرد پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود   پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد این ضعف خیلی مایه درد سرش بود   اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است از بس که دنبال صدای مادرش بود   در حجره بی فرش خود افتاده بود و تصویری از گودال در چشم ترش بود   می گفت یا جدا "چرا خاکت نکردند " حتی "کفن بر جسم صد چاکت نکردند "   علی اکبر لطیفیان برگرفته از وبلاگ نود و پنج روز باران   ******************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – علی اکبر لطیفیان   هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت ای هشتمین عزیز ،عزیز خدا نیفت   میترسم آنکه در بریزد به پهلویت باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت   کوچه به آل فاطمه خیری نداشته دیوار را بگیر و در این کوچه ها نیفت   مردم میان شهر تماشات میکنند این بار را به خاطر زهرا بیا نیفت   دامان هیچ کس به سرت سر نمی زند حالا که نیست خواهر تو پس زپا نیفت   تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت   ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود راهی برای دفن شه کربلا نبود    علی اکبر لطیفیان   ******************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – وحید محمدی   امشب کران درد دلم بی کران شده باران ابرهای غمم بی امان شده   باز این دل از غریبیتان حرف می زند از غربتی که همدم آن یک جوان شده   هم پای ناله های پر از سوز آخرت درّ گران ز چشم جوانت روان شده   از بس که گریه کرده صدایش گرفته است از پا نشسته، خسته شده، نا توان شده   رنگ از رخت پریده ، عرق کرده ای چرا ؟ آقا مگر که موقع پروازتان شده ؟   اینجا زمین کنار زمان گریه می کند گویا دوباره مادرتان روضه خوان شده   از لا به لای مقتل در خون نشسته ات یک بیت روضه زمزمه ی عرشیان شده   یک کربلا و یک تن بی سر کنار قبر یک بوریا کفن به تن آسمان شده   وحید محمدی
اشعار اهلبيت عليهم السلام                        اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) - حسن لطفی   ناله اي بر لبم از فرط تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به در وامانده   باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده   دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده   جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده   مادرش چشم براه است كه آبش بدهند ولي از حرمله آنجا به تماشا مانده   شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده   دختري مي دود و دامن او مي سوزد رد يك پنجه به رخسار مهش جا مانده   اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم آن طرف بر سر نيزه سر سقا مانده   حسن لطفی   ******************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع)   ای که اعضای تو از زهر جفا می لرزد با زمین خوردن تو ارض خدا می لرزد   بارها پا شدی و باز به خاک افتادی با زمین خوردن تو عرش خدامی لرزد   به خدا ناله تو کی به مدینه برسد خواهرت تا شنود آه تو را می لرزد   پسرت آمده و روی تو را می بوسد لحن غمبار جواد ابن رضا می لرزد    جگرت سوزد و رویت به کبودی بزند پلک چشمان تو اینگونه چرا می لرزد   به روی خاک ولی سینه تو سنگین نیست تا رسد روضه به صحن تو صدا می لرزد   بی حیا، چکمه به پا، تیغ به دست آمده است چه شنیده است به گودال چرا می لرزد   این جگر گوشه زهراست که بی یار شده وسط این همه سرنیزه گرفتار شده   برگرفته از وبسایت دوستداران حاج منصور   ******************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – وحید قاسمی   مانند مادرت شده ای قد خمیده ای آقا چرا عبا به سر خود کشیده ای    با درد کهنه ای به نظر راه می روی  مانند مادرت چقدر راه می روی    خونِ جگر به سینه به اجبار می دهی  راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی   داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند  خواهر نداشتی که برایت به سر زند    این جا مدینه نیست، چرا دل خوری شما  در کوچه های طوس زمین می خوری چرا    با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده  خاک لباس های خودت را تکان بده    مقداری از عبای شما پاره شد، ولی...  نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی    این جا کسی به پیرهن تو نظر نداشت  فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت   وحید قاسمی برگرفته از وبلاگ حسینیه   ******************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – محمد فردوسی   زهر جفا نیلی نموده پیکر من یعنی رسیده لحظه های آخر من   در بین حجره بر خودم می پیچم از درد این چه بلایی بود آمد بر سر من   چشمم نمی بیند،زمین خوردم دوباره این ضعف بسیارم شده درد سر من   درد کمر آخر امانم را بریده تازه شبیه تو شدم ای مادر من   از روضه های تازیانه، میخ، سیلی آتش زبانه می کشد از باور من   با هر نفس خون جگر می ریزد از لب آلاله می بارد کنار بستر من   شکر خدا این جا نبوده تا ببیند این صحنه ی جان کندنم را خواهر من   تصویری از گودال و تلّ زینبیه افتاده بین قاب چشمان تر من   محمد فردوسی   ******************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – مسعود اصلانی   آسمان زیر پرت بود زمین افتادی یک عبا روی سرت بود زمین افتادی   نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید نه کسی دور و برت بود زمین افتادی   صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی مادرت در نظرت بود زمین افتادی   زهر از جان تو آقا جگرت را می خواست آتشی بر جگرت بود زمین افتادی   ناله می کرد جوادت به سرش می زد آه اشک در چشم ترت بود زمین افتادی   مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی خوب شد که پسرت بود زمین افتادی   ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین   مسعود اصلانی   ******************   اشعار شهادت حضرت امام رضا(ع) – علی اکبر لطیفیان   انگور سرخى سبز کرده دست و پایت را تغییر داده حالت حال و هوایت را   اى خاکِ عالم بر سرم حالا که مى‏آیى از چه کشیدى بر سر و رویت عبایت را؟   تو سعى خود را مى‏کنى و باز مى‏افتى این زهر خیلى ناتوان کرده است پایت را   وقت زمین خوردن صدا در کوچه مى‏پیچد آرى شنیدند آسمانى‏ها صدایت را   وقتى لبت خشکید و چشمت ناتوان‏تر شد در حجره‏ى در بسته دیدى کربلایت را   در حجره‏اى افتاده‏اى و تشنگى دارى تو کربلاى دیگر در حال تکرارى   قسمت نشد خواهر کنار پیکرت باشد بد شد، نشد امروز بالاى سرت باشد   بد جور دارى روى خاک از درد مى‏پیچى اى واى اگر امروز روز آخَرت باشد   حیف از سر تو نیست روى خاک افتاده؟ باید سرت الآن به دست خواهرت باشد   حالا غریبى را ببین دنبال تابوتت دختر ندارى لااقل دربدرت باشد 👇🏴👇🏴👇🏴👇 https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
638.2K
هرچه دارم از تو دارم زمزمه🕌 بانفس: محمد اسماعیل فضل الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه غم گر گنه کار و نامه سیاهم علی بن موسی الرضا داد راهم امام رئوفی که عالم فدایش کرم کرد و داد از عنایت پناهم سراپا شدم غرق دریای رحمت نگویید دیگر که غرق گناهم همه روی گردانده بودند از من رضا کرد با چشم رحمت نگاهم به جز دامن آل عصمت نگیرم به غیر از رضای رضا را نخواهم چو می‌خواست راهم دهد از کرامت عطا کرد، سوز دل و اشک و آهم اگر خوار بودم، اگر پست بودم رضا داد قدرم، رضا داد جاهم شدم خاک پای امام رئوفی که بر شهریاران کند پادشاهم گدایم گدایم گدایم گدایم گدای علی بن موسی الرضایم اگر چه گنه کار و آلوده هستم ز صهبای «لاتقنطوا» مست مستم سزد پا به بال ملائک گذارم که بر دامن این ضریح است دستم هم از جان بر این آستان رخ نهادم هم از دل بر این پنجره رشته بستم امام غریبان ولی نعمتم شد که عمری سر سفرۀ او نشستم به حبّ تو دادار را می‌ستایم به مهر تو معبود را می‌پرستم به پیمانه‌ای هستی‌ام را بسوزان به رویم میاور که پیمان شکستم به من در ز رأفت گشودی وگرنه تو بالای بالا و من پست پستم گدایم گدایم گدایم گدایم گدای علی بن موسی الرضایم خوشا آن غریبی که یارش تو باشی قرار دل بی‌قرارش تو باشی خوشا آن که تنها تو را دوست دارد چه خوش‌تر اگر دوستدارش تو باشی بر آن محتضر می‌برم رشک هر شب که شمع شب احتضارش تو باشی خوش آن‌ خانه‌بردوش دور از دیاری که هم خانه و هم دیارش تو باشی خوشا آن گدائی که تنهای تنها کناری نشنید، کنارش تو باشی خوشا آن تهی‌دست بی برگ و باری که در این چمن برگ و بارش تو باشی خوشا آن که یک عمر پروانه‌ات شد که یک لحظه شمع مزارش تو باشی شعاری به پیشانی خود نوشتم خوشا آنکه تنها شعارش تو باشی گدایم گدایم گدایم گدایم گدای علی بن موسی الرضایم تو آئینه‌ی طلعت کبریائی جگر پاره‌ی خاتم الانبیائی تو قرآن، تو توحید، تو دین، تو ایمان تو زهرای مرضیه، تو مرتضائی تو بدرالولایه، تو شمس الائمه تو مولا علی بن موسی الرضائی تو یاسین، تو طاها، تو کوثر، تو قدری تو کعبه، تو مروه، تو سعی و صفایی تو یار غریبانی و خود غریبی تو تنهائی و با همه آشنائی زهی جاه و رفعت، زهی لطف و رأفت که نه از خدا و نه از ما جدائی چو برخیزم از خاک، در حشر گویم علی بن موسی، کجائی؟ کجائی؟ به جان جوادت پی بازدیدم سه جائی که خود وعده دادی بیائی گدایم گدایم گدایم گدایم گدای علی بن موسی الرضایم نبی را به خاک حجاز است و ایران دو کس پاره‌ی تن، دو تن بهتر از جان مطاف ملک، فاطمه در مدینه علی بن موسی الرضا در خراسان یکی مدفنش بوسه گاه خلایق یکی خانه‌اش سوخت از نار سوزان رواق یکی سر بر افلاک برده مزار یکی مانده با خاک یکسان یکی در فراق پسر دل پر از خون یکی در عزای پدر دیده گریان یکی روز شد دفن در شهر غربت یکی شب غریبانه‌ تر از غریبان الهی زبان مرا وقت مردن به این بیتِ ترجیع، گویا بگردان گدایم گدایم گدایم گدایم گدای علی بن موسی الرضایم ✍غلامرضا_سازگار