eitaa logo
برای لبخند آقا
25 دنبال‌کننده
454 عکس
29 ویدیو
16 فایل
شیهه اسب کسی در نفس طوفان هست گـوش کــن ، مـی شنوی همهمه دریا را سبزپوش اسب سواری،گل وقرآن دردست آب  مـی پاشــد  یـک  مـرقــد  نـاپـیــدا  را 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ارتباط با مدیران👇👇👇 @SahAdat12 @fater1436. @Said_Matin
مشاهده در ایتا
دانلود
: نگاهت مےڪنم پیرهن سـفیدبا چاپ چهره شـهیدهمت،زنجیرو پالڪ، سـربندیازهرا و یڪ تسـبیح سـبز شفاف پیچیده شده بهدور مچ دستت. چقدر ساده ای و من به تاز ےساد ـےرادوست دارم... قرار بود به منزل شما بیایم تا سهتایـےبهمحل حرڪتڪاروان برویم. فاطمه سادات میگـفت: ممڪن است راه را بلدنباشم. و حاالاینجا ایستاده ام ڪنار بـےحیاطڪوچڪتان و حوض ا توپشت بمن ایستاده ای. به تصویرلرزان خودمدر ب نگاه میڪنم ا . بمن ید... مےا این رادیشچ پدرم وقتےفهمید چه تصمیمے رفته ام بمن ـفت. صدای فاطمه رشته افڪارم را پاره میڪند. _ ریحانه؟... ریحان؟.... الو نگاهش میڪنم. _ ڪجایـے؟... _ همینجا....چه خوشتیپ ڪردی تڪ خور؟! ) و به چفیه و سربندش اشاره میڪنم) میخندد... _ خچتواممیووردی مینداختـےدور ردنت به حالتدلخور لبهایم راڪج میڪنم... _ ای بدجنس نداشتم!!... دیگه چفیه ندارید؟ مڪث میڪند.. _ اممم نه!...همین یدونس! یم دوباره غربزنم صدای قدمهایترا تامےا پشت سرم میشنوم... _ فاطمه سادات؟؟ _ جونم داداش؟؟!!.. _ بیا اینجا.... فاطمه ببخشیدڪوتاهےمیگویدو سمت تو با چندقدم بلندتقریبا میدود. توبخاطرقدبلندت مجبور میشوی سرخم ڪنـــــے،در وشخواهرت چیزی میگویـ ـ ـ ـ ـےو بالفاصله چفیه ات را از ساڪ دستےات بیرون میڪشےودستش میدهے... فاطمه لبخندی از رضایت میزندو ید سمتم مےا _ بیا....!! ) و چفیه رادور ردنم میندازد،متعجچ نگاهش میڪنم) _ این چیه؟؟ _ شلواره! معلوم نیس؟؟ _ هرهرهر!.... جدی پرسیدم! مگه برای اقا علےنیست!؟ _ چرا!... اما میگه فعال نمیخوادبندازه. یڪ چیزدردلم فرو میریزد،زیر چشمےنگاهت میڪنم،مشغول چڪ کردن وسایل هستی. _ ازشون خیلـےتشڪرڪن! _ باعشه خانوم تعارفـے.) و بعدبا صدای بلند میگوید(... علـےاڪبر!!...ریحانه میگه خیلـےبا حالـے!! و تولبخندمیزنـےمیدانـےاین حرف من نیست. با این حال سرڪج میڪنےو جواب میدهی: _ خواهش میڪنم! *** احساس ارامش میڪنم درستروی شانههایم... نمیدانم از چیست! از یا...