دربارهٔ زنی که فرمانده سپاه شد
فرقی نمیکند او را با اسم مرضیه دباغ، خواهر طاهره، خواهر زینت احمدینیلی، مادر انقلاب یا مادربزرگ انقلاب بشناسیم. چرا که همۀ افرادِ نزدیک به ایشان، بر این نکته اذعان دارند که او هیچگاه برای خود به دنبال اسامی و القاب نبود و چه بسا همین ویژگی، او را همچنان که در متن وقایعِ انقلاب بود، در حاشیۀ تاریخِ امروز قرار داد. سالها مبارزه علیه رژیم طاغوت، تحمل شکنجه و زندان، محافظ شخصی امام در نوفل لوشاتو، اولین فرماندۀ سپاه همدان و تنها زن فرمانده سپاه و همچنین عضویت در هیئت دیپلماتیکِ حامل پیام حضرتِ امام خمینی (ره) به گورباچف، تنها بخشی از فعالیتهای اثرگذار خانم دباغ بوده است. مقام معظم رهبری نیز ایشان را چنین توصیف میکنند: «ما زن مثل خواهر دباغ میخواهیم، من لذت میبردم آن زمانی که ایشان در فرماندهی سپاه همدان بودند، مانند شیر میغرید و مردها را فرماندهی میکرد».
✍️برشی از یادداشت خانم معصومه زورمند.
#فکرآورد
#شماره_دوم
....................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐تلگرام | اینستاگرام | ایتا |بله
جنایات گستردۀ رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر غزه و سکوت مجامع تحت نفوذ غرب و همراهی سران دولتهای اروپایی و آمریکا با صهیونیستها، این سؤال را در اذهان متبادر میکند که حد یقف جنایت رژیم صهیونیستی کجاست و درواقع، چه زمانی حامیان غربی اسرائیل، ترمز ماشین کودککشی او را خواهند کشید. برای پاسخ باید دلیل حمایتهای بیچونوچرای غربیها از جنایات رژیم صهیونیستی را فهمید. بهبیاندیگر، چطور اروپاییهایی که شعار حمایتشان از حقوق بشر، گوش فلک را کر کرده، اینک خودشان در برابر رویدادهای امروز فلسطین کور شدهاند؟
✍ ادامه یادداشت
👇
........................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 @fekr_avard
✍ ادامه یادداشت
پاسخ این پرسشهای مهم، مستلزم مروری گذرا بر ریشههای قدرت غرب است. قدرت امروز دولتهای غربی ریشه در استعمار قرون پانزدهم به بعد میلادی دارد و بازخوانی نگرش و رفتار غربیها در دورۀ استعمار، واقعیتهای بسیاری را نشان میدهد. استعمارگران اروپایی از هر کشوری که برخاسته بودند و به هر سرزمینی در آسیا و آفریقا و نیز قاره آمریکا و اقیانوسیه که وارد شدند، چند رویکرد ثابت و مشابه را در پیش گرفتند:
۱. ساکنان بومی مستعمرات را انسانهای درجۀ ۲ و ۳ و فاقد هرگونه حقوق طبیعی و قانونی قلمداد کردند؛
۲. اراضی، منابع و ثروتهای طبیعی و زیرزمینی مستعمرات را ملک طلق خود تصور و تصاحب کردند؛
۳. با نسلکشی و بردهگیری، جمعیت بومیان را چنان کاهش دادند که مانعی بر سر راهشان نماند؛
۴. با ایجاد اختلاف در میان بومیان مستعمرات، مانع از خیزش آنها در برابر چپاول و جنایتها شدند.طبق گزارش روژه گارودی در کتاب «تاریخ یک ارتداد»، آمریکاییهای سفیدپوست، بین سالهای 1700 تا 1900 میلادی به شکلی هدفمند، بیش از 60 میلیون سرخپوست بومی آمریکا را برای تصاحب زمینهای آنها از بین بردند. اینها البته به جز 40 میلیون سیاهپوستی است که طی 300 سال در آمریکا به قتل رسیدند. در کانادا هم طی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، سفیدپوستان کانادایی به بهانۀ متمدنکردن کودکان سرخپوست بومی، آنها را از والدینشان جدا کرده و در مؤسسات آموزشی نگاهداری کردند که چندسال پیش کشف بقایای جسد 215 کودک در بریتیش کلمبیای کانادا نشان داد با این اطفال نگونبخت چه میکردند. منابع دولتی کانادا از رقم 150 هزار نفر کودک که دچار این بلا شدند صحبت میکنند. لئوپلد دوم، پادشاه بلژیک، در سال 1884م، منطقۀ کنگو در آفریقا را بهعنوان مستعمره به دست آورد. سربازانش وقتی به کنگو رسیدند، برای واداشتن سیاهپوستان به کار، دستوپا قطع میکردند و گردن میزدند؛ آمارها از کشته شدن 15 میلیون انسان در این نسلکشی خبر میدهد. آلمانیها در سال 1904 توانستند بخشهایی از نامیبیا را با عنوان «آفریقای جنوب غربی آلمان» بهدست آورند؛ همینجا بود که به جان بومیها افتادند و با زور، آنها را به صحرای مهیب کالاهاری راندند؛ در جریان این جابهجایی اجباری و خشونتآمیز، 65 هزار بومی جان خود را از دست دادند. فرانسویها سالها کشور رواندا را بهعنوان مستعمره در اختیار داشتند و بعد از ترک این کشور، با حمایت معنوی و تسلیحاتی از قوم هوتو، زمینۀ قتلعام گسترده اقلیت توتسی را فراهم کردند. در جریان این نسلکشی که در سال 1994م و با هدف حذف قومیت توتسی اتفاق افتاد، 800 هزار نفر، عموماً با استفاده از ساطور، کشته شدند. دولت رواندا معتقد است بیش از یکمیلیون نفر در جریان این نسلکشی نابود شدهاند. در سال 1740م، در جریان نسلکشی هلندیها در اندونزی، فقط در شهر جاکارتا، 20 هزار مرد، زن و کودک قتلعام شدند. 207 سال بعد و درست دو سال بعد از اعلام استقلال اندونزی در 1945م، هلندیها که حاضر به ترک اندونزی نبودند، برای زهر چشم گرفتن، 341 نفر ساکن روستای «راواگدی» را قتل عام کردند. فرانسویها همچنین با شنیعترین و فجیعترین شکل ممکن، 445 هزار نفر از مردم الجزایر را بهصورت هدفمند کشتند تا مانع از گسترش انقلاب شوند؛ اما این کار فایدهای نداشت. بعدها فرانسه رقم کشتار را تا حدود 70 هزار نفر پذیرفت. استعمارگران از مردم این کشور در آزمایش سلاحهای میکروبی و شیمیایی هم استفاده کردند؛ 38 هزار الجزایری، قربانی این آزمایشها شدند.
در سال 1788م، جمعیت بومیان استرالیایی حدود 750 هزار نفر بود که در اراضی اجدادی خود روزگار میگذراندند. اما سیاست انگلیس مبنی بر یکدست کردن استرالیا، باعث شد تا سال 1911، طی 123 سال، جمعیت بومیان استرالیایی به 30 هزار نفر کاهش یابد و همین تعداد اندک نیز، در اردوگاهها و زیرنظر انگلیسیها زندگی میکردند و از هر نوع امکانات اولیه برای حیات بیبهره بودند. همچنین بین سالهای 1293 تا 1296 ش، بیش از هشت میلیون ایرانی، قربانی سیاستهای منطقهای انگلیس شدند.
✍ ادامه یادداشت
👇
........................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 @fekr_avar
✍ ادامه یادداشت
بریتانیا با محدود کردن ورود غلات به ایران، به دنبال خالی کردن کشور از فضایی بود که رقبایش مانند آلمان، به دنبال استفاده از آن بودند. با این روش وحشیانه، جمعیت ایران در سال 1298ش، نسبت بهچهار سال قبل از آن، به نصف کاهش یافت و از 16 به هشت میلیون نفر رسید. در لیبی تهاجم ایتالیاییها با مقاومت جدی مردم به رهبری عمرمختار روبهرو شد. ارتش ایتالیا به فرماندهی ژنرال گراتزیانی و در راستای محو جمعیت هوادار عمرمختار، 570 هزار لیبیایی را در اردوگاههای مستقر در اطراف طرابلس زندانی کرد. گرسنگی، بیماری و آزار هدفمندی که ایتالیاییها نسبت به مردم لیبی اعمال میکردند، به مرگ بیش از 300 هزار نفر انجامید.
اسپانیاییها دقیقاً از زمان ورود به قارۀ آمریکا، نسلکشی را آغاز کردند؛ این نسلکشی به دو بهانه انجام میشد؛ تصرف زمینها و استفاده از نیروی کار ارزان بومی. گزارشهای لئونارد، کشیشی که همراه اسپانیاییها، در سال 1602م به دومینیکن رفتهبود، تکاندهنده است؛ تنها ظرف سه دهه، جمعیت یکی از قبایل بومی دومینیکن که اکثریت ساکنان این جزایر را شامل میشد، از 300 هزار نفر، به سه هزار نفر رسید و درنهایت منقرض شد. اسپانیاییها در دیگر نقاط آمریکای لاتین نیز، چنین رویکردی داشتند. پرتغالیها هم برای عقب راندن بومیان آمازون، دست به کشتارهای وسیع و بردهگیریهای وحشیانه میزدند. آنگونه که جمعیت بومیان این منطقه که روزگاری از چند میلیون نفر تجاوز میکرد، در سال 1997م، 30 هزار نفر گزارش شد. بخش مهمی از این بومیان، از دست پرتغالیها گریختند و به جنگلهای تاریک آمازون پناه بردند؛ این بومیان بعدها دوباره کشف شدند!
✍ ادامه یادداشت
👇
........................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 @fekr_avar
✍ ادامه یادداشت
به فهرست بالا، که میتوان چندین مورد دیگر را هم بدان افزود، نگاهی بیندازیم. چقدر شبیه چیزی است که در تراژدی فلسطین و ماجرای غمانگیز این روزهای غزه در حال رخ دادن است. معیارهای دوگانه دربارۀ حقوق بشر، نادیده گرفتن کودککشیها، اختلاف افکندن میان فلسطینیان، تصاحب اراضی و منابع فلسطینیان و.... درواقع فلسطین تاریخ مجسم استعمار غربی در پنج قرن گذشته است، با این تفاوت که در قرن بیست و یکم هم که اروپاییها مدعی پایان دورۀ استعمار هستند، ادامه یافته است. جنایات صهیونیستها چیزی جز تجمیع همۀ خاطرات تلخ رفتارهای استعمارگران در آسیا و آفریقا و در مواجهه با بومیان امریکا و استرالیا نیست. تمدن برخاسته از گفتمان لیبرالسرمایهداری، هرچه را که مانع تحقق منافعشان شود از سر راه برمیدارد حتی اگر به قیمت زیرپاگذاردن شعارهای فریبندهای شود که با آنها جهانیان را اغوا میکند.
صهیونیستهای غاصب وارث رفتارهای زیادهخواهانه و جنایتکارانه اروپاییان استعمارگر در چهار قارۀ دیگر هستند و شاید به همین دلیل است که حامیان چشمآبی آنها روی دست خونآلود آنان غمضعین کردهاند. کاری را که پنج قرن بدان مشغول بودهاند اینک یکجا قومی وحشی در باریکۀ غزه در حال تکرار است و همه میدانیم که قدرت و ابهت امروز دول غربی محصول همین چپاولهای استعماری بوده و نباید توقع داشت که چاقو دستۀ خود را ببرد. پس تا اینجای کار همهچیز تکرار تلخ رفتار حامیان غربی اسرائیل است. اما فقط یک تفاوت وجود دارد که صحنه را بهگونهای دیگر رقم زده است و آن پدیدهای است به نام «مقاومت.»
اگرچه در طول تاریخ استعمار ملتهای زیر ستم در برابر استعمارگران تلاشهای زیادی داشتهاند، اما اولاً این تلاشها هیچگاه به یک گفتمان پایدار تبدیل نشده و نشانۀ آن هم تداوم نفوذ دولتهای استعماری مثل انگلیس و فرانسه در برخی مستعمرات سابق آسیایی و آفریقایی است و ثانیاً هر تلاش درنهایت محدود به سرزمینی خاص بوده و محوری منطقهای با تأثیرات فرامنطقهای مشابه «محور مقاومت» هیچگاه مانند امروز در مقابل نظام سلطه قدرتنمایی نکرده است.
اساساً مشکل اصلی سلطهگران بینالمللی چه امریکا و چه اروپای غربی با جمهوری اسلامی ایران هم همین است که نهتنها خود در برابر زیادهخواهیها ایستاده، بلکه الگویی برای مقاومت دیگر ملتها نیز شده است و اگر میبینید غربیان و حتی جمعی از اعراب مرتجع متحدشان، حامی «نابودی حماس» ـ بهعنوان نمادی از مقاومت ملت فلسطین ـ شدهاند و به بهای آن حتی شعارهای اغواگرانۀ خود را از یاد بردهاند، درواقع ناشی از همین عقدۀ چهل و چندساله است.اگر تاریخ تلخ جنایتها و خیانتهای استعمار در فلسطین در حال تکرار فشرده است، اما این بار سرنوشتی متفاوت در انتظار آن است و بیشک مقاومت به ملت فلسطین کمک خواهد کرد که این بار تاریخ را بهگونهای دیگر رقم بزنند. انشاءالله.
#فکرآورد
#شماره_پنجم
....................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام | اینستاگرام | ایتا | بله
1. اسرائیل حساسیت زیادی به انتقادات بینالمللی دارد؛ بهویژه از جانب منتقدانی که در پایگاه حمایتی آن هستند، یعنی در شهرکنشینان و کشورهای استعماری اروپایی که مجموعاً جهان سفیدپوست غربی را تشکیل میدهند.
بههمینترتیب، حساسیت بسیاری به دعاوی حقوقی مطرح از جانب طرفداران فلسطین دارد؛ دعاویی که مرتبط با نهادهای بینالمللی هستند، بهویژه سازمان ملل، دیوان بینالمللی دادگستری، دیوان کیفری بینالمللی و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد.
حساسیت اسرائیل به این دلیل است که مشروعیت آن بهعنوان کشوری مستقل تا حدودی بر این ادعا استوار است که تنها دولت دموکراتیک در خاورمیانه است.
✍ادامهٔ گفتوگو
👇
........................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 @fekr_avard
✍ادامهٔ گفتوگو
2. حمله به منتقدان اسرائیل بدل به ابزاری سیاسی در دستان اسرائیل و حامیان صهیونیست آن در غرب شده است. یک نوع حمله به اعتبار منتقدانی است که من آن را «سیاست انحراف» نامیدهام و در آن توجه رسانهها بهجای پیام اصلی که دربارۀ تخلفات اسرائیل است، به پیامرسان معطوف میشود، و نوع دیگر ارعاب فعالان و دیگرانی است که جرئت میکنند تا ابتکارعملهای مربوط به همبستگیِ خشونتپرهیز مثل بوت (بایکوت، واگذاری، و تحریم) را ترویج کنند.
حضور شبکهای صهیونیستی که حامی اسرائیل است و با سلاحِ یهودستیزی بهشیوههای مختلف باعث عدم تعادل در رسانهها و نقض آزادی آکادمیک در مؤسسات آموزشی غرب میشود، اسرائیل را از گزند انتقاد در امان نگه میدارد.
3. اسرائیل مشروعیت خود بهعنوان کشوری جدید را اندکزمانی پس از جنگ جهانی دوم، در گرگومیش نظم استعماری اروپا، تثبیت و ادعای حاکمیت خود بر اکثریت عرب ساکن که خود را متعلق به ملّت فلسطین میدانستند، تحمیل کرد. پروژۀ صهیونیستی ایجاد کشوری یهودی در فلسطین، رؤیای جنبش کوچک متعصبی در اواخر قرن نوزدهم در اروپا بود و زمانیکه انگلستان طی بیانیۀ بالفور در سال 1917 میلادی، از تأسیس میهن یهودیان در فلسطین حمایت کرد، به پروژهای سیاسی تبدیل شد.
این مداخلهای استعماری در حق تعیین سرنوشت یک ملّت بود.
4. نفوذ وسیع یهودیان در رسانههای بزرگ غربی، بهویژه آمریکا، به موفقیت اسرائیل در کنترل گفتمان عمومی کمک زیادی کرد. جمعیت یهودی پراکنده، ثروت زیادی داشت و پس از هیتلر، به قصد حمایت از تأسیس یک ملّت یهودی بسیج شد تا درصورت شیوع مجدد یهودستیزی در آینده، مکان امنی برای آنها باشد.
با استفاده از این ابزار تبلیغاتی بهروشهای پیچیده، اسرائیل را بابت ایجاد یک لیبرالدموکراسی بهسبکِ غربی و موفقیتش در مدرنیزاسیون دربرابر جامعۀ بهظاهر عقبمانده، راکد و فقیر فلسطینی تحسین کردند. آنها اسرائیل را از نظر اجتماعی، مترقی و از نظر اقتصادی، موفق به تصویر کشیدند؛ کشوری که حتی موفق شده «صحرا را شکوفا کند».
5. همانزمان که رژیم آپارتاید اسرائیل درگیر شیوههای غیرانسانی کنترل مقاومت فلسطینیان بود و بهطور فزایندهای عدم تمایل خود به دستیابی به مصالحهای سیاسی ازطریق مذاکرات دوجانبه را آشکار میکرد، مشروعیت آن حتی در جوامع غربی بهطور گستردهای – هر چند، نه توسط دولتها- تردیدآمیز واقع شد. این روند اخیراً هنگامی تشدید شد که دولت ائتلافی نتانیاهو با حزب صهیونیسم مذهبی در ژانویۀ 2023میلادی، به قدرت رسید و بلافاصله به خشونت شهرکنشینان در کرانۀ باختری چراغ سبز نشان داد، حرمت اماکن مقدس مسلمانان (بهویژه مسجدالاقصی) را شکست و نقشههایی را در سازمان ملل و جاهای دیگر به نمایش گذاشت که در آنها «از رودخانه تا دریا» فقط اسرائیل وجود دارد.
✍ادامهٔ گفتوگو
👇
....................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 @fekr_avard
✍ادامهٔ گفتوگو
6. دولتهایی که حتی پس از توسل اسرائیل به نسلکشی، به حمایتشان از اسرائیل ادامه میدهند، تحتتأثیر ترکیبی از منافع استراتژیک و آنچه میتوان سیاست هویت نامید، قرار دارند. مسائل استراتژیک و هویتی دررابطهبا اسرائیل، همگرا میشوند؛ چراکه اسرائیل ترکیبی است از تواناییهای نظامیِ قوی و هویت تمدنیِ جامعهای مدرن با فناوری پیشرفته که پیوندهای مهمی با غرب دارد و در میان مجموعهای از کشورهای اسلامیِ متخاصم و جنبشهای غیردولتی که دشمن آناند قرار گرفته است.اگر جنگ گستردهتری آغاز شود، بهمنزلۀ «جنگ تمدنها» در نظر گرفته خواهد شد که یادآور پیشبینی ساموئل هانتینگتون در سال 1993میلادی از جهان پس از پایان جنگ سرد است.
7. اگر اسرائیل موفق شود سناریوی انتقال جمعیت را در غزه اجرا کند و فلسطینیانِ بازمانده را مجبور به پناهندگی در منطقه کند، پاکسازیِ قومی نیز به جنایت نسلکشی در قالب جنایت علیه بشریت اضافه خواهد شد.
این امر به احتمال خیلی زیاد به بسیج نیروهای ضدغربی در سراسر خاورمیانه منجر میشود و فشارهای خطرناک جدیدی را متوجه پیوند ویرانگر جهان غرب با اسرائیل میکند. همچنین، ابهاماتی وجود دارد دربارۀ واکنش اسرائیل به برچسب «دولت مطرودی» که درمعرض بایکوت و حتی تحریم قرار میگیرد، و همینطور تشدید ستیزهجوییِ گروههای همبستگی جهانی که خود را وقف آیندهای انسانی برای مردم فلسطین کردهاند.
8. آنچه زندگی را برای اسرائیل پیچیده کرده، وجود ناسیونالیسم بومی در کشورهای جهان جنوب و همچنین شکست استعمار اروپاست که به مقاومت، مشروعیت بخشیده است، حتی مقاومت مسلحانه که هرچند تاحدودی مناقشهبرانگیز، اما در قوانین بینالملل فعلی گنجانده شده است.
به رسمیت شناختن حق مسلّم مردم برای تعیین سرنوشت ملّی، موجب میشود که حرکتهای مسئولان شهرکنشینان استعمارگر، اقداماتی غیرقانونی و در دشمنی آشکار با جمعیتهای بومی -بهمثابۀ ملّتهای عقبمانده یا ناموجود که باید از سر راه برداشته شوند- باشند.
9. بهترین امید برای فلسطین در این زمان، تشدید فعالیتهای جامعۀ مدنی برای توقف نسلکشی است؛ مثل مورد آفریقای جنوبی که دادخواستی به دیوان بینالمللی دادگستری ارائه کرده و به دنبال آن است، و منزویکردن اسرائیل در حوزههای فرهنگی، ورزشی و انواع تحریمها.
در سیاست خارجی جهان غرب و رابطهاش با اسرائیل، هیچ مبنایی برای صلحی عادلانه و پایدار وجود ندارد که بهصورت دیپلماتیک و استراتژیک، توسط دولتهای مترقی یا بهنحوی مؤثر توسط سازمان ملل متحد ترویج شود.
در موقعیتهایی استراتژیک مثل رابطۀ اسرائیل و آمریکا، سنبۀ اولویتهای ژئوپلیتیکی از رهنمودهای قوانین بینالمللی و اخلاقیات همزیستی میاندولتی پُرزورتر است.
..................
🔰متن کامل گفتوگو در فایل Pdf در دسترس است.
#فکرآورد
#شماره_پنجم
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا
گفتوگوی_اختصاصی_فکرآورد_با_ریچارداندرسون_فالک.pdf
2.38M
◾گفتوگو با ریچارد اندرسون فالک، گزارشگر ویژه دربارۀ نقض حقوق بشر در فلسطین اشغالی ( 2008 ـ 2014):
تأسیس استعماری و تداوم نژادپرستانه
📌نسخه کامل گفتوگوی اختصاصی با مجلهٔ علوم انسانی فکرآورد
.................................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا
در تاریخ حکومتهای ایران، صفویه با 183 جنگ و ساسانیان با 153 جنگ، بیشترین تعداد را به خود اختصاص دادهاند و جنگهای ایران و روم (بین امپراتوری روم و دو امپراتوری اشکانیان و ساسانیان)، ۷۲۱ سال طول کشید.
721 سال جنگ ایران با غرب در دوران پیشااسلام و پیشامدرن، مؤید تاریخی بودن منازعۀ ایران و غرب است.
با نگاهی به این تاریخ، گویی جنگ، «خواهرخواندۀ نامهربان» این سرزمین بوده است؛ اما ایرانیان در میانۀ این بحرانها، هیچگاه از تاریخ مشترک خود دست نکشیدهاند.
اما در کنار این خواهرخواندۀ نامهربان و گذشته از جنگاوری و سلحشوریِ مردمان ایرانزمین، فرزندانی به نام حکمت و ادب نیز همنشین همیشگی ایرانیان بودهاند.
✍️برشی از یادداشت آقای امیرحسین ثمالی در شمارهٔ ششم و هفتم مجلهٔ علوم انسانی فکرآورد.
#فکرآورد
#شماره_ششم_هفتم
.................................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا
سیر اندیشۀ دکتر رضا داوری را میتوان به اعتباری به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول از دهه40 تا پیروزی انقلاب اسلامی که سرآغاز تأملات ایشان در مواجهه با تمدن و عالم غرب است. با طلیعه انقلاب اسلامی، دوران دوم آغاز میشود؛ در این زمان که تقریبا تا اواسط دهه هفتاد ادامه مییابد، داوری موضوع اصلی تأملات خود یعنی غربزدگی را با توجه به پیروزی انقلاب و تأمل در برخی جلوات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن در نسبت با عالم غرب ادامه میدهد. از اواسط دهه هفتاد و ظهور تغییرات مهم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی درکشور، دوران سوم با تأمل بر موضوع توسعه و توسعهنیافتگی آغاز شده است.
✍ ادامه یادداشت
👇
........................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 @fekr_avard
✍ادامه یادداشت
▫️رخداد انقلاب در اندیشۀ داوری حادثهای مهم و نشانهای از سرآغاز عهدی دیگر و گشایش راهی غیر از راه تجدد بود. سخن مهم این دوره این بود که در عالمی غیردینی، مردمانی در طلب نظمی دینی برآمدهاند.
▫️در تفکر منطقی امکان در ساحت اختیار ظهور و بروز دارد و با ضرورت جمع نمیشود؛ اما دکتر داوری تذکر میدهد که منطق تاریخ غیر از منطق صوری است و در آن امکان و ضرورت جمع میشوند و یکی از مصادیق آن مواجهه با مسئله توسعه است.
▫️در نظر داوری، توسعه به اعتباری بسط تجدد و به تمامیت رسیدن امکانهای آن در طریق «پیشرفت» و هنگامی است که کشورهای صاحب اقتصاد و علم پیشرفته به مرحلهای از علم و تکنولوژی رسیدهاند که در آن، بازتولید برای زندگی مصرفی را آغاز کردهاند.
▫️در نظر داوری، توسعهنیافتگی اولا و بالذات وضع ذاتی یک عالم است و ثانیا بالعرض عارض بر مردمان سکناگزیده در آن عالم میشود. توسعهنیافتگی یک حادثه مهم و عام تاریخی است؛ حادثهای که صرفا سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نبوده و حاکی از وضعیتِ ناتوانی فکری و روحی است.
▫️ توسعه مقدمات و لوازمی فرهنگی دارد که با تذکر به وضع رهروان توسعه در جهان کنونی میسر میشود. تأمل در این وضعیت آشکار میسازد که گذشتۀ غرب، آیندۀ ما نخواهد شد و امروزِ غرب نیز گذشتۀ ما را پوشانده است.
▫️داوری در مقام متفکر خواهان طی طریق در راه توسعه و عبور از وضعیت توسعهنیافتگی است. او اگرچه در برخی موارد لزومِ رجوع به دانشمندان و پژوهشگران علوم انسانی را گوشزد کرده، در نهایت راهحل او پیداشدن نحوی خودآگاهی در میان مردمان است.
✍️ گزیدهای از یادداشت آقای محسن آسترکی در شماره اول مجلهٔ علوم انسانی فکرآورد.
#فکرآورد
#شماره_اول
.................................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا