✍ادامهٔ گفتوگو
6. دولتهایی که حتی پس از توسل اسرائیل به نسلکشی، به حمایتشان از اسرائیل ادامه میدهند، تحتتأثیر ترکیبی از منافع استراتژیک و آنچه میتوان سیاست هویت نامید، قرار دارند. مسائل استراتژیک و هویتی دررابطهبا اسرائیل، همگرا میشوند؛ چراکه اسرائیل ترکیبی است از تواناییهای نظامیِ قوی و هویت تمدنیِ جامعهای مدرن با فناوری پیشرفته که پیوندهای مهمی با غرب دارد و در میان مجموعهای از کشورهای اسلامیِ متخاصم و جنبشهای غیردولتی که دشمن آناند قرار گرفته است.اگر جنگ گستردهتری آغاز شود، بهمنزلۀ «جنگ تمدنها» در نظر گرفته خواهد شد که یادآور پیشبینی ساموئل هانتینگتون در سال 1993میلادی از جهان پس از پایان جنگ سرد است.
7. اگر اسرائیل موفق شود سناریوی انتقال جمعیت را در غزه اجرا کند و فلسطینیانِ بازمانده را مجبور به پناهندگی در منطقه کند، پاکسازیِ قومی نیز به جنایت نسلکشی در قالب جنایت علیه بشریت اضافه خواهد شد.
این امر به احتمال خیلی زیاد به بسیج نیروهای ضدغربی در سراسر خاورمیانه منجر میشود و فشارهای خطرناک جدیدی را متوجه پیوند ویرانگر جهان غرب با اسرائیل میکند. همچنین، ابهاماتی وجود دارد دربارۀ واکنش اسرائیل به برچسب «دولت مطرودی» که درمعرض بایکوت و حتی تحریم قرار میگیرد، و همینطور تشدید ستیزهجوییِ گروههای همبستگی جهانی که خود را وقف آیندهای انسانی برای مردم فلسطین کردهاند.
8. آنچه زندگی را برای اسرائیل پیچیده کرده، وجود ناسیونالیسم بومی در کشورهای جهان جنوب و همچنین شکست استعمار اروپاست که به مقاومت، مشروعیت بخشیده است، حتی مقاومت مسلحانه که هرچند تاحدودی مناقشهبرانگیز، اما در قوانین بینالملل فعلی گنجانده شده است.
به رسمیت شناختن حق مسلّم مردم برای تعیین سرنوشت ملّی، موجب میشود که حرکتهای مسئولان شهرکنشینان استعمارگر، اقداماتی غیرقانونی و در دشمنی آشکار با جمعیتهای بومی -بهمثابۀ ملّتهای عقبمانده یا ناموجود که باید از سر راه برداشته شوند- باشند.
9. بهترین امید برای فلسطین در این زمان، تشدید فعالیتهای جامعۀ مدنی برای توقف نسلکشی است؛ مثل مورد آفریقای جنوبی که دادخواستی به دیوان بینالمللی دادگستری ارائه کرده و به دنبال آن است، و منزویکردن اسرائیل در حوزههای فرهنگی، ورزشی و انواع تحریمها.
در سیاست خارجی جهان غرب و رابطهاش با اسرائیل، هیچ مبنایی برای صلحی عادلانه و پایدار وجود ندارد که بهصورت دیپلماتیک و استراتژیک، توسط دولتهای مترقی یا بهنحوی مؤثر توسط سازمان ملل متحد ترویج شود.
در موقعیتهایی استراتژیک مثل رابطۀ اسرائیل و آمریکا، سنبۀ اولویتهای ژئوپلیتیکی از رهنمودهای قوانین بینالمللی و اخلاقیات همزیستی میاندولتی پُرزورتر است.
..................
🔰متن کامل گفتوگو در فایل Pdf در دسترس است.
#فکرآورد
#شماره_پنجم
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا
گفتوگوی_اختصاصی_فکرآورد_با_ریچارداندرسون_فالک.pdf
2.38M
◾گفتوگو با ریچارد اندرسون فالک، گزارشگر ویژه دربارۀ نقض حقوق بشر در فلسطین اشغالی ( 2008 ـ 2014):
تأسیس استعماری و تداوم نژادپرستانه
📌نسخه کامل گفتوگوی اختصاصی با مجلهٔ علوم انسانی فکرآورد
.................................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا
در تاریخ حکومتهای ایران، صفویه با 183 جنگ و ساسانیان با 153 جنگ، بیشترین تعداد را به خود اختصاص دادهاند و جنگهای ایران و روم (بین امپراتوری روم و دو امپراتوری اشکانیان و ساسانیان)، ۷۲۱ سال طول کشید.
721 سال جنگ ایران با غرب در دوران پیشااسلام و پیشامدرن، مؤید تاریخی بودن منازعۀ ایران و غرب است.
با نگاهی به این تاریخ، گویی جنگ، «خواهرخواندۀ نامهربان» این سرزمین بوده است؛ اما ایرانیان در میانۀ این بحرانها، هیچگاه از تاریخ مشترک خود دست نکشیدهاند.
اما در کنار این خواهرخواندۀ نامهربان و گذشته از جنگاوری و سلحشوریِ مردمان ایرانزمین، فرزندانی به نام حکمت و ادب نیز همنشین همیشگی ایرانیان بودهاند.
✍️برشی از یادداشت آقای امیرحسین ثمالی در شمارهٔ ششم و هفتم مجلهٔ علوم انسانی فکرآورد.
#فکرآورد
#شماره_ششم_هفتم
.................................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا
سیر اندیشۀ دکتر رضا داوری را میتوان به اعتباری به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول از دهه40 تا پیروزی انقلاب اسلامی که سرآغاز تأملات ایشان در مواجهه با تمدن و عالم غرب است. با طلیعه انقلاب اسلامی، دوران دوم آغاز میشود؛ در این زمان که تقریبا تا اواسط دهه هفتاد ادامه مییابد، داوری موضوع اصلی تأملات خود یعنی غربزدگی را با توجه به پیروزی انقلاب و تأمل در برخی جلوات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن در نسبت با عالم غرب ادامه میدهد. از اواسط دهه هفتاد و ظهور تغییرات مهم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی درکشور، دوران سوم با تأمل بر موضوع توسعه و توسعهنیافتگی آغاز شده است.
✍ ادامه یادداشت
👇
........................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 @fekr_avard
✍ادامه یادداشت
▫️رخداد انقلاب در اندیشۀ داوری حادثهای مهم و نشانهای از سرآغاز عهدی دیگر و گشایش راهی غیر از راه تجدد بود. سخن مهم این دوره این بود که در عالمی غیردینی، مردمانی در طلب نظمی دینی برآمدهاند.
▫️در تفکر منطقی امکان در ساحت اختیار ظهور و بروز دارد و با ضرورت جمع نمیشود؛ اما دکتر داوری تذکر میدهد که منطق تاریخ غیر از منطق صوری است و در آن امکان و ضرورت جمع میشوند و یکی از مصادیق آن مواجهه با مسئله توسعه است.
▫️در نظر داوری، توسعه به اعتباری بسط تجدد و به تمامیت رسیدن امکانهای آن در طریق «پیشرفت» و هنگامی است که کشورهای صاحب اقتصاد و علم پیشرفته به مرحلهای از علم و تکنولوژی رسیدهاند که در آن، بازتولید برای زندگی مصرفی را آغاز کردهاند.
▫️در نظر داوری، توسعهنیافتگی اولا و بالذات وضع ذاتی یک عالم است و ثانیا بالعرض عارض بر مردمان سکناگزیده در آن عالم میشود. توسعهنیافتگی یک حادثه مهم و عام تاریخی است؛ حادثهای که صرفا سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نبوده و حاکی از وضعیتِ ناتوانی فکری و روحی است.
▫️ توسعه مقدمات و لوازمی فرهنگی دارد که با تذکر به وضع رهروان توسعه در جهان کنونی میسر میشود. تأمل در این وضعیت آشکار میسازد که گذشتۀ غرب، آیندۀ ما نخواهد شد و امروزِ غرب نیز گذشتۀ ما را پوشانده است.
▫️داوری در مقام متفکر خواهان طی طریق در راه توسعه و عبور از وضعیت توسعهنیافتگی است. او اگرچه در برخی موارد لزومِ رجوع به دانشمندان و پژوهشگران علوم انسانی را گوشزد کرده، در نهایت راهحل او پیداشدن نحوی خودآگاهی در میان مردمان است.
✍️ گزیدهای از یادداشت آقای محسن آسترکی در شماره اول مجلهٔ علوم انسانی فکرآورد.
#فکرآورد
#شماره_اول
.................................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا
1. اگر به تاریخ اروپا نگاه کنیم، دو ملیت وجود دارد که آخرین ملیتهایی هستند که تبدیل به کشور شدند؛ یکی مانده به آخر، آلمان است.
در سال 1871میلادی، بیسمارک، آنها را متحد میکند و حدود 15 سال پس از این واقعه هم ایتالیا تبدیل به کشور میشود. یعنی آخرین کشوری که در اروپا کشور شد، ایتالیا بود.
به همین دلیل، متفکران میگویند بحرانهایی که در جنگ جهانی اول و دوم میبینید ـ که هر دوی این کشورها در آن رد پا داشتهاند ـ، به این دلیل بود که نظام دولت در اینها آنچنان که باید، به مانند سایر کشورهای اروپایی تکامل نیافته بود.
✍ادامهٔ گفتوگو
👇
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 @fekr_avard
ادامه گفتوگو👇
2. آمریکاییها به الگوی نوینی از تولید دسترسی پیدا کرده بودند که در دنیا وجود نداشت.
اینها ایستگاههای تولید را متعدد کرده و به ظرفیت تولید گسترده رسیده بودند.
آمریکاییها در این مقام ظاهر شدند که ما اگر بتوانیم طبقۀ متوسط را در دنیا گسترش دهیم، میتوانیم در دنیا سروری کنیم. چون در این صورت، تولیدمان ادامه پیدا خواهد کرد و طبقۀ متوسط هم بهدلیل بالا رفتن مصرفش، نیازمندیِ بیشتری دارد.
آلمانیها در آن زمان، ایدۀ سوار شدن بر علوم طبیعی را داشتند.
3. آلمانیها از ابتدا مشکلی با شکل گرفتن دولت یهودی به نام اسرائیل نداشتند.
حتی به نوعی از آن حمایت هم میکردند. مثلاً فیلسوفانی که در آلمان بودند و بعد از آن روبهروی آلمان نازی قرار گرفتند، مانند هانا آرنت ـ در شرایطی که هنوز اسرائیل شکل نگرفته بودـ، برای شکلگیری دولتی به نام اسرائیل در منطقۀ فلسطین، اهتمام جدی داشتند.
بنابراین، آن چیزی که ما بعد از 1948، بهعنوان اسرائیل میبینیم، یک سابقۀ 60 ساله دارد.
درحقیقت، کشورهای استعمارگر از شکلگیری موجودیتی به نام اسرائیل حمایت کردند؛ پس مسئله فقط مربوط به انگلیسیها نبود.
4. هرچه در تاریخ از اواخر قرن 19، جلوتر میآییم، به این نقطه نزدیکتر میشویم که قدرت بینالمللی انگلستان دچار افول میشود و یک قدرت استعمارگر تازهنفس به نام آمریکا شکل میگیرد. آلمان هم بهدلیل گرفتار شدن در دو جنگ جهانی نتوانست مانند کشورهای دیگر، استعمارگریِ خود را توسعه دهد. قدرت آلمان، فروکش میکند؛ اما آمریکا با قدرت، جلو میرود. تاریخ درگیری یهودیان و فلسطینیها در بستر تاریخی خود پیش میرود و ما به اوایل قرن 20 میرسیم.
در این دوران، انگلیسیها در مرحلۀ اول، در چهارچوب دیدگاه یکطرفۀ خود که تصور میکردند مسئولیت صادر کردن تمدن به دیگر نقاط جهان را دارند و باید از یهودیان هم حمایت کنند، از انتقال یهودیان اشکنازی که از اروپا به منطقهٔ فلسطین منتقل میشوند، حمایت میکنند.
5. انگلیسیها وقتی متوجه خشونت و حرکات یکطرفۀ یهودیان و اقدامات تروریستیشان شدند، قدرت خود را از پشت یهودیان برداشتند و وضعیت میانهروی را در پیش گرفتند.
در این مرحله، انگلیسیها اعلام کردند که اعراب هم انسانهایی هستند که در فلسطین برای خودشان زندگی داشتند و ما نباید به این موضوع، یکسویه بنگریم.
کمی جلوتر و در مرحلۀ سوم، آنقدر اقدامات تروریستی یهودیان زیاد شد که انگلیسیها با فلسطینیها همدلی کردند. منظورم یک دهۀ منتهی به سال 1948میلادی است که موجودیت اسرائیل شکل گرفت.
✍ادامهٔ گفتوگو
👇
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 @fekr_avard
ادامه گفتوگو👇
6. دو دهه بعد از موجودیت اسرائیل، یعنی در سال 1968 میلادی، انگلستان، نیروهای خود را به بهانۀ کمبود بودجه از کل دنیا فراخواند.
به موازات این تحولات، آمریکا جایگزین او شد. ارتباطی که بین یهودیها و انگلستان وجود داشت، اینبار میان آمریکا و اسرائیل شکل گرفت و این روند تاکنون ادامه پیدا کرده است.
از سال 1948 به بعد، موجودیت اسرائیل شکل گرفت.
از آن سال به بعد، ما شاهد یک نقطهعطف مهم در مناسبات تاریخ بینالملل هستیم و آن هم تحریمهای نفتی در 1973 میلادی است.
در همین دوره هم اندیشههای چپ در بین کسانی که هواخواه نیروهای فلسطینی بودند، گسترش یافت.
7. یک سال پیش از جنگ غزه، وقتی که جنگ اوکراین و روسیه صورت گرفت و رسانههای اروپایی از آن صحبت میکردند، میگفتند این جنگدیدههای اوکراینی، مانند عربها و مردم دیگر دنیا نیستند؛ اینها مانند خودمان چشمآبی و سفیدپوست هستند و باید به اینها توجه متفاوتی داشته باشیم.
غربیها همیشه وقتی که در مورد منافع حیاتی صحبت میشود، خودشان را از موضع برتر نگاه میکنند.
من اینها را در چهارچوب تئوری توطئه نمیبینم. چیزی بوده که در تاریخ وجود داشته است.
8. بعد از جنگ جهانی دوم، گروههای چپ، جایگاه و نقش بسیار برجستهای در تقابل با اسرائیل داشتهاند.
اینها در سراسر دنیا در یک فاز و در داخل فلسطین هم در یک فاز دیگر، این اقدامات را رقم میزدند. اما وقتی که در مورد مکتب فرانکفورت صحبت میکنیم، باید مقداری متفاوتتر به موضوع نگاه کنیم.
مکتب فرانکفورت همانطور که از اسمش پیداست، از جایی میآید که پیشینۀ مشخصی نسبت به یهودیها دارد و مقداری هم متفاوت به موضوع نگاه کرده است.
هابرماس و اکثر متفکران مکتب فرانکفورت، یهودی بودهاند. هر چهار بنیانگذار اصلی این مکتب که حلقۀ آخر آن هابرماس است، یهودی بودند.
9. همیشه بین روابط بینالملل و حقوق بینالملل، دیواری به نام قدرت وجود دارد. این قدرت بیشتر متمایل و معطوف به روابط بینالملل است. یعنی حقوق بینالملل فقط با اذهان و وجدانهای دنیا سر و کار دارد.
اینکه میبینید آفریقای جنوبی یک پروندۀ حقوقی را شروع میکند و به نتیجه هم میرسد، کاملاً صحیح است؛ اما باید آن را در بسترش نگاه کنید و آن بستر این است که مگر پیش از این هم بارها این همه قطعنامه از سوی سازمان ملل متحد به تصویب نرسید که در همۀ آنها اسرائیل محکوم شده است؛ اسرائیلیها مگر کاری میکنند؟ مگر به حکم، تن دادهاند؟ پس در برابر قدرت باید قدرت ساخت.
..................
🔰متن کامل گفتوگو در فایل Pdf در دسترس است.
#فکرآورد
#شماره_ششم_و_هفتم
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا
گفتوگو با مهدی زیبایی درباره تاثیر روندهای تاریخی بر تاسیس یک رژیم نسلکش.pdf
2.15M
◾گفتوگو با مهدی زیبایی استاد علوم سیاسی:
تأثیر روندهای تاریخی بر تأسیس یک رژیم نسلکش
📌نسخه کامل گفتوگوی اختصاصی با مجلهٔ علوم انسانی فکرآورد
.................................
مجلۀ علوم انسانیِ فکرآورد
در جستوجوی آنکه فکرش گره از کار جهان، بگشاید.
🌐 تلگرام| اینستاگرام| بله| ایتا