نهج البلاغه
حکمت 11 - عفو هنگام قدرت
وَ قَالَ عليهالسلام إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ اَلْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ
با #تحلیل_لغوی عفو و شکر، رابطه مفهوی آن دو را استخراج نموده و برای شکر یک حد یا رسم ارایه بدهید.
#لغت
#منطق
محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد عن صفوان عن العلاء عن محمد بن مسلم عن أبي جعفر ع في رجل رهن جاريته قوما أ يحل له أن يطأها قال فقال إن الذين ارتهنوها يحولون بينه و بينها قلت أ رأيت إن قدر عليها خاليا قال نعم لا أرى به بأسا.
و رواه الصدوق بإسناده عن العلاء مثله إلا أنه قال إن قدر عليها خاليا و لم يعلم به الذين ارتهنوها «1».
و رواه الشيخ بإسناده عن أحمد بن محمد مثله «2».
23923- 2- «3» و عن علي بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبي عمير «4» عن حماد عن الحلبي قال: سألت أبا عبد الله ع و ذكر مثله إلا أنه قال نعم لا أرى هذا عليه حراما.
و رواه الشيخ بإسناده عن علي بن إبراهيم «5».
*
و یعارضه ما فی دعائم الاسلام عن أبي جعفر علیه السلام قال: إذا ارتهن الرجل الجارية و أراد أن يطأها بغير إذن المرتهن عنده لم يكن له ذلك و إن وصل إليها فوطئها فلا شيء عليه و إن علقت منه قضى الدين من ماله و ردت إليه و كانت أم ولد إذا ولدت. (مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج13، ص: 422) بناءا علی أن قوله لم یکن له ذلک الحرمة و قوله لاشیء علیه لنفي الحد و الاخیر غیرحجة و یحتمل قویا أن الفقرة الأولی ناظرة إلی ما کانوا علیه من الحیلولة المذکورة
الحرام هو الممنوع عن التوصل به إلی غایة يرجی لها فالوطی الحرام ما یمنع عن تحصیل اللذة به و البیع الحرام ما یمنع عن النقل للملک به (النقل بالمعنی الاسم المصدري) و المنع إما بإثبات العقوبة علی الفعل کالنقل بالمعنی المصدري و إما بنفي الأثر أي بعدم اعتباره في القانون إذا کان حصول الغاية متوقفا علی انضمامه و الاول هي الحرمة التکلیفیة و الثاني هی الحرمة الوضعية فهما مشترکتان معنی لا لفظا و مبدؤهما في نفس الجاعل واحد و هو عدم رضاه بحصول الغاية و لکن لایلزم من الثاني الأول لحصول الغرض من الثاني و یلزم الثاني عند اعتبار الأول لتحصیل الغرض من الأول و المعنی الاول في خبر دعائم الاسلام لا ینقض هذه الدعوی فإن نفي الحد لعدم ثبوت عنوان الزنا و إثبات الاستیلاد لتحقق موضوعه الغیر المتعلقة به الحرمة
و لا یخفی أن الکلام في حقیقة الحرمة لافي مفهومها اللغوي فیشمل موارد النهي و ما ذکرنا عبارة أخری عما ذکره بعض اعلام العصر من اقتضاء النهي في المعاملات لفسادها و تدعیم له
#اصول
خوشحال می شویم اگر دوستان در این باب نظرشان را ارسال کنند.
بخش سمت راست دو قسمت از کتاب در محضر علامه است (این کتاب، مکتوب پرسش و پاسخهایی است فیمابین حاج آقای رخشاد و علامه طباطبایی رحمه الله) و بخش سمت چپ نقل قولی است از آیت الله شبیری در کتاب جرعهای از دریا.
هردو بخش ناظر است به اینکه نفوس قویه (با تهذیب و ریاضت شرعی یا با ریاضت غیرشرعی) با همّ خود توان تصرف در تکوین را دارند.
#طرائف
الكافي (ط - الإسلامية)، ج5، ص: 236
16- عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد و أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن أبي ولاد قال: سألت أبا عبد الله ع عن الرجل يأخذ الدابة و البعير رهنا بماله أ له أن يركبه قال فقال إن كان يعلفه فله أن يركبه و إن كان الذي رهنه عنده يعلفه فليس له أن يركبه
الظاهر أن احمد بن محمد عطف علی سهل بن زیاد ذلا أن العدة للرجلین جماعتان متباینتان و قد قیل فیهما:
🌾عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد البرقي.
والعدة هنا تشمل:
- علي بن إبراهيم بن هاشم، أبو الحسن القمي.
- علي بن محمد بن عبد الله بن أذينة.
- أحمد بن عبد الله بن أبيه (أمية).
- علي بن الحسن (السعد آبادي).
- محمد بن يحيى العطار.
- محمد بن جعفر.
- علي بن عبد الله القمي.
🌾عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد.
والعدة هنا تشمل:
- علي بن محمد بن إبراهيم بن أبان الرازي، المعروف بعلان الكليني.
- محمد بن أبي عبد الله، وهو أبو الحسن محمد بن جعفر بن عون الأسدي.
- محمد بن الحسن بن فروخ الصفار القمي ت ٢٩٠ ه.
- محمد بن عقيل الكليني.
و لعل الوجه ارادة الکلینی مصداقین اثنین من العدة و الله العالم.
#رجال
هدایت شده از در مسیر اجتهاد
#نکات_اخلاقی
💠 چرا اوضاع مالی اهل علم خوب نیست؟
🔹 از امام (ع) پرسیدند: چرا #علماء از نظر رزق وضعشان ضعیف است؟ فرمود «أليس العقل رزقاً؟»
🔸 شما دلتان می خواهد بساط عالَم بر ظلم باشد؟ کسی زحمت بکشد و درس بخواند هم عالم بشود و هم از آن طرف رایگان مال گیرش بیاید؟ این نیست که کسی که درس خوانده به او چیز دیگری بدهند! شما #عمر دادی، یک کالا و برلیانی گرفتی که با تو می آید و تو را هم همه جا حفظ میکند. آن بیچاره عمرش را داده #پول گیرش آمده و میگذارد و میرود. چرا «فلک به مردم نادان دهد زمام مراد!»
🔹مبادا اینها طلبه ای را بلرزاند. فرمود اگر خواستی خودت را بسنجی، با بازاری نسنج. خود را با متکاثر نسنج؛ تو "#کوثر داری، کوثر را با کوثر میسنجند؛ کوثر را که با تکاثر نمیسنجند. بله سرمایهدارها بر اساس (ألهاکم التكاثر) باید یکدیگر را با خودشان بسنجند؛ اما کوثر را با کوثر میسنجند. فرمود: اگر حوزه یا دانشگاه خواستند خودشان را بسنجند، باید با #شهداء بسنجند همین. با بازاری نسنجند.
🔸 فرمود آنجا که سخن از توزین و توزیع و ارزیابی است، «توزن دماء الشهداء و مداد العلماء»؛ این کوثرها را با هم می سنجند. آن مرکّب عالم با خون شهید؛ خون این شهید با مرکّب عالم؛ اینها هر دو کوثرند، کوثرها را با هم بسنجید. تازه گفتند در آن کوثر، مداد عالم #افضل است، یا لااقل معادل است.
📚 خطبههای نماز جمعه آیة الله #جوادی آملی (حفظه الله) ۱۳۸۰/۳/۴
📌 ارسالی از حجت الإسلام سید عبدالله عمادی (از طلاب محترم پایه دهم شهیدین)
👈 نکات #اخلاقی بیشتر را اینجا ببینید.
🔰 دوره تخصصی فقه و اصول شهیدین قم
بحثی درباره ماده «ضعف» (بیان دو قاعده زبانشناسی)
کلمات عربی احتمالا در اصل دو حرفی بوده و بعدا ثلاثی و رباعی شده اند (زلزل در اصل زلّ زلّ بوده است؛ دحرج در اصل دحّ رجّ بوده است و ...)
درباره اینکه ثلاثیها چگونه از ثناییها پدید آمدهاند
یک قاعده قبلا مطرح شده بود که یک احتمال این است که حرف دوم مشترک بین کلمه اول و کلمه دوم بوده است (مثلا کفر در اصل کفّ فرّ بوده باشد)
امروز قاعده دیگری را مطرح شد که یک احتمال این است که حرفهای اول جدا شده و حرف دوم در آخر آمده (مثلا کفر در اصل کرّ فرّ بوده باشد)
بر این اساس شاید ماده «ضعف» که اغلب برایش دو اصل متباین «ضَعف» و «ضِعف» قائلند با سابقه متفاوت و دو تا ترکیب متفاوت بوده باشد
«ضَعف» ترکیبی از ضعّ و عفّ (عف در معنای سلبی اش که کاستن است)
و «ضِعف» ترکیبی از ضفّ و عف (عف در معنای زیادتیاش مانند یسئلونک ماذا ینفقون قل العفو)
و شاید این یکی از راه حل توجیه کلماتی باشد که بر معانی ضد هم دلالت دارند
نقل از استاد مفیدی، توحید صدوق، جلسه 53
#لغت
و هي (أي الحروف العاطفة) الواو، الفاء، ثم، و حتى، و أو، و إما بكسر الهمزة و أم، و لا، و بل، و لكن و عدّ بعضهم (أي) المفسرة منها، و عند الأكثرين: إنما ما بعدها عطف بيان لما قبلها، كما ذهب بعض آخر إلى أن (بل) التي بعدها مفرد، نحو: (جاءني زيد بل عمرو) و (ما جاءني زيد بل عمرو) ليست منها؛ لأن ما بعدها بدل غلط مما قبلها.
و بدل الغلط بدونها غير فصيح، و أما معها ففصيح مطرد في كلامهم؛ لأنها موضوعة لتدارك مثل هذا الغلط
شرح ملا جامي على متن الكافية في النحو، ج2، ص: 405
این سطر آخر ادعا دارد که هدف از وضع می تواند تصحیح معنای ملقی باشد به دلیل اشتباه در القای لفظ یا اراده معنا و لازم نیست که هدف مستقیم از وضع لفظ، القای معنا باشد. به نظر مطلب موجهی است.
#لغت
#اصول
#نحو
«يكى از اساتيد من در دو كيلومترى شهرستان تويسركان كشاورزى داشت و در بين راه رودخانهاى بود كه من هر روز از آن آب عبور كرده و گاهى احساس مىكردم، مرا با خود مىبرد. با اين حال با اشتياق تا لمعتين درس خواندم. كتاب رياض و مسالك و احياناً جواهر را نيز همراه آن مطالعه كردم. چون پيشرفت كامل در تويسركان نداشتم، براى حضرت آيتالله بروجرى(ره) حالات خود را نوشتم. معظمله نوشته بودند: تحصيل علم براى شما وجوب عينى دارد و لذا رهسپار قم شده ...
شرحی حالی از سید حسین شیخ الاسلامی تویسرکانی در این منبع
وجوب عینی تحصیل #علم بر مستعدین در #نظام_آموزشی
هدایت شده از پایگاه نمو
🛍 فهرست مجموعه فایل های #به_سوی_پژوهش
🔖حرفه ای ها چگونه کتاب می خوانند؟
🔖تمرکز، چرا و چگونه؟
🔖از حافظه چه می دانید؟
🔖از شنیدن تا گوش دادن!
🔖10 نکته کلیدی
🔖مهارت های یادداشت برداری در کلاس درس
🔖تکنیک های مرور
🔖چگونه فرآیند یادگیری خود را مدیریت کنیم؟
🔖روش های عملی تقویت حافظه
🔖مدیریت سرعت مطالعه، درآمدی بر تکنیک های تند خوانی
#پژوهش
🔻نمو | پایگاه علمی، تزکیهای، مهارتی و بصیرتی
🆔 @nomov_ir
https://drive.google.com/file/d/10jpKN1lGVgDPeFLULsQYc48CUaxDIT7p/view?usp=sharing
در این فایل صحت اطلاق اصطلاح قضا در عبادات مستحبی مورد مناقشه قرار گرفته است.
#کلام
#اصول
#فقه
قال رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله-: إنّ رَحَى الإسلامِ سَتَدورُ، فحَيْثُ ما دارَ القرآنُ فدوروا بِهِ، يُوشِكُ السُّلطانُ والقرآنُ أنْ يَقْتَتِلا ويَتَفَرَّقا إنَّهُ سَيَكونُ عَلَيْكُمْ مُلوكٌ يَحْكُمونَ لَكُمْ بِحُكْمٍ، ولَهُمْ بِغَيْرِهِ، فإنْ أطَعْتُموهُمْ أضَلُّوكُمْ، وإنْ عَصَيْتُموهُمْ قَتَلوكُمْ. قالوا: يا رسولَ اللَّهِ، فكَيْفَ بنا إن أدْرَكْنا ذلكَ؟ قالَ: تَكونون كأصْحابِ عيسى: نُشِروا بالمَناشِيرِ ورُفِعوا علَى الخَشَبِ. مَوتٌ في طاعةٍ خَيْرٌ مِنْ حياةٍ في مَعْصية
نقل از الدرّ المنثور: 3/ 125
حال و روز #تاریخ اهل سنت
#بصیرتی
یک نکته ادبی هم عرض می کنم و آن اینکه واو در و لهم بغیره دو عطف کرده است یعنی عطف معطوفین کرده است بر معمولین عامل واحد و یعنی لهم بر لکم و بغیره بر بحکم چون عامل در هر دو معطوف علیه یحکمون است و لذا قاعده في الدار زید و الحجرة عمرو جاری نیست.
#نحو
الإمامُ عليٌّ عليه السلام: إنّي إذا استَحكَمتُ في الرَّجُلِ خَصلةً مِن خِصالِ الخيرِ احتَمَلتُهُ لها واغتَفَرتُ لَهُ فَقْدَ ما سِواها، ولا أغتَفِرُ له فَقْد عقلٍ ولا عَدَمَ دِينٍ، لأنَّ مُفارَقَةَ الدِّينِ مُفارَقَةُ الأمنِ، ولا تَهنَأُ حياةٌ مَع مَخافَةٍ، وعدمُ العقلِ عدمُ الحياةِ، ولا تُعاشَرُ الأموات
1. فرق فقد و عدم چیست؟
2. حد وسط جامع بین حکم فقْد عقلٍ ولا عَدَمَ دِينٍ چیست؟
#فکر
#لغت
سمعت الصادق جعفر بن محمد ع يقول المؤمن علوي لأنه علا في المعرفة و المؤمن هاشمي لأنه هشم الضلالة و المؤمن قرشي لأنه أقر بالشيء المأخوذ عنا و المؤمن عجمي لأنه استعجم عليه أبواب الشر و المؤمن عربي لأن نبيه ص عربي و كتابه المنزل بلسان عربي مبين و المؤمن نبطي لأنه استنبط العلم و المؤمن مهاجري لأنه هجر السيئات و المؤمن أنصاري لأنه نصر رسوله و أهل بيت رسول الله و المؤمن مجاهد لأنه يجاهد أعداء الله تعالى في دولة الباطل بالتقية و في دولة الحق بالسيف.
علل الشرائع، ج2، ص: 467
آدم یاد این حرف می افتد.
#لغت
#صرف
#تربیتی
#بصیرتی
و بلفظ آخر إذا لوحظ الأشياء من جهة كشفها عما عند ربها بإبرازها ما عندها من الحاجة و النقص مع ما لها من الشعور بذلك كان ذلك تسبيحا منها، و إذا لوحظت من جهة كشفها ما لربها بإظهارها ما عندها من نعمة الوجود و سائر جهات الكمال فهو حمد منها لربها و إذا لوحظ كشفها ما عند الله سبحانه من صفة جمال أو جلال مع قطع النظر عن علمها و شعورها بما تكشف عنه كان ذلك دلالة منها عليه تعالى و هي آياته
شاهکاری از بزرگاستاد معارف علامه طباطبایی رحمهالله
#معقول
#معارف
الفاظ مشترک با دو معنای استقلالی و ربطی
شماره مطلب در سایت نمو: e-n-116
این فایل جهت یادگیری یک بحث ادبی در علم نحو و در باب حروف جر تولید شده است که مدعای عربی را در قالب مثال فارسی به ذهن مخاطب نزدیک می سازد.
ضمنا محتوای نویی هم در آن -بالاشارة- مطرح شده است که مجال بررسی و نقد می تواند داشته باشد.
#نحو
#ادبیات_فارسی
شاید اولین بار بود که ما استصحاب را خدمت آیتالله زنجانی حالا شاید مثلاً چهل و پنج سال پیش منزلشان خدمت ایشان مشرف میشدیم استصحاب و زکات ایشان، همین دو سه نفر هم بیشتر نبودند، ایشان آنجا من از ایشان شنیدم که آیتالله بروجردی، ایشان نقل میفرمود که آیتالله بروجردی فرمودند کلمات ائمه علیهمالسلام در احکام همانند کلمات فقهاء است در فقه، اگر یک فقیهی توی رسالهی عملیه مینویسد فلان چیز نجس است انشاء نجاست نمیکند بر او، جعل نجاست نمیکند، دارد اخبار میکند از اینکه در شرع اینجوری است. اینجا وقتی امام صادق میفرماید که «الدّم نجسٌ» مثلاً، خود امام صادق جعل نجاست برای دم نمیکند که، دارد اخبار میفرماید که در شریعت اینجور. پس اینها اصلاً جملهی انشائیه نیست و این خیلی مهم است و مورد توجه است، خیلی جاها اشکالهایی که میشود، حرفهایی که زده میشود برای خلط بین این جهت است که خیال میشود اینها انشاء است و حال اینکه اینها اخبار است. مثل فقهاء که میفرمایند. منتها فقهاء هم یا از اینکه در روایات این چنین است دارند اخبار میکنند یا آنها هم از شریعت اخبار میکنند چون طریق دارند، اینها طریقشان میشود روایات و آن ادلهای که دارند طریق میشود برای آنهایی که بله در شریعت این جعل شده است، خب پس آنها هم اخبار از شریعت میکنند، ائمه علیهمالسلام هم اخبار از شریعت میکنند.
(خارج اصول استاد شبزندهدار حفظهالله به تاریخ 1401/9/1)
#فقه
#اصول
آثار نظارت فقه شیعه به فقه عامه.mp3
4.25M