eitaa logo
💫فکرچین✨
112 دنبال‌کننده
67 عکس
6 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 مردی بار گندم خویش به آسیاب برد. 🍃 آسیابان که بیوه زنی بود گفت: دو روز دیگر آردها آماده است، 🦋 مرد با لحنی آمرانه گفت: گندم مرا زودتر آرد کن وگرنه دعا میکنم خرت (که سنگ آسیاب را می‌چرخاند) تبدیل به سنگ شود. 🍃 زن (آْسیابان) در جواب گفت: اگر نفسی به این گیرایی داری، دعا کن گندمت آرد شود، خر را ول کن! @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محتاط باشیم در قضاوت و ملامت دیگران چون از فردای خودمون خبر نداریم داستایوفسکی جمله تکاندهنده ای داره که میگه : هر«پرهیزکاری» گذشته ای دارد! وهر«گناه کاری» آینده ای! پس قضاوت نکن! میدانم اگر: قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم؛ دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد. تا به من ثابت کند... در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم... @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میتونی موقع خشم سکوت کنی ؟؟؟ ماشنت که جوش می آورد حرکت نمی کنی ، کنار زده، می ایستی وگرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد خودت هم همین طوری وقتی جوش می اوری عصبی و غیر منطقی می شوی تخته گاز نرو بزن کنار و ساکت باش @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حق ترین جمله ای که شنیدم؛ اگر خوب تا کردید نشد، مچاله کنید بندازید دور... !! اعصابتون، آرامش تون، روح و روانتون خیلی مهم تره ... @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢مرگ الاغی در دهه ی پنجاه میلادی در یکی از دانشکده های کشور های عربی دانشجویی ساعتش را در دست گرفت، به آن نگاه می کرد و فریاد می کشید: اگر خدایی وجود دارد یک ساعت بعد جان مرا بگیرد. صحنه عجیبی بود، گروهی از دانشجویان و اساتید شاهد آن بودند. دقیقه ها به سرعت گذشت. وقتی دقیقه ها به پایان رسید با غرور و مبارزه طلبی برخواست و به همشاگردی هایش گفت: ببینید، اگر خدا وجود داشت جان مرا می گرفت! دانشجویان رفتند. شیطان بعضی از آن ها را وسوسه کرد، بعضی از آنها گفتند خداوند به خاطر حکمتی به او مهلت داده است و بعضی سرشان را تکان دادند و او را مسخره کردند. این جوان با خوشحالی نزد خانواده اش رفت «با غرور» گویا با دلیل عقلی که پیش از این کسی آن را به کار نبرده ثابت کرده است که خدا وجود ندارد و انسان بیهوده خلق شده است و پروردگاری وجود ندارد و معاد و حسابی هم در میان نیست! وارد خانه شد. مادرش سفره ی غذا پهن کرد. پدرش در جایش کنار سفره نشسته بود و منتظر بود تا همراه اعضای خانواده خوردن را شروع کند. پسر به سرعت رفت تا دستش را بشوید. صورت و دستانش را شست سپس آن ها را خشک کرد. در همین زمان بر زمین افتاد و هیچ حرکتی نکرد. بله افتاد و مرد. پزشک در گزارشش قید کرد که مرگش به خاطر آبی بود که داخل گوشش رفته بود. دکتر عبدالرزاق نوفل رحمه الله در این باره می گوید: خداوند نپذیرفت مگر اینکه مانند الاغی بمیرد! در مورد الاغ و اسب به لحاظ علمی معروف است که اگر آب وارد گوش یکی از آنها شود در جا می میرد ‌ ‌‌‌@fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«وقتی تو جبهه هدایای مردمی را باز می‌کردیم، در نایلون رو باز کردم و دیدم که یک قوطی خالی کمپوته که داخلش یک نامه است نوشته بود : برادر رزمنده اسلام من یک دانش آموز دبستانی هستم، خانم معلم گفته بود که برای کمک به رزمندگان نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم با مادرم رفتم مغازه بقالی کمپوت بخرم ، قیمت هر کدام از کمپوت ها رو پرسیدم اما قیمت آنها خیلی گران بود حتی قیمت کمپوت گلابی که قیمتش ۲۵ تومان بود و از همه ارزان‌تر بود را نتوانستم بخرم آخر پول ما به اندازه سیر کردن شکم خانواده هم نیست در راه برگشت کنار خیابان این قوطی‌های کمپوت را دیدم و برداشتم و چندبار آن را با دقت شستم تا تمیز شود حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم، هر وقت که تشنه شدید با این قوطی آب بخورید تا من هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه‌ها کمکی کنم» بچه ها تو سنگر برای خوردن آب توی این قوطی نوبت می‌گرفتند به نقل از شهید حسین خرازی @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موفقیت‌هایی که نصیب افراد صبور می‌شود، همان‌هایی هستند که توسط افراد عجول رها شده اند! @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک فرد موفق کسی است که می‌تواند با آجر‌هایی که دیگران به سمت او پرتاب کرده‌اند، پایه و اساس محکمی برای خود بنا کند. دیوید برینکلی @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖مادر دوراندیش پسری مادرش را بعد از فوت پدرش ، به خانه سالمندان برد و برخی اوقات از او عیادت می کرد. یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش در حال جان دادن است پس با شتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود ، او را ببیند. از مادرش پرسید : مادر چه می خواهی برایت انجام دهم ؟ مادر گفت : از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری ، چه شبها که بدون غذا خوابیدم . فرزند با تعجب گفت : داری از بین ما می روی و از من اینها را درخواست می کنی؟ و قبلا به من گلایه نکردی. مادر پاسخ داد : بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی عادت کردم ولی می ترسم وقتی فرزندانت در پیری تو را به اینجا می آورند ، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.... نیکی به پدر و مادر ؛ داستانی است که تو آن را می نویسی و فرزندانت آن را برایت حکایت می کنند ، پس خوب بنویس... ‌@fekrchin
دو نفر رو هیچوقت یادت نره ... اینکه کی تو زندگیت ناراحتت کرد ! اینکه کی تو زندگیت ناراحتیتو برطرف کرد ... @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه بیشتر ازهمه تنهاست.. اون رو تنها نذارید.. چون ... هیچوقت به شما نمیگه که... بهتون نیاز داره … @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی، بافتن یک قالیست نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی، نقشه را اوست که تعیین کرده تو در این بین، فقط می بافی نقشه را خوب ببین! نکند آخر کار قالی زندگی‌ات را نخرند... @fekrchin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا