#حكايت
#اخلاق
📚 حضرت آیت الله شبیری زنجانی در کتاب جرعهای از دریا، ج ۲، ص ۶۵۸ آورده است:
در زمان شاه میخواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شورای ملّی را بسازند و باید ۳۵ خانه خراب میشد. به اطلاع صاحبان خانهها رساندند که خانه شما را متری فلان مقدار میخریم. هر کس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگی شود.
هیچ کس به جز واعظ مشهور مرحوم حسینعلی راشد اعتراض نکرد. این جریان خیلی بر مسؤولان گران آمد، و گفتند: فقط اینکه آخوند است، اعتراض کرده!
بعد مرحوم راشد را دعوت کردند و آماده شدند برای اینکه به او حمله کنند و خفیفش {خوار} نمایند! راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسی از او پرسیدند که اعتراض شما چیست؟
گفت: حقیقتش این است که این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلی کم خریدهام و در این مدت زمان طولانی مخروبه شده و به نظر من قیمتی که شما پیشنهاد کردهاید زیاد است و من راضی نیستم از بیتالمال مردم، قیمت بیشتری برای خانهام بگیرم.
بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و یکی از اعضای کمیسیون که از اقلیتهای دینی بود، از جا برخاست و راشد را بوسید و گفت: اگر اسلام این است من آمادهام برای مسلمان شدن.
#مسكن
#گران_فروشي
#بيت_المال
🆔@fekre_parvaz
🌷🍃🌸
🍃🌷
🌸
🔵 آیةالله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی قدّس سرّه
🌹در مورد تاجری از اهل شهرمان شنیدم که در شب عید غدیر از ابتدای شب روی پا ایستاده و با امیرالمؤمنین علیه السلام مناجات میکرده و این شعر را میخوانده است:
🔸گر بشکافند سراپای من
🔸جز تو نیابند در اعضای من
🌹و آن را تکرار میکرده تا صدای اذان صبح را شنیده است.
🌹او بسیار به امیرالمؤمنین علیه السلام محبّت داشت و در سالهایی که برای تحصیل علم در نجف بودم او به زیارت مشرّف شد؛ و چند روزی ماند و از آن حضرت صلوات الله علیه درخواست کرد که او را از جوار خود خارج نفرمایند.
🌹پس زمان برگشت رسید و او با حضرت وداع کرد و بر مرکب سوار شد و با سیّدی از خدّام به سوی مسجد سهله به راه افتاد.
🌹آن سیّد نقل کرد که در میان راه آن مرد گفت: مرا پیاده کنید، کمک کردند از مرکب پایین آمد و همان ساعت از دنیا رفت.
🌹پس او را به نجف برگرداندند و غسل دادند و جنازۀ پاکش را دور ضریح مقدّس طواف دادند و او را در جوار امیرالمؤمنین علیه السلام (وادی السلام) دفن کردند. هنیئاً له و طوبی.
📚 «المراقبات» ص 403 و 404
#حکایت #عشق #ولایت
🆔 @fekre_parvaz