🌸🍃🌸🍃
مردی خسیس تمام دارایی اش را فروخت و طلا خرید.او طلاها را در گودالی در حیاط خانهاش پنهان کرد.او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد.تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد.همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت.
روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت.او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد.رهگذری او را دید و پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. رهگذر گفت:این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست،تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است.اگر خداوند به زندگی شما برکتی داده است و شرایط مناسبی دارید پس به فکر دیگران نیز باشید.بخشش مال همچون هرس کردن درخت است پول با بخشش زیادتر و زیادتر میشود.دارایی شما حساب بانکیتان نیست.
دارایی شما آن مقدار از ثروت و داشته هایی است.که برای یاری رساندن دیگران به گردش درمیآورید.
https://www.aparat.com/v/CifwT
سخنرانی کامل حاج قاسم سلیمانی (راهپیمایی ۲۲ بهمن) (کرمان-۱۳۹۶)☝️
https://www.aparat.com/v/MiTCS
سخنرانی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در سال ۱۳۹۴☝️
https://www.aparat.com/v/Egpd9
حدیث : خیرات به اموات و نیکی به پدر و مادر☝️
https://www.aparat.com/v/m53Pi
آیت الله مجتهدی ره، [ اموات نصیحت مان میکنند☝️
🌸🍃🌸🍃
#قصه_صد_و_پنجاه_و_پنجم
💢 داوود و حزقیل نبی علیه السلام
داوود با دیدن این منظره توبه کرد و مدت چهل شبانه روز به عبادت پروردگار پرداخت و آنقدر
گریست که چیزی نماند که کشتزارهای سرسبز از اشک های او تبدیل به زمین های سوخته
شود و در پایان چهل روز بر او وحی نازل شد که ای داوود ما تو را بخشیدیم.
پس خداوند وحی فرستاد تا بر آرامگاه اوریا حاضر شود و از او طلب آمرزش و مغفرت کند.
هنگامی که داوود به آرامگاه اوریا می رفت در راه حزقیل نبی را دید، اما او حاضر نشد
داوود را بخاطر گناهش نزد خود بپذیرد، خداوند نیز بر حزقیل وحی فرستاد که از سرزنش داوود
دست بردارد که او در جستجوی توبه و عافیت است. پس داوود از حزقیل پرسید؛ آیا تا به حال
قصد گناه کرده ای؟ یا از زیادی و کثرت عبادتت مغرور گشته ای؟ حزقیل در پاسخ گفت؛ بله، اما
سریع خود را به شکاف این کوه (غار) رسانده ام، و نگاهم را به این نوشته انداختم که بالای
سر این جمجمه قرار دارد، نگاه کن، و داوود نگاه کرد.
روی دیوار کوه (غار) نوشته شده بود؛
«من اروی بن سلم هستم. هزار سال حکمفرمایی کردم، هزار شهر را آباد ساختم، هزار کنیز
داشتم، اما در نهایت این شد که در این بستر خاکی بخوابم، سنگهایی که تختم شدند و کرم و
مارهایی که همنشین من گشتند پس هرکس این نوشته را می بیند، غرور دنیا را فراموش
کرده و گول دنیا را نمی خورد.»
داوود نیز نزد آرامگاه اوریا آمد، هربار که می آمد و او را صدا می زد، جوابی نمی شنید. تا آنکه
بعد از مدتها نوایی به گوشش رسید، داوود اشتباهات خود را اقرار کرد و از او طلب بخشش کرد.
اوریا در صورتی حاضر شد او را ببخشد که خداوند جایگاهی بهشتی نصیبش کند.
آنگاه او را بخشید و خداوند جایگاهی بهشتی نصیب اوریا کرد. از آن اتفاق به بعد، وزیر هرگاه
بعد از نمازش دعا می کرد، داوود را نیز ستایش می کرد. اما داوود می شنید که او هر بار به
گناه داوود و توبه او هم اشاره می کند. داوود از این امر غمگین شد. تا اینکه به امر خداوند با
همسر اوریا ازدواج کرد. در روزگار داوود هرگاه زنی شوهر خود را از دست می داد، می بایست
تا آخر عمر بیوه باقی بماند و داوود اولین کسی بود که خداوند به او اجازه داد تا با زنی شوهر
مرده ازدواج کند. ثمره ازدواج داوود با همسر اوریا (سلیمان نبی) بود که خداوند به آنها عنایت
فرمود.
💢عذاب الهی بر بنی اسرائیل
در زمان داوود بنی اسرائیل صاحب شهرکی بودند که آب دریا در آنجا دائم در حال جزر و مد بود،
به صورتی که ماهیان زیادی بعد از هر مدّ وارد کشتزارهای آنان می شد. خداوند صید ماهی را
در روز شنبه بر آن قوم حرام کرد. علت این بود که مسلمانان و دیگر مردم روز جمعه را عید
رسمی خود قرار می دادند. اما عید و روز شنبه را روز تعطیل خود اعلام کرده بودند.
قوم ایله بعد از آنکه صید در روز شنبه ممنوع شد، دست به حیله زدند. آنها آبراه هایی را از کنار
دریا تا میان کشتزارهای خود و خانه های خود حفر کردند و ماهیان زیادی از طریق این آبراهه ها
در روز شنبه نصیب آنها می شد.
«و کسانی از شما را که در روز شنبه از فرمان خدا تجاوز کردند، نیک شناختند. پس به ایشان
گفتیم بوزینگانی باشید طرد شده و ما آن عقوبت را برای حاضران و نسلهای پس از آن عبرتی
قرار دادیم.»
به اذن پروردگار آنها تبدیل به بوزینه شدند. آنها سه روز به همین شکل باقی ماندند. از یکدیگر
سؤال می کردند آیا تو فلانی هستی و در حالی که اشک از چشمانشان فرو می ریخت با سر
اشاره می کردند، بله خودم هستم. گروه مؤمنان شبانگاه به امر پروردگار از ترس نزول عذاب
الهی از شهر خارج شدند. بعد از سه روز باد و بارانی سخت همه آنها را به درون دریا ریخت و
کسی از آن گروه نافرمان باقی نماند.
صبحگاهان که گروه مؤمنان به شهر بازگشتند، شهر را مرده و ساکت یافتند و اجساد بوزینگانی
را دیدند که روی آبها در نوسان بود.
لعنت داوود به آن قوم نافرمان آن بود، که اهل ایله تبدیل به بوزینه شوند. محل سکونت اصحاب
سبت که همگی تبدیل به بوزینه شدند، ایله بود.
https://eitaa.com/joinchat/2880635165Cc6b7ca254e
🌸🍃🌸🍃
حاکمی ماهرترین نقاش مملکت خود رامامور کرد که در مقابل مبلغی بسیار، از فرشته و شیطان تصویری بکشد که به عنوان آثار هنری زمانش باقی بماند. نقاش به جستجو پرداخت که چه بکشد که نماد فرشته باشد؟ چون فرشته ای برایش قابل رویت نبود کودکی خوش چهره و معصوم را پیدا نمود و تصویر او را کشید تا اینکه تصویری بسیار زیبا آماده شد که حاکم و مردم به زیبایی آن اعتراف نمودند.
نقاش به جاهای بسیاری می رفت تا کسی را پیدا کند که نماد چهره ی شیطان باشد و به هر زندان و مجرمی مراجعه نمود، اما تصویر مورد نظرش را نمی یافت چون همه بندگان خدا بودند هرچند اشتباهی نمودہ بودند.
سالہا گذشت اما نقاش نتوانست تصویر مورد نظر را بیابد. پس از چهل سال که حاکم احساس نمود دیگر عمرش به پایان نزدیک شده است به نقاش گفت هر طور که شده است این طرح را تکمیل کن تا در حیاتم این کار تمام شود. نقاش هم بار دیگر به جستجو پرداخت تا مجرمی زشت چهره و مست با موهایی درهم ریخته را در گوشه ای از خرابات شہر یافت. از او خواست در مقابل مبلغی بسیار اجازہ دهد نقاشیش را به عنوان شیطان رسم کند. او هم قبول نمود. متوجه شد که اشک از چشمان این مجرم می چکد.
از او علت آن را پرسید؟
گفت:من همان بچه ی معصومی هستم که تصویر فرشته را از من کشیدی!
امروز اعمالم مرا به شیطان تبدیل نموده..
داستانی بسیار تامل بر انگیز است،خداوند همه ما را همانند فرشته ای معصوم آفرید، این ماییم که با اعمال ناشایست قدر خود را نمی دانیم و خود را به شیطان مبدل می کنیم.
https://eitaa.com/joinchat/2880635165Cc6b7ca254e
🌸🍃🌸🍃
يكى از مريدان شيوانا مرد تاجرى بود كه ورشكست شده بود.
روزى براى تصميمگيري در مورد يك موضوع تجارى نياز به مشاور بود.
شيوانا از شاگردان خواست تا آن مرد تاجر را نزد او آورند.
يكى از شاگردان به اعتراض گفت: اما او يك تاجر ورشكسته است و نميتوان به مشورتش اعتماد كرد.
شيوانا پاسخ داد: شكست يك اتفاق است، يك شخص نيست. كسي كه شكست خورده در مقايسه با كسى كه چنين تجربهاى نداشته است، هزاران قدم جلوتراست.
او روى ديگر موفقيت را به وضوح لمس كرده است و تارهاى متصل به شكست را مي شناسد.
او بهتر از هر كس ديگرى مىتواند سياهچالههاى منجر به شكست را به ما نشان دهد.
وقتي كسى شكست مىخورد آگاه باشيد كه او هزاران چيز ياد گرفته است كه اگر شجاعت خود را از دست نداده باشد ميتواند به ديگران منتقل كند.
وقتى كسى شكست مىخورد هرگز نگوئيد او تا ابد یک شكست خورده است.
https://eitaa.com/joinchat/2880635165Cc6b7ca254e
🌸🍃🌸🍃
سلطان محمود از طلخک پرسید :
فکر میکنی جنگ و نزاع چگونه بین
مردم آغاز می شود ..؟
طلخک گفت: ای پدر سوخته
سلطان گفت : توهین میکنی سر از بدنت
جدا خواهم کرد
طلخک خندید و گفت :
جنگ اینگونه آغاز میشود
کسی غلطی میکند و کسی به غلط جواب میدهد .. .
عبید_زاکانی
🌸🍃🌸🍃
#نیایش
خـدایا
آدمهای خوب سر راهم بگذار ...
حس بسیار خوبیست هنگامی که در لحظه هجوم غم
یا ناامیدی
یا پریشانی؛
بی هوا کسی سر راه آدم سبز بشود...
کلامش، نگاهش، حتی نوشتهاش
آرامش و شادی و امید بپاشد
به زندگی.
فقط از دستِ خودِ خدا برمیآمده
که آن آدم را،
یا کلام و نگاه و نوشتهاش را
برای آن لحظه خاص
سرِ راه زندگی ما بگذارد.
خدايم... خدای خوبم
من را هم از واسطههای خوب کردنِ حالِ بندههایت قرار بده...
آمیـن