1_3998448668.mp3
5.84M
#خاطره_شیرین_شهید_کافی_در_آبادان
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
اشتراک و ثواب نشر هدیه به اموات
مومنین مومنات
https://eitaa.com/joinchat/2880635165Cc6b7ca254e
🌸🍃🌸🍃
#قصه_صد_و_شصت_و_نهم
💢سلیمان و مورچگان
سلیمان، پیغمبری و سلطنت داوود را به ارث برد، خداوند سلطنتی بی نظیر و شایسته به
او عطا و زبان حیوانات را به او آموخت. حضرت سلیمان با بسیاری از حیوانات سخن می گفت که
حکایت های آن بسیار شنیدنی است. اما در میان آنها داستان هدیه مور خیلی معروف است.
گویند هنگام تاجگذاری سلیمان هر دسته از مخلوقات برای چشم روشنی هدیه ای برای
سلیمان آوردند. مورچه ها هم خواستند هدیه ای بیاورند و نمی دانستند چه کنند. موری که از
همه باهوش تر بود گفت؛ سلیمان سرور همه مخلوقات روی زمین است و ما از همه مخلوقات و
حیوانات زمینی ضعیف تر هستیم، ما هر قدر تلاش کنیم نمی توانیم هدیه ای بسازیم که در نظر سلیمان و دیگران جلوه ای داشته باشد. ما که پادشاه هندوستان نیستیم که یک قطار فیل
با زنجیر طلا به سلیمان هدیه کنیم، ما مورچه ایم و نباید با توانگران مسابقه بدهیم، هدیه ما
هم باید با خود ما تناسب داشته باشد، خوراک لذیذ موران ملخ است و چون سلیمان دانا و
عاقل است یک ران ملخ را هم از ما می پذیرد و ما را سرافراز می کند.
مورچگان گفتند؛ صحیح است. و موران در انبارهای خود جستجو کردند و یک ران ملخ درشت
انتخاب کردند و به حضور سلیمان تقدیم کردند و گفتند؛ بزرگی به تو شایسته است که
سلیمانی، ولی ما مورچه ایم و این هدیه مورانه نشانه ارادت موران است.
ران ملخی پیش سلیمان بردن عیب است ولیکن هنر است از موری
سلیمان از سخن موران خوشوقت شد و گفت؛ حق با شماست. خداوند هم به هرکس به قدر
توانایی تکلیف می کند وگرنه هیچکس نمی تواند خدا را به قدر عظمت خدا بشناسد و عبادت
کند.
روزی سلیمان با لشکریانش، برخوردار از شکوه و جلال سلطنت به همراه عده ای از جن و انس
و پرندگان در حرکت بود تا به سرزمین (عسقلان) و وادی مورچگان رسید. یکی از مورچگان که
شکوه و جلال سلیمان و سپاهیانش را دید به وحشت افتاد و ترسید که مورچگان زیردست و
پای لشکر سلیمان لگدکوب شوند، لذا دستور داد که به لانه های خویش پناه ببرند تا سلیمان و
یارانش بدون توجه شما را پایمال نکنند.
سلیمان سخن مور را شنید و مقصود او را دریافت، لذا به سخن مور لبخندی زد و خنده او به این
جهت بود که خدا نیروی درک سخن مور را به او عطا کرده است و بعلاوه
از سخن مورچگان که بر رسالت سلیمان واقف بودند و می دانستند که پیغمبر خدا بیهوده
مخلوق او را نمی کشد در تعجب بود.
به دنبال آن سلیمان ایستاد و مورچه را خواست و با او به گفتگو پرداخت و مورچه از آن حضرت
سؤالاتی کرد و سخنانی میان آن حضرت با مورچه رد و بدل شد و از آن جمله سلیمان به مورچه
فرمود؛ ای مورچه مگر نمی دانی که من پیغمبر خدا هستم و به کسی ظلم و ستم نمی کنم؟
مورچه در جواب گفت؛ چرا! سلیمان فرمود؛ پس چرا مورچگان را از ستم من بیم دادی و گفتی
به خانه هایتان درآئید که سلیمان و لشکریانش شما را پایمال نکنند...؟ مورچه گفت؛ ترسیدم
آنها به حشمت و زینت تو نظر کرده و مفتون گردند و از ذکر خدا دور شوند!
و در نقل فخر رازی است که مورچه گفت؛ به آنها گفتم به خانه هایشان بروند تا این همه
نعمتی را که خدا به تو داده نبینند و به کفران نعمتهای الهی مبتلا نشوند!
به هر صورت این لطف و دلجوئی سلیمان و نظر داشتن او با موران در ادبیات فارسی نیز
منعکس شده و شاعران فارسی زبان درباره اش شعرها سروده اند و از جمله سعدی شیرازی
گوید؛
خواهی که بر از ملک سلیمان بخوری
آزار به اندرون موری مرسان
و خواجه شیراز گوید؛
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها داشت با مورش
( اقتباس از سوره نمل.)
https://eitaa.com/joinchat/2880635165Cc6b7ca254e
🌸🍃🌸🍃
گويند ؛ كافرى از ابراهيم (ع) طعام خواست
ابراهيم (ع) گفت:
اگر مسلمان شوى، تو را مهمان كنم و طعام دهم . كافر رفت . خداى عزوجل وحى فرستاد كه اى ابراهيم
ما هفتاد سال است كه اين كافر را روزى مى دهيم و اگر تو يك شب، او را غذا مى دادى و از دين او نمى پرسيدى، چه مى شد
ابراهيم (ع) در پى آن كافر رفت و او را باز آورد و طعام داد .
كافر گفت: چه شد كه از حرف خود، برگشتى و پى من آمدى و برايم سفره گستردی
ابراهيم (ع) ماجرا را بازگفت .
كافر گفت:
اگر خداى تو چنين كريم و مهربان است، پس دين خود را بر من عرضه كن تا ايمان بياورم .
1_3985906464.mp3
3.16M
#جذب_جوانان_در_ماه_رمضان_به_مساجد
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
اشتراک و ثواب نشر هدیه به اموات
مومنین مومنات
https://eitaa.com/joinchat/2880635165Cc6b7ca254e
1_3974204728.mp3
4.06M
#داستان_غلام_سیاه
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
اشتراک و ثواب نشر هدیه به اموات
مومنین مومنات
1_3943400559.mp3
4.39M
#داستان_محمود_غزنوی
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
اشتراک و ثواب نشر هدیه به اموات
مومنین مومنات
ای بنده خداچون دانستی که مرض حسد از جمله امراض مهلکه نفس است پس در صدد معالجه آن برآی همچنان که مذکور شد، علاج تمام امراض نفسانیه، به معجون مرکب از علم و عمل است.
اما علمی خودکه نافع است از برای این مرض، آن است که اول تأمل در بی ثباتی دنیا و فنائی این عاریت سرا نمائی و یاد مرگ خود و محسود کنی و بدانی که این چند روزه دنیا را قابلیت آن نیست که به واسطه آن، حسد بر بندگان خدا بری.
دنیی آن قدر ندارد که بر آن رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود
تا چشم بر هم زنی حسود و حاسد در خاک پوسیده و فاسد گردیده اند، و نام ایشان از صفحه روزگار محو شده و در آن عالم به کار خود درمانده اند.
آخر همه کدورت گلچین و باغبان
گردد بدل به صلح چو فصل خزان شود
و بعد از آن به تحقیق بدان که حسد تو بر کسی، باعث ضرر دین و دنیای تو می شود و به آن کس مطلقا ضرری نمی رسد، بلکه نفع دنیا و آخرت به او عاید می گردد.
و اما اینکه از حسد داشتن، ضرر دینی به حاسد می رسد، خود امری است ظاهر و روشن، زیرا که این صفت، همچنان که گذشت آدمی را به عذاب الهی گرفتار می کند.
علاوه بر این، دانستی که حاسد، خشمناک است به قضای پروردگار، و کراهت دارد عطای آفریدگار را، که به بندگان خود قسمت فرموده و چنین پندارد که افعال او درست نیست و به طریقه عدالت رفتار نکرده و این مقتضای ضدیت و عناد با خالق عباد است و اصل توحید و ایمان به واسطه این، فاسد می گردد، چه جای آنکه ضرر به آنها رساند و با وجود اینها، غالب آن است که حسد باعث کینه و عداوت، و ترک دوستی برادر مومن می شود و آدمی به واسطه آن در شادی از نزول بلاء بر مومنین، و زایل شدن نعمتهای ایشان شریک شیطان و تابعان آن از: کفار و اعداء دین می گردد و در محبت، خیر و راحت و نعمت از برای کافه اهل اسلام و ایمان از خیل پیغمبران و اولیاء مفارقت می کند .
و اما اینکه حسد باعث ضرر دنیوی حاسد می گردد، پس به جهت آن است که کسی که مبتلا به این صفت است پیوسته در حزن و الم، و همیشه در غصه و غم است، زیرا که نعمتهای خدا به واسطه حسد تو از دشمنان تو قطع نخواهد شد پس هر نعمتی که خدا به او می دهد بار غمی بر دل تو می گذارد و هر بلائی که از او دفع می شود همانا بر جان تو نازل می گردد پس علی الدوام مغموم و محزون و تنگدل و پریشان خاطر است و آنچه از برای دشمنان خود می خواهی خود به جان خود می خری و چه نادان کسی که دین و دنیای خود را فاسد کند، و خود را در معرض غضب پروردگار و مبتلا به آلام بسیار نماید و اصلا فایده یا لذاتی از برای او نداشته باشد.
و اما اینکه حسد کسی، نه ضرر دنیوی به محسود می رساند و نه دینی، امری است ظاهر، زیرا که هر چه فیاض علی الاطلاق، از برای بندگان خود مقدر فرموده است از: عزت و نعمت و کمال و حیات، مدتی از برای آن قرار داده است، و اگر جن و انس جمع شوند که دقیقه ای پیش و پس نمایند نمی توانند کرد.
@fekrebekrvashad
«و از برای هر چیزی در نزد او قدری است معین» و اگر به حسد حاسد، آن نعمت از کسی زایل شدی نعمتی در عالم بر کسی باقی نماندی، زیرا کسی نیست که از برای او حاسدان بسیار نباشد و حسود بیچاره را نیز البته حاسدین دیگر است پس اگر حسد و تدبیر و چاره او ضرری به محسودان او رساند حسد حسودان او نیز نعمت او را زایل خواهد کرد و حال اینکه از فکر خود غافل افتاده و نعمت خود را پایدار تصور کرده و شب و روز خود را به فکر محسود می گذراند.
چون دانستی که به واسطه حسد کسی، نعمت از محسود زایل نمی شود، می دانی که حسد کسی مطلقا ضرر دنیوی به کسی نمی رساند و گناهی بر محسود نیست تا ضرر اخروی به او عاید شود، بلکه از حسد حاسدین، نفع اخروی به او می رسد خصوصا اگر حسد او را بر این بدارد که غیبت او را کند یا بهتان بر او زند، و سخنان ناحق در حق او گوید، و بدیهای او را ذکر کند، و به این واسطه حسنات و طاعات خود را از دیوان عمل خود به دفتر اعمال او نقل کند، و وزر و گناه او را در نامه عمل خود ثبت کند پس مفلس و تهیدست به بازار قیامت داخل شود، همچنان که در دنیا همیشه محزون و غمناک بود بلکه اگر به دیده تحقیق بنگری هر لحظه نفع دنیوی حسود به محسود نیز می رسد، زیرا که بالاترین مطالب مردم، بدی حال دشمنان و اندوه و تألم ایشان است.
و حسود مسکین، هر دم به واسطه حسد به انواع الم قرین است پس حسد، آدمی را به کام دل دشمنان می کند و مراد ایشان را بر می آرود پس هر حسودی فی الحقیقه دشمن خود و دوست دشمنان است و چنان که کسی در آنچه مذکور شد تأمل نماید و دشمن خود نباشد، البته سعی در ازاله صفت حسد از خود می نماید.
و اما عمل نافع از برای شفای مرض حسد آن است که بر آثار و لوازم خیرخواهی آن شخص، که حسد بر او داری مواظبت نمائی، و مصمم گردی که خود را بر خلاف مقتضای حسد بداری پس چون از راه حسد تکبر بر آن شخص بطلبی، تواضع از برای او کنی و اگر غیبت و بدگوئی او را طالب باشی، خواهی نخواهی در مجامع و محافل زبان را به مدح و ثنای او بگشائی و اگر از دیدن او تو را ملامت حاصل شود و نفس شوم، تو را بر عبوس و ترش روئی و درشت گوئی به او امر کند، خود را به خوش کلامی و شگفته روئی با او بداری و اگر حسد، تو را از انعام و احسان با او منع کند، عطا و بذل را نسبت به او زیاد کنی و چون بر این اعمال مداومت نمائی ملکه تو می گردد و ماده حسد از تو قطع می شود.
علاوه بر این، چون محسود تو را چنین یافت، دل او با تو صاف و پاک می شود و محبت تو در دل او جایگیر می شود و آثار محبت او در خارج ظهور می کند و چون تو او را چنین یافتی به دل، او را دوست می گردی و شایبه حسد بالمره مرتفع می گردد.
و آنچه مذکور شد معالجه کلیه صفت حسد است و از برای هر نوعی از آن، علاج مخصوصی هست که آن قطع سبب آن است، از: حب ریاست و کبر و حرص و خباثت نفس و غیر اینها.
https://eitaa.com/joinchat/2880635165Cc6b7ca254e
1_3934269842.mp3
3.91M
#تا_زنده_اید_کاری_بکنید
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے
https://eitaa.com/joinchat/2880635165Cc6b7ca254e
عرفه روزشکستن بت های درون است.
روز زدودن قلب از غبار عصیان و روز خدا و خدایی شدن. دل به سخاوت یک دله کن، کودکانی منتظر قلبهایی سخاوتمند، دستهایت را به نظاره نشسته اند تا گره از کار فروبسته شان بگشایی، پس بگشای دستانت را و دریاب ضعیفان را در این ایام نورانی.
واریز عیدی شما جهت قربانی و تحویل گوشت بین خانواده های ایتام و محسنین به شماره کارت ٦٠٣٧٩٩٧٩٥٠٠١٢٦٨٣ (کمیته امداداکرام منطقه ٢ یزد)