May 11
🔹 فرصت ها را قیچی نکنیم!
خدا در وجود هر فردی، استعداد، ظرفیت و توانایی خاصی قرار داده است. همه این ها نیز ابزاری هستند که انسان باید آنها را به کار گرفته و در مسیر هدایت گام بردارد. به عبارت دیگر، وجود هر شخص نمایشگاهی از مواهب الهی است که با چشم حقیقت بین به راحتی می توان آنها را دید.
با وجود این که خوان نعمت خدا همیشه گسترده است، برخی به اصطلاح استاد #فرصت_سوزی هستند و با دست خود آتش در خرمن استعداد خویش می اندازند. از دست دادن این فرصت ها نیز آثاری جز غم و اندوه ندارد. در روایتی امیرالمومنین علیه السلام به این نکته ظریف اشاره فرموده اند:«إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ؛از دست دادن فرصت اندوهى گلوگير است.»
🔹سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست/ در میان این و آن فرصت شمار امروز را
#یک_عکس_یک_درس
@fekreshanbe
🔹به عکس بالا نگاه کنید انگار با آدم حرف می زند. هر چند عکاس به ظاهر یک لحظه را در قاب عکس محصور کرده اما گویا یک کتاب پند و اندرز را به آن ضمیمه کرده است.
🔹 در ایام نوجوانی پدرم حساس بود که ما رفیق ناباب نداشته باشیم. گاهی از حساسیت های پدرم ناراحت می شدم و با خودم می گفتم:« من دیگر بزرگ شده ام و می توانم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم چرا پدرم اجازه نمی دهد که با برخی از هم کلاسی هایم نشست و برخاست داشته باشم؟!» اما گذشت زمان حکمت این کار را برایم روز به روز روشن تر کرد و به من فهماند که راز خوش بویی گِل و خوش صحبتی بلبل همه از هم نشینی و فیض گُل است.
🔹 شاعر چه زیبا تاثیر گذاری دوست را به تصویر کشیده است:
تا توانى مىگريز از يار بد
يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند
يار بد بر جان و بر ايمان زند
#یک_عکس_یک_درس
@fekreshanbe
موثرترین سازمان کشور؟
به نظر شما کدام یک از سازمان های زیر بیشترین تاثیر را در فرهنگ و جامعه کشور دارد؟ صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت علوم و یا وزارت آموزش و پرورش. کدام گزینه می تواند پاسخ سوال باشد؟ اجازه بدهید سوال را کمی توضیح بدهم. فرض کنید محققی می خواهد بداند کدام یک از سازمان های نام برده بیشتر می تواند شاخص « پایبندی به قانون» و یا « اخلاق مداری» و یا هر چیز دیگری را در جامعه بالا برده یا پایین بیاورد.
صدا و سیما می تواند یکی از پاسخ های احتمالی باشد. امروزه تلویزیون همه جا حضور دارد؛ منازل، فروشگاه های کوچک و بزرگ، مدارس و حتی در بانک ها و اتوبوس ها. علاوه بر این، تنوع شبکه ها و برنامه ها باعث شده تا طیف گسترده ای از مخاطبان پای این جعبه جادویی بنشینند. رانندگان تاکسی و رانندگان برون شهری نیز که اتفاقا تعداد آنها هم کم نیست، مخاطب گرما و گلستان رادیو هستند.
وزارت های علوم و آموزش و پرورش هم فرصت کمی برای تاثیر گذاری ندارند. بالغ بر بیست میلیون نفر از جمعیت هشتاد میلیونی کشور مستقیما با این دو وزارت ارتباط هستند. یک دانش آموز از هفت سالگی در اختیار آموزش پرورش قرار می گیرد و در نهایت با تحصیلات تکمیلی از وزارت علوم خارج می شود. سهم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز اگر بیشتر از سازمان های دیگر نباشد کمتر نیست. از نشر و چاب کتاب گرفته تا قدرت سیاست گذاری خرد و کلانی که در عرصه اجتماع و فرهنگ دارد.
خاطرم هست چند مدت پیش در یک برنامه تلویزیونی از یک کارشناس سوالی با همین مضمون پرسیده شد. مجری از او خواست تا یکی از گزینه ها را انتخاب کند. در کمال تعجب ایشان به هیچ کدام از گزینه هایی مطرح شده رای نداد. او کسانی را که در راس حکومت قرار داشتند را موثرترین روی جامعه بیان کرد. ایشان در توجیه دیدگاه غیر منتظره خود به روایتی از امام علی ع اشاره کرد: « اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ؛ مردم، به دولتمردان خود شبيهترند تا به پدرانشان.»
این پاسخ شاید از جهاتی قابل خدشه باشد اما قطعا از زوایه های دیگری قابل درنگ است. اگر جامعه ای سردمداران خود را پاک دامن دید به آن سمت سوق پیدا می کند و در مقابل اگر دولت مردی در بیراهه قدم گذاشت جامعه را نیز به دنبال خود به آن سو می کشاند. این واقعیت به خوبی در جامعه قابل لمس است که رفتار نسنجیده یک دولت مرد تا چد می تواند معادلات را بهم بریزد. وقتی سیاست مداری مثل آب خوردن دروغ می گوید و از آن راحت تر « قانون گریزی» می کند، چه تضمینی وجود دارد که زیر دستان این کار را نکنند؟
گاهی یک سخن صاحب منصبی آن چه را که آموزش و پرورش سالها رشته است را پنبه می کند. دانش آموزان در مقابل دعوت معلم به قانون مداری و رعایت حقوق شهروندی رفتار دولت مردان را مانند پتک بر سر معلم خواهند کوبید!
تصور کنید صدا و سیما باید چند فیلم و سریال بسازد تا تیرگی رفتار یک دولت مرد را از تن جامعه بشوید؟ باید پذیرفت صد کتاب وزارت ارشاد با نیم کردار یک دولت مرد خاصیتش به چند ورق پاره تنزل پیدا می کند. چند سال باید بگذرد و چند وزیر صادق باید بیایند تا بتوانند اعتماد از دست رفته جامعه باز گردانند؟
@fekreshanbe
🔹چرا نمی نویسیم؟ با بهتر بگویم چرا نمی توانیم راحت بنویسیم؟ این سوال کم و بیش در ذهن بسیاری از ما وجود دارد؛ اما چه باید کرد؟
🔸در اولین سه شنبه مرداد 98 و در دهمین جلسه از گعده های یادداشت خوانی، میزبان استاد دژاکام بودیم. نکاتی که ایشان در این جلسه بیان کردند به نوعی پاسخ به این سوال است.
🔸برای نوشتن در یک موضوع دو ابزار لازم است: داشتن اطلاعات و قلمی روان. معمولا همه ما در یک زمینه به اندازه ای اطلاعات داریم که انگیزه ای برای نوشتن باشد. پس در قسمت اول مشکلی وجود ندارد و گره کار در سفتی قلم است. برای این قلم روی کاغذ به راحتی بلغزد و افکار و دانش ما را روی سینه سفید کاغذ بیاورد یک راهکار بیشتر وجود ندارد و آن چیزی نیست جز : نوشتن و نوشتن و نوشتن. البته اگر شروط زیر در آن رعایت شود. کار بست این شروط قلم را به پرواز در می آورد و در این صورت است که می توان مانند آب خوردن در یک موضوع قلم زد. اما این شروط:
1️⃣ هر روز بنویسید هر چند که یک پاراگراف یا حتی یک خط باشد. نوشتن را یک روز هم ترک نکنید.
2️⃣ این نوشته شما محرمانه باشد. یعنی فقط برای خودتان بنویسید.
3️⃣ سعی کنید در همین نوشته جزئیات را ذکر کنید.
4️⃣ در نوشته خود توصیفات را وارد کنید. یعنی حس و حال خود یا ویژگی های محیط را بیان کنید. مانند گرمی و سردی هوا، ناراحتی یا خوشحالی، روشنی و تاریکی و اوصافی از این قبیل.
5️⃣ ترکیب ها و لغات متنوع به کار ببرید. برای این که دایره و ذخیره واژگانی شما زیاد شود، آثار اساتید خوش قلم و متنوع نویس را بخوانید. مانند سید مهدی شجاعی، احمد عزیزی و محمد رضا حکیمی و... .
@fekreshanbe
🔹به مناسبت سالروز تأسیس بنیاد شهید و روز بزرگداشت شهدا
مادر شهيدی که هر روز قاب عکس فرزندش در خیابان را تمیز میکند. روستای بنهگز (تنگستان/استان بوشهر)
🔹از برادری که خاطرات شهدا را روایت می کرد شنیدم که می گفت:«اگر بگوییم که صدام جنگ را به مادر شهدا باخت، حرف گزافی نیست.»
خوشا به حال این مادران بی نام و نشان که دلیران نامداری در دامنشان تربیت کردند... .
#یک_عکس_یک_درس
@fekreshanbe
🔹در چند یادداشت قبلی تحت عنوان «موثرترین سازمان کشور؟»گفتیم که رفتار و گفتار دولتمردان تاثیر چشمگیری در فرهنگ جامعه دارد. حالا وزیر جوان دولت عکسی از سفر خود به همدان منتشر کرده که در حال خرید ترقه است و گفته که دنبال یک فرصت برای ترکاندن ترقه هاست.
🔹 آیا با وجود این گونه رفتارها می توان بچه ها را امر و نهی کرد که مبادا فکر و خیال آتش بازی کنند؟! اگر برای وزیر ۳۹ ساله ترقه بازی روا باشد چرا برای بچه ها نباشد؟! البته شیرین کاری های این گونه دولتمردان ریشه دیگری دارد که شرح آن به درازا می کشد.
@fekreshanbe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹با دیدن این کلیپ بی اختیار یاد این جمله امام خمینی(ره) افتادم. در سال های پیش از انقلاب از ایشان پرسیده بودند با کدام نیرو می خواهید به جنگ طواغیت بروید؟ایشان در پاسخ فرموده بودند:« نیروهای من در گهواره های مادرانشان هستند» چه روزها بیاید که همین کودکان پا روی گردن مستکبرین عالم بگذارند و نفس کشیدن را برای آنها سخت کنند.
#ملتی_که_شهادت_دارد_اسارت_ندارد
@fekreshanbe
🔹با آشفتگی موهای "جایا" ذهن کودکمان را آشفته نکنیم!
🔸چند روز پیش کتابی به دستم رسید، که برای رده سنی خردسالان نوشته شده بود. شخصیت اول داستان دختر کوچولویی بود نام «جایا». او از مادرش پرسیده بود؛ چرا با این که قبل از خواب موهایم را شانه می کنم؛ اما آنها بعد از خواب ژولیده و بهم ریخته میشوند.
مادر دختر کوچولو، برای این که او را آرام کرده و آشفتگی موهایش را توجیه کند، به او می گوید: «وقتی بچهها خواب هستند، یک پری سراغشان می آید و موهایشان را نامرتب می کند». جایا این کار پری را بر نمیتابد و تصمیم میگیرد با او صحبت کند تا به موهایش دست نزند. اما پری در جواب جایا میگوید: برای یک اژدهای دیوانه کار می کند. اژدهایی بد اخلاق و عصبانی که دندان هایش از هر دندانی که جایا دیده تیز تر است. او پری را مجبور می کند تا موهای جایا را ژولیده کند!
صبح روز بعد دختر کوچولوی قصه از خواب بیدار می شود و دوباره موهایش را نامرتب می بیند. سراغ پری می رود تا ببیند پری این دفعه به چه بهانه ای این کار را کرده است. پری این بار در پاسخ می گوید: « برای یک جادوگر زشتِ حسود که دندان های بد ترکیب دارد، کار می کند. این جادوگر گربه ها و سگ ها را می ترساند و عاشق این است که شاهزاده خانم ها را به قورباغه تبدیل کند! تصویرگر هم اینجا سنگ تمام گذاشته و یک جادوگر با ویژگی گفته شده کشیده است.
🔸القصه داستان به همین روند ادامه پیدا می کند و نویسنده برای این که دل دختر قصه داستان را خوش کند، آسمان و ریسمان را بههم می بافد و چند دلیل دیگر مانند غول شاخدار و جادوگر زشت برای بهم ریختگی موهای این طفل معصوم می تراشد. در آخر داستان هم پری اعتراف می کند که به دختر کوچولو دروغ گفته و فقط برای تفریح و بازیگوشی و از آنجایی که دوست داشته یک کار احمقانه بکند، موهای جایا را بهم می ریخته است.
این داستان، بیش از هر چیزی، دوستی خاله خرسه را در ذهن تداعی می کند. نویسنده به خیال خود برای بهم ریختگی موهای دختر کوچولو دلیل تراشی کرده؛ اما خبر نداشته که با این کار، طفل معصوم را از چاله در آورده و به چاه انداخته است. اژدهای شاخدار و ترسناکی که نویسنده برای کودک ساخته است را چگونه می توان از دنیای خیالی کودک پاک کرد؟ آیا مخاطب خردسال کتاب بعد از شنیدن داستان، هر شب کابوس یک جادوگر پیر و زشت و حسود نمی بیند؟! از این ها که بگذریم چه توجیهی می توان برای دروغ و کار احمقانه پری -که یک مفهوم مثبت در دنیای کودکان است- بیان کرد؟
سوگمندانه باید گفت: تعداد قابل توجهی از آثار منتشر شده در زمینه ادبیات کودک و نوجوان، مانند موهای جایا آشفته است. بسیاری از نویسندگان این عرصه بدون آشنایی به روانشناسی کودک و امور تربیتی، دست به قلم شده و سیاهه های خود را به راحتی راهی چاپخانه ها می کنند. دردمندانه تر این که بسیاری از این آثار از زبان های دیگر به فارسی ترجمه شده اند و بدون توجه به محتوای آنها بارها به تجدید چاپ می رسند. هر چند انتظار می رود مسئولان در سامان دهی ادبیات کودک و نوجوان قدم های جدی تری بردارند؛ اما با توجه به شرایط کنونی، عملی ترین نسخه، این است که پدر و مادر در خرید محصولات برای فرزندان خود توجه بیشتری داشته و با مشورت از آگاهان فضای کودک و نوجوان، اقدام به خرید این گونه محصولات کنند.
@fekreshanbe
🔹شما هم از این عمه ها دارید؟!
🔹پدرم، عمهی پیری دارد که سالی یکی دو بار به او سر می زنم. بچه ندارد و به قول قدیمیترها اجاقش کور است. شوهرش هم به رحمت خدا رفته و یکه و تنها زندگی می کند. امسال عید، فرصتی شد تا دوباره به خانه او رفته و حالی از او بپرسم. خانهاش از آن خانه های قدیمی است که آدم را می برد به دوران کودکی. با این که سال ها از ساخت آن میگذرد؛ اما هنوز صفایش را حفظ کرده و به خلاف بسیاری از خانه های امروزی، بوی شهر نشینی نمی دهد. دیوار حیاطش کم و بیش خراب شده؛ اما اتاقهایش همچنان پا برجاست با همان سقفهای چوبی و درهای رنگی. پلههای سیمانی بزرگی دارد که هر کدام به اندازه نصف بالکن خانههای شهری است و نردههای آهنی که آهنگر، با ذوق، شکلهای موزونی را روی آن ایجاد کرده است. سالهای پیش، در دالان ورودی حیاط، چند« چان» وجود داشت که زمان زیادی از آخرین استفاده آن میگذشت. چان وسیله ای بود که پشت الاغ میبستند و با آن دانه گندم و جو را از کاه جدا میکردند. یادم هست مشهدی عزت، شوهر عمه پدرم، چان را آماده می کرد و به خرمن میبرد. وقتی وارد حیاط شدم، تمام آن صحنه ها از جلوی چشمانم رگباری رد میشد. امسال هر چه نگاه کردم خبری از چان ها نبود. انگار کسی آنها را از بیخ جارو کرده و با خود برده بود. وقتی چان ها را نیافتم احساس کردم چیزی مانند جارو برقی به جان خاطرات کودکی ام افتاده و میخواهد آنها را ببلعد.
🔹عمهی پدرم که ما او را عمه صدا می کنیم، پیرزن خوش صحبتی است. به صورت خدادادی وقتی ماجرایی را تعریف می کند، مانند یک قصه گوی آموزش دیده، زبان بدن، لحن، سرعت و فرصت، اوج و فرود و ... را رعایت می کند. از قضا چند ماه پیش به کرونا مبتلا شده بود. با ورود ما نطقش باز شد و شروع کرد به شرح ماجرای بستری شدنش در بیمارستان. ما هم مسحور کلامش شده بودیم و گاهی بلند بلند به جریاناتی که برایش اتفاق افتاده بود، می خندیدیم. او گفت، وقتی یکی از خواهر زاده هایش او را به بیمارستان برده بود، داد می زدم که من کرونا ندارم. من سالمم؛ اما خانم پرستاری جلو آمد و گفت: « آدمهایی که به این جا می آیند دو دسته اند: یا کرونا دارند یا در بیمارستان کرونا میگیرند... شما هم تا الان کرونا گرفته ای! پس در هر حال باید بستری شوی!» عمه با خنده ادامه داد، خواهر زاده اش تا این جمله را شنید فلنگ را بست و آخرین امیدهای او برای خلاص شدن از بیمارستان دود شد و به هوا رفت.
🔹عمه چهار برادر دارد و چهار خواهر. البته سنی از آنها گذشته و همه فرزندانی دارند. اما با این حال، همه به یک اندازه جویای حال او نیستند و به قول خودش حاج عشقعلی بیش از همه هوای او را دارد. عمه هم در عوض، دعا از زبانش نمی افتاد و دائم برای او دعا می کرد. میگفت به حاج عشقعلی گفتم:« به اون کعبه ای که به زیارت آن رفته ای، رسیدگی به من کم از حج ندارد!» جالب این جاست که همین برادری که بیش از دیگران به عمه رسیدگی می کند، توفیقاتش در عبادت و زیارت و تفریح بیشتر است و از مال دنیا کم ندارد. پیش خودم گفتم شاید دعای این پیرزنِ تنها، باعث گشایش در زندگی حاج عشقعلی می شود.
🔹عمه یک خصلت دیگر هم دارد که من همیشه دوست داشتم آن را داشته باشم و آن این که، او گنجینه ای از ضرب المثل های قدیمی است. گاهی از زبان او مَثَل هایی می شنوم که کمتر به گوشم خورده است. مثلا این که« اگر درِ آهنی هم باشی، یک بار هم که شده رویت به درِ چوبی می افتد». در آهنی کنایه از یک انسان محکم و استواری است که ظاهرا بی نیاز از دیگری است و در چوبی کنایه از یک انسان ضعیف. خلاصهی معنا این که، هر قدر هم که انسان توانمند و توانگری باشی بالاخره یک بار هم که شده محتاج یک انسان ضعیف خواهی شد؛ پس مبادا باد غرور تو را بگیرد!
@fekreshanbe
🔹زندگی هر انسانی پر است از سازه هایی که خودش بنا می کند؛ چه سازه هایی که ماهیتشان با ماده گرده خورده و چه ساختار هایی که جنسشان با عالم ماده غریبه است. به عنوان نمونه، خانه بنایی است که از ماسه، سیمان، آهن و ... ساخته شده است و یا مثلاً اعتقاد به یک شخص، تفکر، ایدوئولوژی و... هر کدام بناهایی هستند که با اطلاعاتی که فرد درباره آنها به ذهن خود وارد می کند، آنها را شکل می دهد. در این بین، توجه به برخی این سازه ها ضرورتی دو چندان دارد؛ چرا که سعادت و شقاوت اخروی در گرو آنهاست. باورهای دینی از این قبیل هستند.
🔹دیروز و امروز در بیشتر مناطق کشور، باد شدیدی می وزید به طوری که خسارت هایی را به برخی ساختمان ها وارد کرد. البته وزش باد یک پدیده طبیعی است که اثرات آن با چشم دیده می شود؛ از همین رو بسیاری از افراد در برابر آن تمهیدات لازم را به کار می گیرند. عالم ذهن نیز طوفانها و آسیب هایی متناسب با جنس خود را دارد. امروزه فضای مجازی پر است از شبهاتی که هر کدام می توانند طوفانی به پا کنند که قطعا غلفت از آن، خسارت و تباهی به دنبال دارد. با وجود این، چند درصد مردم به این خطرات و آسیب ها توجه دارند و در برابر آن چاره اندیشی می کنند؟ آیا این باورها که همان سازهای ذهنی هستند آنقدر ریشه دارند که با پفی فرو نریزند؟
🔹 با این حال، دیروز گذشت و امروز نیز هم؛ ولی باید به فکر سازهای فردا بود که به قول سعدی:« ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس. اگر خفتی مُردی وگر رفتی بُردی»
#یک_عکس_یک_درس
@fekreshanbe