💠عدم تنافی #صبر_با_شکایت به نزد محبوب:
🔹عموما گمان میشود که صبر با شکایت در تنافی است؛ اما امر به عکس آن است. صبر در مصیبت و بلا نه به معنای حبس الشکوی عن الله، بلکه به معنای حبس الشکوی عن غیر الله و بث الشکوی الی الله، میباشد. به بیان دوم:نه تنها صبر با شکایت به پیشگاه حق لایزال و لم یزل، منافاتی ندارد و ممدوح است؛ بلکه عدم اظهار آن به درگاه حق متعال مذموم میباشد. لکن صبر با اظهار مصیبت و بردنِ شکایت نزد غیر حق متعال_یعنی خلق خدا_، در تنافی و ناصحیح است.
عن #النبی صلی الله علیه و آله و سلم:
حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ فِی حَدِیثٍ مَرْفُوعٍ إِلَی النَّبِیِّ ص قَالَ: جَاءَ جَبْرَئِیلُ ع إِلَی النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَرْسَلَنِی إِلَیْکَ بِهَدِیَّةٍ لَمْ یُعْطِهَا أَحَداً قَبْلَکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قُلْتُ وَ مَا هِیَ قَالَ الصَّبْرُ وَ ... قَالَ قُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ فَمَا تَفْسِیرُ الصَّبْرِ قَالَ تَصْبِرُ فِی الضَّرَّاءِ کَمَا تَصْبِرُ فِی السَّرَّاءِ وَ فِی الْفَاقَةِ کَمَا تَصْبِرُ فِی الْغِنَاءِ وَ فِی الْبَلَاءِ کَمَا تَصْبِرُ فِی الْعَافِیَةِ فَلَا یَشْکُو حَالَهُ عِنْدَ الْمَخْلُوقِ [فی بعض النسخ:فلا یشکو خالقه عند المخلوق] بِمَا یُصِیبُهُ مِنَ الْبَلَاءِ..._الخ.
#امام_خمینی:
شکایت به حق تعالی و اظهار جزع در درگاه قدس او با صبر منافات ندارد، چنانچه حضرت ایوب عرض شکری به حق نمود:((أني مسني الشيطان بنصب وعذاب))، با آنکه حق تعالی او را مدح فرماید بقوله:((إنا وجدناه صابر نعم العبد إنه أؤاب))... از سیره انبیای عظام و حضرات ائمه معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین - نیز چنان ظاهر می شود که با آنکه مقامات آنها بالاتر از [مقام] صبر [و] رضا و تسلیم بوده، مع ذلک هیچ گاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خودداری نمی کردند، و عرض حاجات خود را به حضرت حق تعالی می نمودند و این مخالف با مقامات روحانيه نیست؛ بلکه تذکر حق وانس و خلوت با محبوب و اظهار عبودیت و ذلت در پیشگاه عظمت کامل مطلق، غایت آمال عارفين و نتیجه سلوک سالکین است.
#ابن_فارض:
و یحسن إظهار التجلّد للعدی
و یقبح غیر العجز عند أحبّه
#ابن_عربی:
فليس الصبر حبس النفس عن الشكوى إلى الله في رفع البلاء أو دفعه وإنما الصبر حبس النفس عن الشكوى إلى غير الله والركون إلى ذلك الغير.
#عبدالرزاق_کاشانی:
و المراد بِ((الشکوی)) الشکایة إلی غیر الحق، لأن الشکوی إلي الله في باب الصبر محمودة؛ ألا تری أيّوب (علیه السلام) کیف شکی إلی ربّه بقوله:((أنّي مسّنيَ الشّيطانُ بنُصبٍ و عذابٍ)) [۴۱/۳۸] مع أنّ الله تعالی مدحه بقوله:((إنّا وجدناه صابرا نّعم العبد إنّه أوّاب))..._الخ.
#محقق_قیصری:
بل عدم الدعاء بکشف الضر مذموم عند اهل الطریقة؛ لأنه کالمقاومة مع الله و دعوی التحمل بمشاقة... .
الشكاية إلى الغير يستلزم الإعراض عن الله وعدم الرضا أيضا بأحكامه، وذلك يستلزم ادعاء العبد بالعلم بالأولوية، وكلها مذمومة. والشكاية إلى الله تستلزم إظهار العجز والمسكنة والافتقار إلى الله، وإظهار أن الحق قادر على إزالة موجبات الشكوى، وكلها محمودة.
📋نکته:
شکایت و درد را به پیشگاه قادر علی الاطلاق، از سَر عجز و ناتوانی بردن غیر از طلبکاری است.
#صبر
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 #طالب_صادق:
از بهمنیار نقل شده که گفت: روزی ابن سینا برای تدریس آمد؛ در همان ابتدا برای وی معلوم شد که ما درس دیروز را نفهمیده ایم. استاد ماهر از چهره و نگاه شاگرد، می فهمد که او مطلب قبلی را فهمیده یا نفهمیده است؛ و چون برایش معلوم شد که ما شب گذشته را به مجلس أنس گذرانده ایم و درس را مطالعه نکرده ایم، متأثر شد و اشک از چشمان شریفش جاری شد و به عنوان نصیحت به ما گفت: طناب بازهای شهر می کوشند تا در رشته خود، متخصص شوند؛ چرا شما در علوم الهی این شوق را ندارید؟!
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
🔹...سالها پیش استاد فاطمی نیا در برنامه این شب ها در صدا و سیما سخن از این مهم کردند. که در دوره ای خطر حمله نظامی به ایران از سوی ایالات منفصله آمریکا وجود داشت (احتمالاً دوران بوش پسر) و اولیای خدا در مجلسی خداوند را به حق خاتون و سرور زنان دو عالم حضرت سیده النساالعالمین فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم دادند. تا خداوند خطر حمله را دفع نمود. این سخن استاد فاطمی نیا با سخنان جناب دکترمحسن رضایی در دوران بوش پسر هم خوانی دارد. که سالها بعد جناب دکتر محمود احمدی نژاد در مناظره مستقیم با ایشان سخن از این مسئله نمودند. علی ای حال این خطر به عقب افتاده اما کامل رفع نشده است.
🔸هم اکنون طرح مرحله به مرحله ای در کانون های قدرت بر علیه ایران وجود دارد و آن سناریوی لیبی شدن ایران و یا اگر نشد عراق شدن ایران است.
🔹خیلی از کانال های معاند در پوشش های مختلف سخن از نابودی نظام در چهلمین سال انقلاب می نمودند. دیدید که اتفاق نیفتاد. و نخواهد افتاد. نظام چهل و یکمین سال خود را نیز پشت سر خواهد گذاشت. عده ای اکنون سخن از 1399 و قران علویین می نمایند. در اینکه قران علویین پیش و رو مهم است و ما در حد فاصل این قران تا قران بعدی وارد دوره آخرالزمان می شویم حداقل برای فقیر شکی نیست. و در اینکه با وضعیت فعلی اقتصادی و معیشتی مردم مظلوم ایران چه قران علویین باشد چه نباشد. آستانه تحملشان بالاخره حدی دارد. و کوچکترین جرقه ای می تواند آتش اغتشاشات را مشتعل نماید نیز شکی نیست اغتشاشاتی که در سال 1399 احتمال آن می رود قدرتی بیش از سال 96 و 98 خواهد داشت. حتی احتمال اغتشاشات با کوچکترین جرقه ای در چند ماه پایانی امسال نیز وجود دارد.
🔸اما می گویم که خطر اصلی برای نظام در سال 1400 تا 1402 است. اگر این سه سال را نظام پشت سر بگذارد. این نظام ان شاالله با تغییراتی ساختاری به آخرالزمان و ظهور متصل می شود.
اگر هم تقدیر اینگونه رقم نخورد که این مهم اتفاق بیفتد. نگران نباشید از خاکسترش اینبار ققنوسی پدید خواهد آمد که ایران اسلامی شیعی به عرش آشیانی خواهد کرد.
🔹 به ذات ذوالجلال و الاکرام قسم که خارج نشینان بی خاصیت و اپوزیسیون احمق اعم از پهلوی و منافقین و فرشگرد و گذار و ... آرزوی حکومت مستمر بر این آب و خاک را به گور خواهند برد.
📚بنقل از یکی از اساتید آسترولژی و علوم غریبه.
🔑نکته:
منظورشان از قران علویین، قرین شدن زحل و مشتری است که علوی هستند؛ و این قران هر ۳۰ سال یکبار صورت میپیوندد.
🔑نکته:
از هم پاشیدگی شوروی مقارن با قران علویین اخیر بود... .
🔑نکته:
منظورش از آنچه گفت:"این نظام انشاالله با تغییراتی ساختاری به آخر الزمان و ظهور متصل میشود"؛ همان انقلابِ مبارکی است که فحوای کلامِ پست سنجاق شده است.
🔑نکته:
منظورش از آنچه گفت:"اگر هم تقدیر...ققنوسی پدید خواهد آمد..."_الخ. ظهور و قیامت وسطی است.
🔑نکته:
منظورش از آنچه گفت:"به ذات ذوالجلال و الاکرام قسم...به گور خواهند برد". به خواست و مشیت الهی بودنِ انقلاب اسلامی است؛ وگرنه علاوه از اینکه این قسم دروغ میباشد، دو بند قبلی پیام هم مالایعنی و هجو است... .
⭕️پیام ایشان و نکات اضافه شده بدان قبل از وقایع تلخ و شیرین اخیر نگاشته شده است.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آسوده ایم:
🔹ساده نیست ولی به حکم قرب فرائض خمینی را خدا میبینم.
🔸اگر افتخار دیگران تربیت سالک، و در نهایت بصیر، از بین مجتهدین و خون خوردگان بود، فتح الفتوح، و اشملیتِ فیض خمینی چنان است که نه فقط مجتهدین بلکه کافه ها را هم شامل شده و از آنها هم جُنیدهایی بصیر میسازد. آسوده ام؛ آسوده باشید که خمینی چنان آتشی بر خرمن کفر انداخته و چنان لشگری به استمداد امام حسین ع آورده که دیگر جایی برای دلهره در قلب نازنین عمه ی سادات و کودکان نمانده. خمینی آخرین ورژن از جوانانِ مومن و یارانِ حسین را به جهان عرضه کرده. اگر اوراق تاریخ و کام ما را جهل عده ای سیاه و تلخ کرد، و عدهای از بیبصیرتان قرآنِ ناطق را فدای قرآنِ بر نیزه کردند، چشم باز کن و ببین که امروز امت خمینی را جوانانی تشکیل میدهند که هرکدامشان خیره به انتهای لشکر دشمن هستند و فریب عمامه هم نمیخورند، چه رسد به قرآنِ سر نیزه... .
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
بسم الله الرّحمن الرّحیم و به نستعین
وَقَضَیْنَا إِلَیٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا-ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا-إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا ۚ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا-عَسَیٰ رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ ۚ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا ۘ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا...
1⃣ #انتقام_سخت میبایست اقلا پایاپای باشد. به وزانِ ثلمه ای که بر پیکرهی جبههی مقاومت وارد آمد، جبههی کفر عذاب خواهد دید. پس آنچه وسعت عملیات انتقام را دورادور به ذهن متبادر میکند، وسعت ثلمهای است که بر پیکرهی مقاومت وارد آمده... . و #حاج_قاسم_سلیمانی تنها یک سردار نبود که خونبهایش را یک یا چند ژنرال آمریکایی، یا حتی پایگاه آنها در منطقه تامین کند، نام ارگانی که وی در آن مشغول خدمت به اسلام بود( #سپاه_قدس)، وسعت واکنش اسلام، و عمق عقب رانده شدن شیطان خبیث را نمایانتر میکند... . مستتبع واکنش اسلام، به حکم ((و نأت بخیر منها)) گشایشی چشم گیر برای جریان مبارک مقاوت رقم خواهد خورد.
2⃣اگر هنوز دهانی هست که به حزب اللهیها قشر اندک میگوید، بگویید چشمش را باز کند و کشمیر و نیجریه را ببیند؛ بماند کاظمین و کربلا... ایران که هیچ... . پس نه تنها سپاه قهرمانانِ حسینی و حق جویان عالم بیشمار است، بلکه الحمدلله و المنة روز به روز رو به فزونی دارد.
3⃣روز به روز سپاه یزید از سپاه امام حسین(ع) و سپاه حق از باطل، مایزتر شده، و از پیچیدگیِ تشخیص آنها کاسته میشود. جایی در مدارک دینی نیامده که حاج قاسم ملاک کفر و ایمان باشد، اما آنکه به از دست دادنش مغموم نشده بر ایمانش بترسد.
4⃣اگر افتخار دیگران تربیت سالک از بین مجتهدین و زحمت کشیدگان بود، خمینی را ببین که با نفَسَش حتی از پستوی کافهها جنیدها ساخت. بر عدهای عیان است که بکار بردنِ لفظ عارف در حق خمینی، اسائه ادب است؛ او را جز امام هیچ نباید نامید. ایشان فرمود:((پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکتتان آسیبی نرسد)). پشتیبانی به تبعیت و اطاعت است. در جایی که عقل ما حکمتِ فرامین پرچم دار سپاه امام حسین (ع) را متوجه میشود، باید تبعیت کرد؛ و در جایی که عقل ما موفق به تشخیص نمیشود یا حتی در جایی که عقل آن را مخالف مصالح تشخیص میدهد، باید اطاعت نمود.
5⃣اگر امروز بخواهیم دست به نگاشتن کتابی در ملل و نحل بزنیم، پس از ضبط و احصاء ادیان مصنوعه، در اسلام، در مقام ثبت دین راستین و حقیقی، باید مسلمانِ شیعه را مقید به قیدِ انقلابی و مطیع رهبر انقلاب کنیم، که هر کیش و مذهبی بجز شیعهی انقلابی، غوایت و ضلال است.
6⃣هیبت و عظمت وصف ناشدنی امام خامنهای را ببین که به امدادهای غیبی نه تنها فتنهی داخلیِ بنزینی را به محاق برد، بلکه کمر بر عالم گیر کردن اسلام بسته؛ و این معنایی است که از تبریکِ ایشان در شهادت مجاهد نستوه به امام زمان (عجّ) به سهولت فهم میشود. به راستی تو از که میشنوی وقایعِ واقع نشده را...؟!
7⃣ولله #آمریکا_هیچ_غلطی_نمیتواند_بکند...
#حاج_قاسم_سلیمانی
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠قال مولانا امير المؤمنين علي عليه السلام:
((سيئةٍ تسؤكَ خيرٌ عندَ اللّهِ من حسنةٍ تعجبُك)).
📚نهج البلاغه،حکمت46.
__________________________________
🔰اقول:
گناهي که شخص را نزد خودش شرمنده کند نزد خدا بهتر از حسنه اي است که بر عجب و نفس پرستي بيافزايد؛ فرمود:((مَن اثبَتَ لِنفسه التواضع فهو مُتکبّرٌ)) و تا انائيت زائل نشود شخص پي به ذل عبوديت و عزّ ربوبيت نبرده، لذا پرستش معنا ندارد و تواضع عينا تکبر و خودپرستي است:
گر علم لدني هم از برداري
سودت نکند چو نفس کافر داري
و از همين باب روش "اهل اللّه" در معالجه دل اينگونه است که فرمود:((پس طريقت مشايخ بر آن است که در اين کار اول در تصفيه دل کوشند، نه در تبديل اخلاق که چون تصفيه دل دست داد، و توجه به شرط حاصل آمد، امداد فيض حق را قابل گردد، و از اثر فيض حق در يک زمان، چندان تبديل اخلاق و صفات نفس حاصل آيد که به عمرها به مجاهدتها و رياضات حاصل نيامدي، و شرط تصفيه دل آن است که اول داد تجريد صورت بدهد به ترک دنيا و عزلت و انقطاع از خلق و مألوفات طبع و باختن جاه و مال تا به مقام تفريد رسد...)). لذا بايد اولا دست از بازيگري و خدعه با خدا کشيد و قدم صادقانه برداشت و طلب کرد و الا براي ناپاک قرآن و هر آنچه قرآنيست بنفس ذاته لا يزيد الا خسارا خواهد بود و تا طهارت حاصل نشود آن ديگري حاصل نخواهد شد بلکه شخص سائر سير استدراج هم میشود.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠امان از کلاغها...:
🔸تغییر و زایشِ ادیان و مذاهب از جنس یک کلاغ و چهل کلاغ است. میپرسی چگونه؟ کلاغها هر کدامشان فهمی از کلامِ کلاغِ قبل از خود داشتند، تا نوبت به آخرین و چهلمین کلاغ رسید...کلامِ آخرین کلاغ که در سنجه قرار گرفت هیچ سنخیتی با آنچه کلاغِ اول شنیده بود نداشت.
🔹ادیان و مذاهب هم به دست نافهمی عدهای و دسیسههای عدهای دیگر به تحریف کشیده شدند. پیامبر خدا (ص) یک دین آورد؛ لکن نافهمی کلاغها آن را هزار تکه کرد. در زمان حیات پیامبر خدا (ص) همه بظاهر یکپارچه بودند و گمانِ تلقی صحیح از دین حق را داشتند، تا اینکه پیامبر خدا (ص) از میانشان رفت؛ آنگاه مشخص شد که فقط عدهای معدود که تعدادشان کمی بیشتر و کمتر از اندازهی انگشتان دو دست بود، راست گفته بودند و صحیح دریافته بودند کلامِ پیامبر خدا (ص) را...گذشت و گذشت و گذشت...مکتب شیعه که به حق کلام رسول خدا (ص) را دریافته بود هم، در معرض هجوم کلاغها قرار گرفت و چندین تکه شد. فتنهها و اختلافات ریزتر و تشخیص حق از باطل سختتر شد؛ اگر در ابتدا و صدر اسلام اختلاف بر سر پذیرش فرمانِ آشکار رسول خدا (ص) در حجة الوداع درباره جانشینی بود، هزار سال بعدش اختلاف بر سر نحوهی استنباط و استفسار مسائل و احکام از کتاب و سنت بود. اگر در ابتدا بحث از بیاحترامی آشکار به خاندانِ پیامبر خدا (ص) بود، امروز اختلاف بر سر حرمت یا استحباب لعن علنی هتاکان است؛ امروز در میانِ مکتب تشیع هیچکس اختلافی در مودت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) ندارد، این نحوهی ابراز مودت است که قرائتهای مختلف، با عناصر و مولفههای جدید از این مکتب بوجود آورده...امروز مسئله این است که آیا دین گوهری جدای از سیاست دارد یا عین همدیگرند؟ و همچنین آیا دو امری مبایناند که قابلیت حمل بر یکدیگر را دارند یا عین همدیگرند؟
🔸نوعا این مباحث و بسیاری دیگر از مباحث که ذکرِ آنها را مقالی دیگر باید، اموریاند که مؤلفههای مخفی و ظریفی از دین را آشکار میکنند. به هنگام فزونیِ مؤلفهها کأنه قرائتی نو از دین برمیخیزد. البته این جدید بودن نسبی بوده و نه به معنای ابداع است و نه محذور بدعت را خواهد داشت. دلیلش آن است که این مسائل نسبت به فهمِ عدهای جدید مینماید که همواره عادت داشتهاند به مانندِ کلاغها فهم خود را به زور تحمیل بر آنچه به ایشان رسیده کنند!
🔹گمان نبریم که دورانِ کلاغها به سر آمده؛ خیر! اتفاقا کلاغها بیشتر و دسیسهها دوچندان و دقیقتر و ظریفتر شدهاند. کلاغها همواره اسیر فهمشاناند نه تابع ولی بر حقشان، اگر اهلِ دین هستیم کلاغ نباشیم.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
1⃣این قاعده در آینهی روایات و افادات عرفا:
🔹امام صادق(ع)
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ الله (ع): 《الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ》. قَالَ: نَزَلَتْ فِي رَحِمِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ قَدْ تَكُونُ فِي قَرَابَتِكَ. ثُمَّ قَالَ: فَلَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ يَقُولُ لِلشَّيْ ءِ إِنَّهُ فِي شَيْ ءٍ وَاحِدٍ.
🔸غزالی:
و لکل شیء حد و حقیقته هی روحه، فإذا اهتدیت الی الارواح صرت روحانیا و فتحت لک ابواب الملکوت و اهّلت لمرافقة الملاء الاعلی و حسن اولئک رفیقا.
🔹صدرالمتالهین:
فالكامل العارف إذا سمع الميزان لا يحتجب عن معناه الحقيقي بما يكثر إحساسه و يتكرر مشاهدته من الأمر الذي له كفتان و عمود و لسان و هكذا حاله في كل ما يسمع و يراه فإنه ينتقل إلى فحواه و يسافر من ظاهره و صورته إلى روح معناه و من دنياه إلى أخراه و لا يتقيد بظاهره و أولاه و أما المقيد بعالم الصورة فلجمود طبعه و خمود فطنته و سكون قلبه إلى أول البشرية و إخلاد عقله إلى أرض الحيوانية فيسكن إلى أوائل الفهوم و يطمئن إلى مبادئ العقول و لا يسافر من مسقط رأسه و معدن جسمه و منبت حسه و لا يهاجر من بيته إلى الله و رسوله حذرا من أن يدركه الموت و يفوته الصورة الجسمية ثم لا يصل إلى عالم المعنى لعدم وثوقه بما وعده الله و رسوله و عدم تصديقه بما قال تعالى وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى الله.
🔸فیض کاشانی:
و تحقیق القول فی المتشابه و تأویله یقتضی الإتیان بکلام مبسوط من جنس اللباب و فتح باب من العلم ینفتح منه لأهله الف باب...و أنت إذا اهتدیت إلی الأرواح صرت روحانیاً و فتحت لک أبواب الملکوت و أهلت لمرافقة الملأ الأعلی و حسن أولئک رفیقاً فما من شیء فی عالم الحس و الشهادة الا و هو مثال و صورة لأمر روحانی فی عالم الملکوت و هو روحه المجرد و حقیقته الصرفة و عقول جمهور الناس فی الحقیقة أمثلة لعقول الأنبیاء إلاّ بضرب الأمثال لأنّهم أُمروا أن یکلموا الناس علی قدر عقولهم و قدر عقولهم انهم فی النوم بالنسبة إلی تلک النشأة و النائم لا ینکشف له شیء فی الأغلب إلاّ بمثل، و لهذا من کان یعلم الحکمة غیر أهلها رأی فی المنام أنّه یعلق الدر فی أعناق الخنازیر، و من کان یؤذن فی شهر رمضان قبل الفجر رأی أنّه یختم علی أفواه الناس و فروجهم. و علی هذا القیاس و ذلک لعلاقة خفیة بین النشآت فالناس نیام فإذا ماتوا انتبهوا و علموا حقائق ما سمعوه بالمثال و عرفوا أرواح ذلک و عقلوا أن تلک الأمثلة کانت قشوراً...فالقشریة من الظاهریین لا یدرکون إلاّ المعانی القشریة کما أن القشر من الإنسان و هو ما فی الإهاب و البشرة و من البدن لا ینال الا قشر تلک المعانی و هو ما فی الجلد و الغلاف من السواد و الصور و أمّا روحها و سرها و حقیقتها فلا یدرک الا أولوا الألباب و هم الراسخون فی العلم و إلی ذلک أشار النبیّ صلّی اللّٰه علیه و آله و سلم فی دعائه لبعض أصحابه حیث قال اللّهمّ فقهه فی الدین و علمه التأویل و لکل منهم حظ..._الخ.
🔹ادامه در پست بعد....
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی :
🔹ملاعلی نوری:
فالاضافة الوجودية التي لنور كنه ذاته سبحانه و تعالى الى الاشياء كلها و هيليست الا اول فيض يفيض عنه تعالى اليها و هي نسبة الاستوائية و رحمته الواسعة و مشية الشاملة، على ما سيظهر سره الشريف و وجهه اللطيف، لما كانت لمعة نور كماله، بهر برهانه و عكس نور جماله جل جلاله و اشراق شمس حقيقة نور جلاله و جماله عظمت شأنه على هياكل الاشياء عرفت بالاضافة الاشراقية و سميت بها، فان حقيقة الوجود الحقيقي الحق الغني المطلق الواجبي، نور بالحقيقة كما ستعلم و افاضته على الاشياء التي هي نفس اضافته تعالى اليها، ليس الاشراق ذلك النور الاول على هياكل الاشياء الفاقرة اليها و الذوات الممكنة في ذواتها...و منها - ان تعميم معانى الالفاظ بقدر ما يساعده البرهان في كل مقام مما يعاضده البرهان و يصحّحه و يؤكده و يقتضيه... و من هنا ينكشف وجه الافتقار الى الحجة حجة العصر - عليه السلام - و الاضطرار اليه و الاستنارة بنور وجوده الفائص جوده على كل موجود مع غيبته الكبرى التي يمتنع فيها لنا درك دولة مشاهدته و ادراك نعمة صحبته و الاستفاضة عن خطاب مشافهته و تلك الاستنارة منا و الانارة منه - عليه السلام - كالانتفاع بوجود الشمس في يوم السحاب و الاستبصار بنورها فيه فالاستبصارات لارباب الاعتبار و العبرة و الاعتبارات لاصحاب البصائر و الفكرة لا يتصور بصور الاصابة و لا يتفق على وجه المطابقة الا باشراق نوره على القلوب و ترشح سحاب علمه على العقول، بل القلوب و العقول لاصحاب القلوب في هذه الدورة لا يتحصل الا بفضل من سحاب وجوده و افاضة بحر جوده..._الخ.
🔸آقا محمد بیدآبادی:
فی لعن الحائک: أنّه الذی یحوک الکلام، و فی "لا تجعلوا بطونکم قبور الحیوان" المراد به الغیبة، لأنّه لو کان مخصوصا بما ذکره، لخرج الکلام من حد البلاغة الی اللغز و التعمیة. بخلاف التعمیم لأنّه یزید فی حسن الکلام، بل من أولی الجوامع الکلم.
🔹امام خمینی:
ليس الكلام من حيث ظهوره الملكى و خصوصا الّذى هو من مقولة اللّفظ و الصّوت صفة للحقّ من حيث هويّته الأحاطيّة حتّى يتفرّع عليه ما ذكر كما انّ قوله تعالى ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ لا يدلّ على مقصوده بوجه نعم الكلام الذّاتى الّذى هو التّجلّى باظهار ما فى الغيب على ذاته المقدّسة صفة من صفاته فىالحضرة الجمعيّة الكماليّة و الكلام الظّهورى الوجودى الّذى هو التّجلّى بالفيض المقدّس لأظهار ما فى الغيب على الحقائق التّفصيليّة صفة من صفاته الفعليّة و لهما الأحاطة و الشّمول و لهذا الكلام اللّفظی.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
2⃣توضیح و تبیین این قاعده:
🔹در اول عرفا بحث از این قاعدهی شریفه را پیش کشیدند. پس از ایشان در تفسیر، و در بعد به جهتِ بحث از الفاظ در علم اصول، این قاعده به علم اصول هم راه یافت.
🔸تطرق این قاعدهی شریفه به علوم گوناگون مجال و گسترهی بحث از آن را به روشهای متنوع فراهم نموده است؛ لکن اصح آن است که در فحص از این قاعدهی شریفه، نظر به عبارات، اشارات و بطور کل افاداتِ عرفا افکنده و سعی در فهم مقصودِ ایشان نمود.
🔹از نظرگاهِ قاصر راقم، بحث از این قاعده با رهیافتی فقط تفسیری، یا بر منهجی فقط اصولی، به مانندِ نظر افکندن به منظرهای زیبا با دیدهی احول و اعوج، و در تضاد با روحِ همین قاعده است. این نحو رویکرد نه فقط رویکردی ناقص و تک بعدی است، بلکه حتما مخدوش و نادرست میباشد. بله! اگر این بحث فقط در حوزهی اصول باشد و ما فقط در صدد شناخت کارکردهای اصولیِ آن بوده باشیم، و حاصلِ تحقیق از آن را به کل این قاعده تعمیم ندهیم، ایرادی متوجه ما نخواهد بود؛ لکن بحث از این قاعده به نحو مطلق فقط با رهیافتی معرفتی صحیح و مصاب خواهد بود. بطور کل فقط قلم اهل معرفت است که شایستگی چکاندنِ جوهر در این باره را خواهد داشت.
🔸اجمالا این قاعده بدست میدهد که الفاظ را (به استثناء الفاظ اعلام) غیر از این معانیِ عرفی، معانی عالیتر و وسیعتری هم هست که آن لفظ بر آن معانی عامه هم کاملا صادق میآید. به بیان دیگر الفاظ برای ارواح معانی وضع شدهاند نه اجساد مصادیق. به این ترتیب این قاعده در تفسیرِ متشابهات کارکردی اساسی و نقشی بسیار مهم را ایفا خواهد نمود. این قاعده دو طرف دارد؛ یک طرفِ آن رویکردی لفظی داشته، بنحوی که فطن لبیب بواسطهی توفیق رحلت از این خرابآباد، از لفظ منتقل به معانی عالیه میشود. و طرف دیگر آن ناظر به نحوهی کارکردِ مسمای محسوس یا اصطلاحا جسد مصداقی بوده؛ بنحوی که فطن لبیب بدونِ نظرِ اولی به لفظ، اولا متوجه فایدهی جسد مصداقی شده و از آن بواسطهی قوّت ملکوتیهاش منتقل به روح معنا میشود. کلام را با ذکر دو مثال در هر طرف، مختصرتر و مختوم مینماییم.
🔹مثال برای طرف اول:
لفظ نور وضع گشته برای آنچه ظاهر و مُظهر است، لذا بجز لامپ و خورشید و این اشیاء معتاد، میتواند درباره حق متعال هم استفاده شود.
🔸دو مثال برای طرف دوم:
۱. تین یا انجیر لفظی است که برای میوهای وضع شده. از جمله خصوصیاتِ انجیر این است که: دانهها را به نحو جمع و لفّ در خود دارد و همهاش قابل استفاده میباشد بر خلافِ میوهی زیتون که هستهای دارد و عادت بر آن است که کسی آن هسته را نمیخورد. لذا برخی عرفا انجیر یا تین را به وزانِ برهان در اصطلاحِ عرفان میداند که یابندهی آن پی به تمامِ خصوصیات شیء من الازل الی الابد به نحو جمع و اندماج میبرد. در این نمونه فِطَنِ لبیب، از برهان در عرف عرفان منتقل به تین و از تین منتقل به برهان در عرف عرفان میشود؛ و لاغبار له.
۲. لفظ زمین برای این جسمِ خاکی وضع شده است. فطن لبیب با مشاهدهی زمینِ خاکی پی به خصوصیات آن میبرد؛ از جمله خصوصیات زمین خاکی صفتِ پذیرش و قبولِ روییدنیهاست؛ لذا فطن لبیب از این صفت و این فایدهی زمینِ خاکی، به عجیبترین مخلوق خداوند یعنی قلب منتقل میشود؛ چرا که قلب هم محل رویشِ صفات ممدوح و مذموم است.
🔹برخی از فضلا در این قاعده کتابی به تحریر کشیدهاند و قسمتی از آن کتاب را مخصوص به خدشههایی بر این قاعده گرداندهاند. اهم خدشهی ایشان عدم تطابق کونین بواسطهی عدیم المُثُل بودنِ مصنوعاتِ بشری است؛ که با ذکر این دو مثال، شبههی ایشان که مثبتِ عدم فهمشان است، بکلی دفع میگردد. درباره کتابِ مذکور، به تسامح و اغماض، در نهایت ایجاز، و با کمال ادب و احترام، میبایست عنوان داشت که: در نهایت، نوشتهی منظورِ نظر در حد یک پایان نامهی ارشد قابل قبول است.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
3⃣برهان بر این قاعده:
🔹اما اکنون پس از پیش کشیدنِ مقدمات، میبایست در صدد راهی برای اثبات این قاعده برآمد. ما فحص را از طریقی طی نموده و متکی بر تاسیساتی مینماییم که احتمالا در جای دیگری کسی از این طریق ولوج ننموده است:
۱. در تقسیم وجود آوردهاند که: وجودِ کتبی دلالت بر وجود لفظی، و وجود لفظی دلالت بر وجود ذهنی، و وجود ذهنی دلالت بر وجود خارجی مینماید.
۲. آنچه در علم و ادراک موضوعیّت دارد، حقایق اشیاء در صقع ربوبی است نه صنم و رقیقهی آنها در عالم سفلی.
۳. عین ثابت انفکاک ناپذیر از عین خارجی بوده و ظاهر از باطن به هیچ عنوان منفک نیست.
۴. چون الانسان تکیه بر اریکهی خلیفة اللهی زده و مخصوص به احدیّت جمعیه میباشد، قهرا هرچه در حقِ مستخلفْ راست آید، مستخلفٌ عنه را هم باید. بر این وزان اگر مستخلف را《لایعزب عنه مثقال ذرة》، و <لا یمکن الفرار من حکومتک> شاید، پس مستخلفٌ عنه او را هم "لایعزب عنه الشیء فی السماء الوجودی و فی الارض الوجودی" و "لا یمکن الفرار من حکومته" باید؛ بنابراین چون از کرانِ وجودی نشئهی انسانی هیچ امری خارج نتوان بود، مطلقِ علم، حضوری خواهد بود؛ زیرا که آنچه در علم موضوعیت دارد، مندمج در آفاق وجودی نشئهی انسانی است.
۵. دلالت وجود ذهنی _که معلومِ بالذات است_ بر موجود عینی _که معلومِ بالعرض است_ بواسطهی عینیت رقیقهی شیء با حقیقتِ آن صحیح میآید وگرنه هیچ وجودِ ذهنیئی حکایت از خارج نمیتواند داشته باشد.
🔸نتیجه: بالمآل پس از پیش کشیدنِ مقدمات سابقه گفته میشود که: هر واضعی در وضع هر لغتی با نظر به حقیقت شیء، لفظی را برای آن شیء وضع مینماید. یعنی در حقیقت نگاهِ واضع در وضعِ هر لفظی برای هر شیئی، من حیث لایشعر به حقیقت، روح و جان آن شیء است؛ لذا اولا لفظِ وضع شده به عرضِ حقیقت آن شیء بر رقیقهی آن هم دلالت خواهد نمود و إلا فلا. در ثانی هر لفظی را معانی عالیتر و برتری خواهد بود.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
4⃣فروعات این قاعده:
۱. تبیین صحیح نظامواره مکاتب حکمی با این قاعده میسور است. به این بیان که: فلسفه بحث از عالم واقعْ با روشی برهانی دارد. لیک باید مراقب بود که به ناصحیح برهان را فقط محصور و مخصوص به صغری و کبرای معروف تلقی نکرد؛ چرا که برهان را معنایی عالیتر است، که آن برهان به نزد اهل معرفت است. اجمالا تمایز این دو به اندراج و اندماج، و به تعبیر عبدالرزاق کاشانی (ره) چونان تمایز زیتون از انجیر است. فلسفه در اصطلاح اول یکسره بحثی، و در اصطلاح دوم مزجی از بحث و وصول به حاقّ واقع است. ارتکاز عموم و عرف بر این ترتیب یافته که: مکتبِ اول را مشاء و دوم را اشراق و حکمت متعالیه نامد. بر مبنای قاعدهی شریفهی مذکور دیگر نمیتوان امثال شیخ الرئیس را مشائی، و بسیاری از شرّاحِ حکمت صدرایی و اشراقی را صدرایی یا اشراقی دانست؛ چرا که مناطِ اشراقی و صدرایی بودن، حصول تعانق بحث و وصل بوده و این صحیح نیست که ما کسی را به دلیل استفاده از تاسیسات اشراقی یا صدرایی در جرگهی ایشان بدانیم؛ همانطوری که عقلا کودکی که هیئت بزرگسالان و سالخوردگان به خود گیرد را سالخورده نمیدانند. بر همین وزان نمیتوان کسی را به جرم استفاده از تاسیسات مشائی در زمرهی مشاء قلمداد نمود؛ همانطوری که عقلا، سالخوردهای را که برای ترحمِ بر کودکان، خود را به هیئت اطفال درآورد را کودک نمیدانند: نه هر که سر بتراشد قلندری داند... .
۲. تبیین دقیق الوالالباب و قشریون با این قاعده میسور است.
۳. تعبیر خواب با نیل به این قاعده میسور است.
۴. علت تعلیم و عبرت آموزی از در و دیوار، نیل به این قاعده است.
۵. فهم صحیح مرادات عرفا و بالاتر از آن مأثورات اهل بیت عصمت و طهارت و آیات شریفهی مصحف عزیز، بتوسط نیل به این قاعده ممکن میشود.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
5⃣طریق نیل به ارواح معانی:
🔹به بیان ساده و مختصر، این قاعده ناظر به وحدت است، و موحد را طلب میکند. میزان در سلوک صحیح از ناصحیح و سنجه در سنجشِ خداپرسی و خود پرستی نفس منطبعهی حیوانیه یا روح بخاری است. آنگاه از آنجا که هیچ خود پرستی خدا پرست و موحد نخواهد بود، نیل به ارواح معانی قبل از مرگْ به اراده و اختیار، فرض ندارد. به دوم بیان: خودْ بین، اسیر کثرت است و فقط پس از موت ادرادیِ نفس، و یا رفض آن به أی نحوٍ کان، توفیق نیل به وحدت را بسته به مقدار جدایی از قبرِ تن و جسدِ طبیعت، خواهد یافت. در غیر این صورت با استمداد از لغتشناسی و آشنایی با معانی لغات، ممکن است مِن مکانٍ بعید، چیزکی از پوسته و ظاهرِ قاعدهی شریفهی وضع الفاظ برای ارواح معانی، را استحصال نمود؛ لکن نباید پنداشت که شقّ القمر صورت داده.
🔸صدرالمتالهین میفرماید:
و الحجاب هاهنا اشتغال النفس بما يورده الحواس، و لارتفاع هذا الحجاب أسباب كثيرة مثل صفاء النفس بحسب أصل فطرتها و مثل انزعاج النفس و انزجارها عن هذا العالم بسبب ما يكدرها و ينقص عيشها الدنياوي من المولمات و المنفرات، فيتوجه إلى عالمها هربا من هذه الأمور الموحشة، فيرتفع الحجاب بينها و عالمها، و مثل الرياضات العلمية و العملية التي يوجب المكاشفات الصورية و المعنوية، و مثل الموت الإرادي الذي يكون للأولياء، و مثل الموت الطبيعي الذي يوجب كشف الغطاء للجميع، سواء كانوا سعداء، أو أشقياء، و مثل النوم الذي هو أخ الموت في كونها عبارة عن ترك النفس استعمال الحواس في الجملة.
🔹وهم و رجم:
ممکن است اشکال شود که اگر این قاعده بدون رفض انائیت یا موت اختیاری امکان پذیر نیست، پس چرا امام خمینی (ره) در برخی از آثارشان دیگران را دعوت به تدبّر و تفکر در این قاعده نمودهاند؟ پاسخ آن است که تدبّر و تفکر در علم عرفان نظری معنایی غیر از آنچه به نزد عوام معروف است، دارد. پس تفکر در عرفان با تفکر بین عوام فقط در لفظ مشترک هستند. اجمالا امام خمینی (ره) همگان را دعوت به هجرت، گذر از انائیت و رهایی از قبرِ تَن نمودهاند.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠حکیمی گفت: علم آموزی برای تو دشوار شده است، بجهت شدت وابستگی و مشغلهات به دنیا. خدا به تو چشمی و قلبی عطا نمود؛ اگر بر چشمت ذرهی کوچکی از دنیا قرار گیرد هیچ چیز را نمیتوانی ببینی؛ پس چگونه در حالی که تمام دنیا در قلبت است، میتوانی به قلبت ببینی؟!
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
◾️این خبر را برسانید به عشاق نجف
بوی سجاده خونین کسی می آید...
◾️زمانیکه حکومت به دست امیرالمومنین (ع) رسید، مردی از یمن برای بیعت با حضرت (ع) به خدمتشان رسید.
◾️آن مردِ سخنور با این تعابیر امیر المومنین ع را وصف نمود و با ایشان بیعت کرد: «سلام بر تو ای پیشوای عادل؛ ماه شب چهارده؛ شیر دلیر و قهرمان دلاور؛ کسی که خدا او را بر تمام مردم برتری داد».
⚫️آن مرد ابنملجم مرادی بود... .
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وجود مساوق با حق متعال، و حق متعال به اعتبار تجلی فعلی عین اشیاء است. از این رو عالم محضر خدا است. از آنجایی که حضور هر حاضری به حکمِ فطرت انسانی محترم است، استعصا در محضر حاضرِ مقتدری که نعمتهای بیشماری ارزانی داشته فقط از غافل و جاهل سر میزند. از بین بَرندهی این غفلت و مبدّل جهل به علم، ذکر و دعا است؛ از این رو در شریعت غرا برای هر چیزی حدّ و نهایتی است مگر ذکر حق متعال و دعا. مثلا زکات از نصاب معیّن، نماز پنج مرتبه، روزه یک ماه و... اما نه تنها برای ذکر و دعا هیچ حدّی قرار نداد بلکه فرمود: «یا ایّها الّذین آمنوا أذکروا الله کثیرا»، (احزاب: ۴۲).
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠امام کاظم علیه السلام فرمود: مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت میکند و قومی گرداگرد او جمع میشوند به صلابت پارههای فولاد، تند بادها آنان را به لرزه درنميآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است:
کتابهای ملل و نحل آکنده از قرائتهای مختلف از ادیان و مذاهب گوناگون است. از میان انبوه قرائتها از دین مبین اسلام تنها یکی بر حق و صحیح میباشد.
مردی از قم قیام کرد و با قرائتی بدیع از اسلام، برگی نو از تاریخ را رقم زد.
از قدیم الایام دفاع از مظلوم و امر به معروف در اسلام مورد تاکید بود لیکن ایشان به آن عینیت بخشید؛ «تقوموا لله مثنی و فردی» آیهای تازه نبود لیکن از مجرای ایشان این امر بصورت جمعی و کلان و نظاممند عینیت یافت؛ بله! بحث از جهاد بود، بحث از سر بلندی شیعه بود، بحث از دفاع از دین و اسلام بود؛ لکن چه کسی جز خمینی توفیق این را پیدا کرد که شیعه را از جمعیتی اندک در جغرافیایی محدود، تبدیل به اولین و بزرگترین گفتمانِ در تقابل با استکبارِ جهانی نماید؟! که بود که توفیق یافت از کشمیر و هندوستان و پاکستان و افغانستان و... تا شمال آفریقا را در برابر استکبار جهانی و دشمنانِ مسلّمِ دین، خدا و بشریّت به صف کند؟!
به جز مسائلی که نقل شد و نظایر این مسائل که منقول نگشت، مسائل عدیدهای در اسلام و قرآن مطرح است که بزرگان از علماء اعلام و مراجع عظام (حفظهم الله تعالی) توفیق تطبیق آنها را با زمان و زمانه، و مصداقیابیِ ادّق و اصّح برای آن مسائل و مباحث را _به نسبت با امام خمینی (ره)_ هرگز نیافتند¹؛ بعنوان مثال: هم بطور دقیق با تاریخ اسلام آشنا بودند و هم به لحاظ فقهی واقف بر مسائل جهاد بودند، لکن نمیدانستند در کدام مورد میبایست صلح حسنی (ع) و در کدام مورد میبایست قیام حسینی (ره) را رقم زد.
چنین مسائلی و نظایر آن مسائلی نبودند که کسی بتواند فقط با فقه، یا با عرفانِ بدون فقه توفیق حل آن را بیابد.
بالجمله ایشان در اسلام شناسی یا بینظیر بودند یا به غایت کمنظیر. ایشان اسلام را از اوراق به جانها دمید. به بیان دیگر آنچه در اسلام بود را از اسارتِ اوراق نجات داد و همه گیر نمود.
ایشان قرائتی بدیع و ناب از مکتب تشیّع پیش روی بزرگانِ از علماء نهاد. مسلکی که با ظهور خمینی، و به خمینی (ره) ظهور یافت، سالکانی داشت که برخی از آنها رأسا یا قابل مقایسه با برخی از اهل معرفت نبودند و یا تنه به تنهی بزرگانِ از اهل معرفت میزدند. این شهدای عزیز، شعاع و رشحهای از وجودِ پر عظمتِ امام خمینی (ره) بودند که بواسطهی سلوک در مسلکی که به امام خمینی (ره) ظهور یافته بود، موفق به دست یازیدن به این مقاماتِ عالیه شدند. امروز ملموس و محسوسترین دلیل _برای فطرتِ صحیح، و ذهنی که اسیر وجدان شبهه نشده_ بر عظمت امام خمینی (ره) و صحت و دقتِ قرائتش از اسلام، حاج قاسم سلیمانی (نضّر الله وجهه) است؛ همو که خیل عظیمی از جمعیت را بی اختیار به خیزش واداشت.
👇👇👇ادامه👇👇👇
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
👆👆👆ادامه👆👆👆
اگر تشییع پیکر پاک حاج قاسم موجبات استعجاب تو گشته، بدان که: سلیمانی، هیچ هم نیست اگر خامنهای نباشد؛ و خامنهای، هیچ هم نیست اگر خمینی نباشد²؛ و خمینی هیچ هم نیست اگر عنایت خاصهی مشکات ختمی³ بر او نمیبود. پس اگر خواستیم چیزکی از وجههی یلی الحقیِ اعجوبهی دوران _یعنی دارندهی بدیعترین قرائت از اسلام و مؤسس انقلاب اسلامی_ را با عقل خاکیِمان درک کنیم، میبایست به رشحات و اشعات وجود او که بواسطهی سلوک در مکتب و قرائت او از دین به تعالی رسیدند، رجوع نماییم. این رشحات، همان شهدا و قاسم سلیمانیها هستند؛ امثال حاج قاسم یکی از هزاران شعاع وجود خمینی است.
بدانیم که چون خمینی بار دیگر اسلام را با همهی شئونش آورد، میزان بوده⁴ و از این رو عشق به او عشق به همهی خوبیهاست. به اذعان اهل خبره ید و بیضایی که خمینی فقط در مسائل عرفان با خود آورده، چنان است که او را با احدی غیر از ابنعربی (ره) نمیتوان مقایسه نمود
.
خمینی دیگر خمینی نبود، او روحالله شده بود و عظمتش در این بود که میتوانست مثل ابناء بشر بخورد و بیاشامد و بیامیزد.
_______________________________
🔰پاورقی:
۱_بعنوان مثال: مطالعهی مباحثی که در دیدار بین امام خمینی (ره) و آیت الله حکیم (ره) تبادل شده، به خوبی این معنا را روشن میگرداند. این امر در نقل قول حجة الاسلام سمامی از مباحثهی فیما بین امام (ره) و آیت الله حکیم (ره)، ملموستر و احیانا صحیحتر و به واقع نزدیکتر است، تا نقل قولِ منتشر شده در خبرگذاری فارس. تاریخ را باید دقیقا آنگونه که واقع شده بیان کرد... .
۲_فعل جمله بصورت استمراری صحیح است نه ماضی.
۳_تمام رعیت به وساطت یکی از انبیاء (س) میتواند از حضرت ختمی استفاضه نماید، اما بنظر جریان امام خمینی (ره) ممتاز مینماید لذا شاید برخی ایشان را مستفیضِ بلاواسطه بدانند_و این امر لابشرط از ذومشرب بودنِ ایشان، و قابل جمع با آن است_؛ چنانکه برخی (حفظه الله) فرمودهاند: "گوشتان به دهانِ ایشان (امام خامنهای) باشد که گوش ایشان به دهانِ رسول الله (ص) است". و علی الاقوی مقصود سید جلیل القدر و عالی مقام، مجاهد نستوه سید حسن نصرالله (حفظه الله تعالی) از به کار بردنِ عنوان #وعدهی_صادق درباره بیانات رهبر مسلمانان جهان، و لا ینطق عن الهوی دانستنِ فرمایشاتِ ایشان، همین امر میباشد. از باب للعاقل یکفیه الإشارة و للجاهل لایکفیه الإطالة، به خلاصه و اشاره بسنده میشود و آنکه میداند فقط خداست.
۴_ در اینباره مستندات در کلام اکابر اهل معرفت فراوان است.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 خمینی دیگر خمینی نبود، او روحالله شده بود و عظمتش در این بود که میتوانست مثل ابناء بشر بخورد و بیاشامد و بیامیزد... .
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
🔹امام خمینی:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تورا دیدم و بیمار شدم
🔸امام خامنهای:
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی...؟!
تو طبیب همهای از چه تو بیمار شدی؟!
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
🔹امام کاظم علیه السلام فرمود: مردی از اهل قم "مردم را به سوی حق دعوت میکند" و قومی گرداگرد او جمع میشوند به صلابت پارههای فولاد، تند بادها آنان را به لرزه درنميآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است.
📚بحارالانوار: ج۵۷، ص۲۱۶.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 #حضرت_معصومه سلام الله علیها:
حضرت_معصومه سلام الله علیها #باب_ولایت است. اگر شیعه خلّص امیرالمومنین علیه السلام بخواهد به مقام منیع منّا اهل البیت واصل شود و اتحاد وجودی با حضراتشان حاصل نماید بایستی از این باب الابواب ورود نماید.
با اینکه شیعه مخلص علی علیه السلام دارای مرتبه ای است که هنگامه تجلی [اين مرتبه] بر جبل طور موسویه، در حد طاقت حضرت موسی صلوات الله علیه و علی نبینا نبود؛ ولیکن [شيعه مخلص] برای وصول به حریم ولایت،به شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها محتاج است. و به همین جهت است که شهر قم، حرم اهل بیت تلقی شده است و حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: (تدخل بشفاعتها شیعتی الجنه باجمعهم).
در جنت، تمامی شیعیان برای وصول به حریم ولایت، محتاج شفاعت حضرت معصومه سلام الله علیها هستند؛ زیرا کأنّه ایشان تالی تلو اهل بیت عصمت و طهارت است. "هی عرش الابرار و فرش ائمه الاطهار"
#حضرت_معصومه سلام الله علیها،جمع اطوار و مراتب وجودی انبیاء است. فلذا در زیارت نامه ایشان (که به انشاء حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است) به جملگی انبیاء اولو العزم در مرآت وجودی حضرتش سلام داده می شود.
البته این سلام ها بر جمله مومنین و مومنات صادق است. ولیکن به حمل رقیقت. بدین بیان که مومنین و مومنات، رقیقه وجودی انبیاء محسوب میشوند ولیکن برای ایشان به حمل حقیقت است، زیرا ایشان حقیقت انبیاست؛ و انبیاء رقیقه وجودی ایشاناند الّا خاتم الانبیاء صلوات الله علیه. فداها ابوها!
📚استاد زنجيرزن حسيني زيد عزه
💢کانال استاد زنجيرزن حسيني
🆔 @zanjirzanhosseini
💠آیا مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (ره) با تدریس اسفار مخالف بودند و شهریهی شاگردانی که اشتغال به فلسفه داشتند را قطع نمودند؟
🔸استاد سید جلال الدین آشتیانی میفرمایند:
🔹راجع به درس اسفار مرحوم علامه طباطبائی و مخالفت آية الله العظمی بروجردی (قده) با ادامه آن درس، باید عرض کنم که نه آقای بروجردی درس اسفار را تحریم نمودند و نه شهریه شاگردان درس اسفار را قطع کردند و نه آقای بروجردی دستور دادند که شفا تدریس شود نه اسفار. بنده از مشتاقان درس اسفار بودم و آیة الله بروجردی بنده را هر روز کنار منبر تدریس می دیدند و گاهی از باب تبرک و تیمن زیر بازوی آن مرحوم را گرفته کمک می کردم که به منبر درس، جلوس فرمایند.
🔸از آقای علم الهدی مشهدی (دو برادر بودند برادر بزرگتر) نقل کردند که حضرت آقا فرمودند: درس اسفار تعطیل شود. بنده شخصا در قم نزدیک گذرخان آقای علم الهدی را دیدم و گفتم: چرا چنین حرف بی اساس را از آقا نقل کرده ای؟ او بسیار نگران شد و گفت: من در خواب دیدم که آقا فرمودند در قم اسفار تدریس نشود و من خواب خود را نقل کردم. مرحوم آقای طباطبائی قدری ناراحت شدند و احتمال صدق در کلام شخص مذکور دادند؛ یکی از شاگردان خود را نزد آية الله بروجردی فرستاده کسب تکلیف کردند و آقا فرموده بودند اگر آقای حاج میرزا محمد حسین تکلیف شرعی خود می دانند که اسفار تدریس نمایند چه اشکالی دارد؟ خدمت آقا عرض شده بود که نظر شما را پرسش می نمایند. فرموده بودند به تکلیف شرعی خود عمل نمایند.
نه شهريه کسی قطع شد و نه کسی را از درس اسفار منع نمودند و نه زمان زمانی بود که مرجع دینی جامع و متبحری مانع تدریس اسفار شود.
🔹از مشهد _لا ينقطع_ برای تعطیل فلسفه فعالیت شروع شد و نامه ها به آقای بروجردی نوشتند و به مرحوم آقا سید محمود شاهرودی نوشتند که از ناحیه تدریس فلسفه در قم، بیضه اسلام در خطر قرار دارد. و گویا آية الله شاهرودی خدمت آقا نامه نوشته باشند، ولی تأثیر ننمود و بحمدالله وجود حقیر به تنهایی کافی بود که این قسم دسیسهها را بی اثر نماید. برخی از طلابی که درس اسفار می آمدند، در قید حیات اند؛ از جمله حقیر نه کسی بنده را منع از حضور به درس اسفار نمود و نه شهریه بنده قطع شد و نه آقای طباطبائی فرمودند حتما باید اسفار تدریس شود نه شفا، بلکه ایشان به واسطه ضعف مزاج و تسریع در امر تفسیر المیزان به اختیار خود درس اسفار را ترک نمود که از ناحیه دیگر.
🔸این که آقا سید محمدحسین لاله زاری (علامه آية الله سید محمد حسین تهرانی) نوشته اند مرحوم آقای بروجردی درس اسفار را تحریم نمود، بی اساس است. مرحوم آقای طباطبائی آن چنان محترم و با تقوا بود که نمیشد تکلیف شرعی برای او تعیین کرد.
📚جلال حکمت و عرفان: ص۵۷_۵۸.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠تمهیدی بر فرمایش علامه حسن زاده (حفظه الله) و سایر عرفا درباره داستان حضرت موسی (س) در کوه طور:
🔹افاداتِ اهل معنی درباره گزارش قرآن از واقعهی حضرت موسی (س) با حق متعال و نوع نگاهِ عرفا به این واقعه مبتنی بر تاویل آیات نورانی قرآن مجید است.
🔸تاویل قرآن چیست؟ تاویل قرآن به معنای تطابق بین کتاب تدوین (یعنی همان قرآن مجید) با کتاب تکوین (یعنی عوالم خارجیه) و کتاب انفس (که نفس ناطقهی انسانی و همان عالم صغیر است) است.
🔹از این رو بعنوان مثال عرفا حضرت موسی (س) را در آن واقعهای که قرآن گزارش میفرماید، مطابق با قلبِ انسانی در کتاب انفس میدانند. این برداشت از این آیهی شریفه را تاویل میگویند؛ که عارف در آن پس از طی منازل و استیفای مراحل به قوتِ تشریع شریعت حقه، موارد مطابقت کتاب تدوین و کتاب انفس را حضورا وجدان نموده و یافته است.
🔸سوالی که در اینجا برای برخی پدید میآید علت و چرایی تطابق کتاب تدوین، تکوین و انفس است. به بیان دیگر ممکن است مطابقت ارض در آیهی شریفه: «إذا زلزلت الأرض زلزالها»، با بدن مادی انسان، در نظر برخی نامفهوم به نظر آید.
🔹پاسخ آن است که: لفظ کتاب برای امری که در آن چیزی منقوش گردد وضع شده است، خواه محل نقش بستن مواد باشد یا اوراق یا انفس. به بیان دیگر کتاب منقسم است بر دو قسمِ تدوینی و تکوینی؛ کتاب تکوینی شامل کتاب آفاقی و انفسی میشود. بر این مبنا هر یک از موجوداتِ عالم عینی، کلام حق متعال میباشند؛ به همین دلیل در قرآن حضرت عیسی (س) کلمة الله نامیده شده است.
🔸آنگاه از آنجایی که منشاء صدور این کلمات _اعم از کلماتِ کتاب تدوین، تکوین و انفس_ واحد است، حقیقت و باطن هر کدام از این سه کتاب مطابق و منطبق بر یکدیگر بوده و احکام هر یک _با حفظ مراتب و مجالی_ منصبغ بر دیگری میگردد.
#تاویل #اربعین_کلیمی
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠 علت تامهی بیتوجهی به دین و گرایش به لیبرالیسم:
1⃣ نفس ناطقهی انسان: به دلیل آنکه مجرد محل عوارض غریب قرار نخواهد گرفت، لاجرم نفس در ابتدای حدوث مادی است. همچنین کودک در زمان تولد خالی از صور موهومه و بلکه متخیله است فضلا عن المعقولات النظریه؛ در حالیکه اگر نفسِ وی مجرد میبود، میبایست مُطلِع از معقولات و بلکه مَطلَع معقولات باشد؛ زیرا به اتفاق جمیع حکما مجرد عقل و عاقل و معقول است و نشاید که فاقد کمالاتِ نظریه باشد. سومین دلیل آنکه مجرد کمالِ مفقودی ندارد تا در صراطِ طلب قرار گیرد؛ و حال آنکه اگر دو لحظه از لحظات برای نفس بگذرد و وی خالی از ترقی و استیفای کمال باشد مغبون است. بنابراین نفس جسمانیة الحدوث و حدوثا خاکمال است.
2⃣ حضور قلب: مبادی حضور قلب به ترتیب عبارت است از= الف) علم حضوری به اثر شیء. ب) توجه قلب به آن شیء. ج) علاقه و محبت قلب به آن شیء. د) روی آوردن با حضور قلب به آن شیء.
3⃣ با توجه به خاکمال شدنِ نفس، تمامی انسانها موانست با خاک داشته و فقط به آثارِ ماده و زَر و سیم علم دارند و چون قلب بالمعنی الاعم واحد است و صدور کثیر از واحد محال، فقط به یک طرف از عالم علوی و یا خاک میتواند توجه نماید؛ از این رو به موجب خاکمال شدنِ نفس ناطقه، همهی ابناء بشر تمام همتِ خویش را مصروف ماده مینمایند و از غرق شدنِ خویش هم بیخبر هستند. به بیان دیگر به دلیل آنکه ایشان تمام سعادت را در حظّ و لذّ مادی میپندارند، همهی همت خویش را مصروفِ تن میکنند. بعنوان مثال کودک در ابتدا خبری از آثار زر و سیم ندارد و از این روی توجه قلبی به آن ندارد؛ اما پس از آنکه متوجه آثار زر و سیم شد، بدان توجه میکند و پس از آن بدلیل آثاری که زر و سیم در نظرش دارد بدان علاقهمند میشود و با قلبش به آن روی میآورد؛ تا آنجا که دخل و خرجش را با حضور قلب محاسبه مینماید.
4⃣ پس از آنکه قلب به دلیلِ مشاهدهی اثر ماده با حضور قلب بدان روی آورد، ماده و مادیات در نظرش اصیل، و دین و معنویات در نظرش (العیاذ بالله) صغیر جلوه مینماید. و اصل گرفتنِ تن و حظّ و لذّ مربوط بدان لبّ مسئلهی منحوسهی لیبرال است که این امر اختصاصی به زمان حاضر ندارد بلکه هر کسی بجز اولیاء خدا (کثرهم الله) را شامل میشود. کلام را با نقل یک روایت که مناسب با این مطلب است خاتمه میدهیم:
«مردی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و گفت: موشی در کوزه بزرگ روغن زیتون [یا روغن دیگری] افتاده، حکم خوردن آن چیست؟ امام فرمود: آن را نخور. وی گفت: موش کوچکتر از آن است که بخاطر آن غذای خود را ترک کنم. امام فرمود: تو موش را کوچک نمی شماری بلکه دینت را سبک شمردی؛ خداوند میته هر حیوانی را حرام کرده است؛ (وسائل الشیعه: ج۱، ص۱۴۹).»
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat