فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠آسوده ایم:
🔹ساده نیست ولی به حکم قرب فرائض خمینی را خدا میبینم.
🔸اگر افتخار دیگران تربیت سالک، و در نهایت بصیر، از بین مجتهدین و خون خوردگان بود، فتح الفتوح، و اشملیتِ فیض خمینی چنان است که نه فقط مجتهدین بلکه کافه ها را هم شامل شده و از آنها هم جُنیدهایی بصیر میسازد. آسوده ام؛ آسوده باشید که خمینی چنان آتشی بر خرمن کفر انداخته و چنان لشگری به استمداد امام حسین ع آورده که دیگر جایی برای دلهره در قلب نازنین عمه ی سادات و کودکان نمانده. خمینی آخرین ورژن از جوانانِ مومن و یارانِ حسین را به جهان عرضه کرده. اگر اوراق تاریخ و کام ما را جهل عده ای سیاه و تلخ کرد، و عدهای از بیبصیرتان قرآنِ ناطق را فدای قرآنِ بر نیزه کردند، چشم باز کن و ببین که امروز امت خمینی را جوانانی تشکیل میدهند که هرکدامشان خیره به انتهای لشکر دشمن هستند و فریب عمامه هم نمیخورند، چه رسد به قرآنِ سر نیزه... .
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
بسم الله الرّحمن الرّحیم و به نستعین
وَقَضَیْنَا إِلَیٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا-ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا-إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِکُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا ۚ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا-عَسَیٰ رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ ۚ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا ۘ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا...
1⃣ #انتقام_سخت میبایست اقلا پایاپای باشد. به وزانِ ثلمه ای که بر پیکرهی جبههی مقاومت وارد آمد، جبههی کفر عذاب خواهد دید. پس آنچه وسعت عملیات انتقام را دورادور به ذهن متبادر میکند، وسعت ثلمهای است که بر پیکرهی مقاومت وارد آمده... . و #حاج_قاسم_سلیمانی تنها یک سردار نبود که خونبهایش را یک یا چند ژنرال آمریکایی، یا حتی پایگاه آنها در منطقه تامین کند، نام ارگانی که وی در آن مشغول خدمت به اسلام بود( #سپاه_قدس)، وسعت واکنش اسلام، و عمق عقب رانده شدن شیطان خبیث را نمایانتر میکند... . مستتبع واکنش اسلام، به حکم ((و نأت بخیر منها)) گشایشی چشم گیر برای جریان مبارک مقاوت رقم خواهد خورد.
2⃣اگر هنوز دهانی هست که به حزب اللهیها قشر اندک میگوید، بگویید چشمش را باز کند و کشمیر و نیجریه را ببیند؛ بماند کاظمین و کربلا... ایران که هیچ... . پس نه تنها سپاه قهرمانانِ حسینی و حق جویان عالم بیشمار است، بلکه الحمدلله و المنة روز به روز رو به فزونی دارد.
3⃣روز به روز سپاه یزید از سپاه امام حسین(ع) و سپاه حق از باطل، مایزتر شده، و از پیچیدگیِ تشخیص آنها کاسته میشود. جایی در مدارک دینی نیامده که حاج قاسم ملاک کفر و ایمان باشد، اما آنکه به از دست دادنش مغموم نشده بر ایمانش بترسد.
4⃣اگر افتخار دیگران تربیت سالک از بین مجتهدین و زحمت کشیدگان بود، خمینی را ببین که با نفَسَش حتی از پستوی کافهها جنیدها ساخت. بر عدهای عیان است که بکار بردنِ لفظ عارف در حق خمینی، اسائه ادب است؛ او را جز امام هیچ نباید نامید. ایشان فرمود:((پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکتتان آسیبی نرسد)). پشتیبانی به تبعیت و اطاعت است. در جایی که عقل ما حکمتِ فرامین پرچم دار سپاه امام حسین (ع) را متوجه میشود، باید تبعیت کرد؛ و در جایی که عقل ما موفق به تشخیص نمیشود یا حتی در جایی که عقل آن را مخالف مصالح تشخیص میدهد، باید اطاعت نمود.
5⃣اگر امروز بخواهیم دست به نگاشتن کتابی در ملل و نحل بزنیم، پس از ضبط و احصاء ادیان مصنوعه، در اسلام، در مقام ثبت دین راستین و حقیقی، باید مسلمانِ شیعه را مقید به قیدِ انقلابی و مطیع رهبر انقلاب کنیم، که هر کیش و مذهبی بجز شیعهی انقلابی، غوایت و ضلال است.
6⃣هیبت و عظمت وصف ناشدنی امام خامنهای را ببین که به امدادهای غیبی نه تنها فتنهی داخلیِ بنزینی را به محاق برد، بلکه کمر بر عالم گیر کردن اسلام بسته؛ و این معنایی است که از تبریکِ ایشان در شهادت مجاهد نستوه به امام زمان (عجّ) به سهولت فهم میشود. به راستی تو از که میشنوی وقایعِ واقع نشده را...؟!
7⃣ولله #آمریکا_هیچ_غلطی_نمیتواند_بکند...
#حاج_قاسم_سلیمانی
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠قال مولانا امير المؤمنين علي عليه السلام:
((سيئةٍ تسؤكَ خيرٌ عندَ اللّهِ من حسنةٍ تعجبُك)).
📚نهج البلاغه،حکمت46.
__________________________________
🔰اقول:
گناهي که شخص را نزد خودش شرمنده کند نزد خدا بهتر از حسنه اي است که بر عجب و نفس پرستي بيافزايد؛ فرمود:((مَن اثبَتَ لِنفسه التواضع فهو مُتکبّرٌ)) و تا انائيت زائل نشود شخص پي به ذل عبوديت و عزّ ربوبيت نبرده، لذا پرستش معنا ندارد و تواضع عينا تکبر و خودپرستي است:
گر علم لدني هم از برداري
سودت نکند چو نفس کافر داري
و از همين باب روش "اهل اللّه" در معالجه دل اينگونه است که فرمود:((پس طريقت مشايخ بر آن است که در اين کار اول در تصفيه دل کوشند، نه در تبديل اخلاق که چون تصفيه دل دست داد، و توجه به شرط حاصل آمد، امداد فيض حق را قابل گردد، و از اثر فيض حق در يک زمان، چندان تبديل اخلاق و صفات نفس حاصل آيد که به عمرها به مجاهدتها و رياضات حاصل نيامدي، و شرط تصفيه دل آن است که اول داد تجريد صورت بدهد به ترک دنيا و عزلت و انقطاع از خلق و مألوفات طبع و باختن جاه و مال تا به مقام تفريد رسد...)). لذا بايد اولا دست از بازيگري و خدعه با خدا کشيد و قدم صادقانه برداشت و طلب کرد و الا براي ناپاک قرآن و هر آنچه قرآنيست بنفس ذاته لا يزيد الا خسارا خواهد بود و تا طهارت حاصل نشود آن ديگري حاصل نخواهد شد بلکه شخص سائر سير استدراج هم میشود.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠امان از کلاغها...:
🔸تغییر و زایشِ ادیان و مذاهب از جنس یک کلاغ و چهل کلاغ است. میپرسی چگونه؟ کلاغها هر کدامشان فهمی از کلامِ کلاغِ قبل از خود داشتند، تا نوبت به آخرین و چهلمین کلاغ رسید...کلامِ آخرین کلاغ که در سنجه قرار گرفت هیچ سنخیتی با آنچه کلاغِ اول شنیده بود نداشت.
🔹ادیان و مذاهب هم به دست نافهمی عدهای و دسیسههای عدهای دیگر به تحریف کشیده شدند. پیامبر خدا (ص) یک دین آورد؛ لکن نافهمی کلاغها آن را هزار تکه کرد. در زمان حیات پیامبر خدا (ص) همه بظاهر یکپارچه بودند و گمانِ تلقی صحیح از دین حق را داشتند، تا اینکه پیامبر خدا (ص) از میانشان رفت؛ آنگاه مشخص شد که فقط عدهای معدود که تعدادشان کمی بیشتر و کمتر از اندازهی انگشتان دو دست بود، راست گفته بودند و صحیح دریافته بودند کلامِ پیامبر خدا (ص) را...گذشت و گذشت و گذشت...مکتب شیعه که به حق کلام رسول خدا (ص) را دریافته بود هم، در معرض هجوم کلاغها قرار گرفت و چندین تکه شد. فتنهها و اختلافات ریزتر و تشخیص حق از باطل سختتر شد؛ اگر در ابتدا و صدر اسلام اختلاف بر سر پذیرش فرمانِ آشکار رسول خدا (ص) در حجة الوداع درباره جانشینی بود، هزار سال بعدش اختلاف بر سر نحوهی استنباط و استفسار مسائل و احکام از کتاب و سنت بود. اگر در ابتدا بحث از بیاحترامی آشکار به خاندانِ پیامبر خدا (ص) بود، امروز اختلاف بر سر حرمت یا استحباب لعن علنی هتاکان است؛ امروز در میانِ مکتب تشیع هیچکس اختلافی در مودت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) ندارد، این نحوهی ابراز مودت است که قرائتهای مختلف، با عناصر و مولفههای جدید از این مکتب بوجود آورده...امروز مسئله این است که آیا دین گوهری جدای از سیاست دارد یا عین همدیگرند؟ و همچنین آیا دو امری مبایناند که قابلیت حمل بر یکدیگر را دارند یا عین همدیگرند؟
🔸نوعا این مباحث و بسیاری دیگر از مباحث که ذکرِ آنها را مقالی دیگر باید، اموریاند که مؤلفههای مخفی و ظریفی از دین را آشکار میکنند. به هنگام فزونیِ مؤلفهها کأنه قرائتی نو از دین برمیخیزد. البته این جدید بودن نسبی بوده و نه به معنای ابداع است و نه محذور بدعت را خواهد داشت. دلیلش آن است که این مسائل نسبت به فهمِ عدهای جدید مینماید که همواره عادت داشتهاند به مانندِ کلاغها فهم خود را به زور تحمیل بر آنچه به ایشان رسیده کنند!
🔹گمان نبریم که دورانِ کلاغها به سر آمده؛ خیر! اتفاقا کلاغها بیشتر و دسیسهها دوچندان و دقیقتر و ظریفتر شدهاند. کلاغها همواره اسیر فهمشاناند نه تابع ولی بر حقشان، اگر اهلِ دین هستیم کلاغ نباشیم.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
1⃣این قاعده در آینهی روایات و افادات عرفا:
🔹امام صادق(ع)
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ الله (ع): 《الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ》. قَالَ: نَزَلَتْ فِي رَحِمِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ قَدْ تَكُونُ فِي قَرَابَتِكَ. ثُمَّ قَالَ: فَلَا تَكُونَنَّ مِمَّنْ يَقُولُ لِلشَّيْ ءِ إِنَّهُ فِي شَيْ ءٍ وَاحِدٍ.
🔸غزالی:
و لکل شیء حد و حقیقته هی روحه، فإذا اهتدیت الی الارواح صرت روحانیا و فتحت لک ابواب الملکوت و اهّلت لمرافقة الملاء الاعلی و حسن اولئک رفیقا.
🔹صدرالمتالهین:
فالكامل العارف إذا سمع الميزان لا يحتجب عن معناه الحقيقي بما يكثر إحساسه و يتكرر مشاهدته من الأمر الذي له كفتان و عمود و لسان و هكذا حاله في كل ما يسمع و يراه فإنه ينتقل إلى فحواه و يسافر من ظاهره و صورته إلى روح معناه و من دنياه إلى أخراه و لا يتقيد بظاهره و أولاه و أما المقيد بعالم الصورة فلجمود طبعه و خمود فطنته و سكون قلبه إلى أول البشرية و إخلاد عقله إلى أرض الحيوانية فيسكن إلى أوائل الفهوم و يطمئن إلى مبادئ العقول و لا يسافر من مسقط رأسه و معدن جسمه و منبت حسه و لا يهاجر من بيته إلى الله و رسوله حذرا من أن يدركه الموت و يفوته الصورة الجسمية ثم لا يصل إلى عالم المعنى لعدم وثوقه بما وعده الله و رسوله و عدم تصديقه بما قال تعالى وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى الله.
🔸فیض کاشانی:
و تحقیق القول فی المتشابه و تأویله یقتضی الإتیان بکلام مبسوط من جنس اللباب و فتح باب من العلم ینفتح منه لأهله الف باب...و أنت إذا اهتدیت إلی الأرواح صرت روحانیاً و فتحت لک أبواب الملکوت و أهلت لمرافقة الملأ الأعلی و حسن أولئک رفیقاً فما من شیء فی عالم الحس و الشهادة الا و هو مثال و صورة لأمر روحانی فی عالم الملکوت و هو روحه المجرد و حقیقته الصرفة و عقول جمهور الناس فی الحقیقة أمثلة لعقول الأنبیاء إلاّ بضرب الأمثال لأنّهم أُمروا أن یکلموا الناس علی قدر عقولهم و قدر عقولهم انهم فی النوم بالنسبة إلی تلک النشأة و النائم لا ینکشف له شیء فی الأغلب إلاّ بمثل، و لهذا من کان یعلم الحکمة غیر أهلها رأی فی المنام أنّه یعلق الدر فی أعناق الخنازیر، و من کان یؤذن فی شهر رمضان قبل الفجر رأی أنّه یختم علی أفواه الناس و فروجهم. و علی هذا القیاس و ذلک لعلاقة خفیة بین النشآت فالناس نیام فإذا ماتوا انتبهوا و علموا حقائق ما سمعوه بالمثال و عرفوا أرواح ذلک و عقلوا أن تلک الأمثلة کانت قشوراً...فالقشریة من الظاهریین لا یدرکون إلاّ المعانی القشریة کما أن القشر من الإنسان و هو ما فی الإهاب و البشرة و من البدن لا ینال الا قشر تلک المعانی و هو ما فی الجلد و الغلاف من السواد و الصور و أمّا روحها و سرها و حقیقتها فلا یدرک الا أولوا الألباب و هم الراسخون فی العلم و إلی ذلک أشار النبیّ صلّی اللّٰه علیه و آله و سلم فی دعائه لبعض أصحابه حیث قال اللّهمّ فقهه فی الدین و علمه التأویل و لکل منهم حظ..._الخ.
🔹ادامه در پست بعد....
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی :
🔹ملاعلی نوری:
فالاضافة الوجودية التي لنور كنه ذاته سبحانه و تعالى الى الاشياء كلها و هيليست الا اول فيض يفيض عنه تعالى اليها و هي نسبة الاستوائية و رحمته الواسعة و مشية الشاملة، على ما سيظهر سره الشريف و وجهه اللطيف، لما كانت لمعة نور كماله، بهر برهانه و عكس نور جماله جل جلاله و اشراق شمس حقيقة نور جلاله و جماله عظمت شأنه على هياكل الاشياء عرفت بالاضافة الاشراقية و سميت بها، فان حقيقة الوجود الحقيقي الحق الغني المطلق الواجبي، نور بالحقيقة كما ستعلم و افاضته على الاشياء التي هي نفس اضافته تعالى اليها، ليس الاشراق ذلك النور الاول على هياكل الاشياء الفاقرة اليها و الذوات الممكنة في ذواتها...و منها - ان تعميم معانى الالفاظ بقدر ما يساعده البرهان في كل مقام مما يعاضده البرهان و يصحّحه و يؤكده و يقتضيه... و من هنا ينكشف وجه الافتقار الى الحجة حجة العصر - عليه السلام - و الاضطرار اليه و الاستنارة بنور وجوده الفائص جوده على كل موجود مع غيبته الكبرى التي يمتنع فيها لنا درك دولة مشاهدته و ادراك نعمة صحبته و الاستفاضة عن خطاب مشافهته و تلك الاستنارة منا و الانارة منه - عليه السلام - كالانتفاع بوجود الشمس في يوم السحاب و الاستبصار بنورها فيه فالاستبصارات لارباب الاعتبار و العبرة و الاعتبارات لاصحاب البصائر و الفكرة لا يتصور بصور الاصابة و لا يتفق على وجه المطابقة الا باشراق نوره على القلوب و ترشح سحاب علمه على العقول، بل القلوب و العقول لاصحاب القلوب في هذه الدورة لا يتحصل الا بفضل من سحاب وجوده و افاضة بحر جوده..._الخ.
🔸آقا محمد بیدآبادی:
فی لعن الحائک: أنّه الذی یحوک الکلام، و فی "لا تجعلوا بطونکم قبور الحیوان" المراد به الغیبة، لأنّه لو کان مخصوصا بما ذکره، لخرج الکلام من حد البلاغة الی اللغز و التعمیة. بخلاف التعمیم لأنّه یزید فی حسن الکلام، بل من أولی الجوامع الکلم.
🔹امام خمینی:
ليس الكلام من حيث ظهوره الملكى و خصوصا الّذى هو من مقولة اللّفظ و الصّوت صفة للحقّ من حيث هويّته الأحاطيّة حتّى يتفرّع عليه ما ذكر كما انّ قوله تعالى ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ لا يدلّ على مقصوده بوجه نعم الكلام الذّاتى الّذى هو التّجلّى باظهار ما فى الغيب على ذاته المقدّسة صفة من صفاته فىالحضرة الجمعيّة الكماليّة و الكلام الظّهورى الوجودى الّذى هو التّجلّى بالفيض المقدّس لأظهار ما فى الغيب على الحقائق التّفصيليّة صفة من صفاته الفعليّة و لهما الأحاطة و الشّمول و لهذا الكلام اللّفظی.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
2⃣توضیح و تبیین این قاعده:
🔹در اول عرفا بحث از این قاعدهی شریفه را پیش کشیدند. پس از ایشان در تفسیر، و در بعد به جهتِ بحث از الفاظ در علم اصول، این قاعده به علم اصول هم راه یافت.
🔸تطرق این قاعدهی شریفه به علوم گوناگون مجال و گسترهی بحث از آن را به روشهای متنوع فراهم نموده است؛ لکن اصح آن است که در فحص از این قاعدهی شریفه، نظر به عبارات، اشارات و بطور کل افاداتِ عرفا افکنده و سعی در فهم مقصودِ ایشان نمود.
🔹از نظرگاهِ قاصر راقم، بحث از این قاعده با رهیافتی فقط تفسیری، یا بر منهجی فقط اصولی، به مانندِ نظر افکندن به منظرهای زیبا با دیدهی احول و اعوج، و در تضاد با روحِ همین قاعده است. این نحو رویکرد نه فقط رویکردی ناقص و تک بعدی است، بلکه حتما مخدوش و نادرست میباشد. بله! اگر این بحث فقط در حوزهی اصول باشد و ما فقط در صدد شناخت کارکردهای اصولیِ آن بوده باشیم، و حاصلِ تحقیق از آن را به کل این قاعده تعمیم ندهیم، ایرادی متوجه ما نخواهد بود؛ لکن بحث از این قاعده به نحو مطلق فقط با رهیافتی معرفتی صحیح و مصاب خواهد بود. بطور کل فقط قلم اهل معرفت است که شایستگی چکاندنِ جوهر در این باره را خواهد داشت.
🔸اجمالا این قاعده بدست میدهد که الفاظ را (به استثناء الفاظ اعلام) غیر از این معانیِ عرفی، معانی عالیتر و وسیعتری هم هست که آن لفظ بر آن معانی عامه هم کاملا صادق میآید. به بیان دیگر الفاظ برای ارواح معانی وضع شدهاند نه اجساد مصادیق. به این ترتیب این قاعده در تفسیرِ متشابهات کارکردی اساسی و نقشی بسیار مهم را ایفا خواهد نمود. این قاعده دو طرف دارد؛ یک طرفِ آن رویکردی لفظی داشته، بنحوی که فطن لبیب بواسطهی توفیق رحلت از این خرابآباد، از لفظ منتقل به معانی عالیه میشود. و طرف دیگر آن ناظر به نحوهی کارکردِ مسمای محسوس یا اصطلاحا جسد مصداقی بوده؛ بنحوی که فطن لبیب بدونِ نظرِ اولی به لفظ، اولا متوجه فایدهی جسد مصداقی شده و از آن بواسطهی قوّت ملکوتیهاش منتقل به روح معنا میشود. کلام را با ذکر دو مثال در هر طرف، مختصرتر و مختوم مینماییم.
🔹مثال برای طرف اول:
لفظ نور وضع گشته برای آنچه ظاهر و مُظهر است، لذا بجز لامپ و خورشید و این اشیاء معتاد، میتواند درباره حق متعال هم استفاده شود.
🔸دو مثال برای طرف دوم:
۱. تین یا انجیر لفظی است که برای میوهای وضع شده. از جمله خصوصیاتِ انجیر این است که: دانهها را به نحو جمع و لفّ در خود دارد و همهاش قابل استفاده میباشد بر خلافِ میوهی زیتون که هستهای دارد و عادت بر آن است که کسی آن هسته را نمیخورد. لذا برخی عرفا انجیر یا تین را به وزانِ برهان در اصطلاحِ عرفان میداند که یابندهی آن پی به تمامِ خصوصیات شیء من الازل الی الابد به نحو جمع و اندماج میبرد. در این نمونه فِطَنِ لبیب، از برهان در عرف عرفان منتقل به تین و از تین منتقل به برهان در عرف عرفان میشود؛ و لاغبار له.
۲. لفظ زمین برای این جسمِ خاکی وضع شده است. فطن لبیب با مشاهدهی زمینِ خاکی پی به خصوصیات آن میبرد؛ از جمله خصوصیات زمین خاکی صفتِ پذیرش و قبولِ روییدنیهاست؛ لذا فطن لبیب از این صفت و این فایدهی زمینِ خاکی، به عجیبترین مخلوق خداوند یعنی قلب منتقل میشود؛ چرا که قلب هم محل رویشِ صفات ممدوح و مذموم است.
🔹برخی از فضلا در این قاعده کتابی به تحریر کشیدهاند و قسمتی از آن کتاب را مخصوص به خدشههایی بر این قاعده گرداندهاند. اهم خدشهی ایشان عدم تطابق کونین بواسطهی عدیم المُثُل بودنِ مصنوعاتِ بشری است؛ که با ذکر این دو مثال، شبههی ایشان که مثبتِ عدم فهمشان است، بکلی دفع میگردد. درباره کتابِ مذکور، به تسامح و اغماض، در نهایت ایجاز، و با کمال ادب و احترام، میبایست عنوان داشت که: در نهایت، نوشتهی منظورِ نظر در حد یک پایان نامهی ارشد قابل قبول است.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
3⃣برهان بر این قاعده:
🔹اما اکنون پس از پیش کشیدنِ مقدمات، میبایست در صدد راهی برای اثبات این قاعده برآمد. ما فحص را از طریقی طی نموده و متکی بر تاسیساتی مینماییم که احتمالا در جای دیگری کسی از این طریق ولوج ننموده است:
۱. در تقسیم وجود آوردهاند که: وجودِ کتبی دلالت بر وجود لفظی، و وجود لفظی دلالت بر وجود ذهنی، و وجود ذهنی دلالت بر وجود خارجی مینماید.
۲. آنچه در علم و ادراک موضوعیّت دارد، حقایق اشیاء در صقع ربوبی است نه صنم و رقیقهی آنها در عالم سفلی.
۳. عین ثابت انفکاک ناپذیر از عین خارجی بوده و ظاهر از باطن به هیچ عنوان منفک نیست.
۴. چون الانسان تکیه بر اریکهی خلیفة اللهی زده و مخصوص به احدیّت جمعیه میباشد، قهرا هرچه در حقِ مستخلفْ راست آید، مستخلفٌ عنه را هم باید. بر این وزان اگر مستخلف را《لایعزب عنه مثقال ذرة》، و <لا یمکن الفرار من حکومتک> شاید، پس مستخلفٌ عنه او را هم "لایعزب عنه الشیء فی السماء الوجودی و فی الارض الوجودی" و "لا یمکن الفرار من حکومته" باید؛ بنابراین چون از کرانِ وجودی نشئهی انسانی هیچ امری خارج نتوان بود، مطلقِ علم، حضوری خواهد بود؛ زیرا که آنچه در علم موضوعیت دارد، مندمج در آفاق وجودی نشئهی انسانی است.
۵. دلالت وجود ذهنی _که معلومِ بالذات است_ بر موجود عینی _که معلومِ بالعرض است_ بواسطهی عینیت رقیقهی شیء با حقیقتِ آن صحیح میآید وگرنه هیچ وجودِ ذهنیئی حکایت از خارج نمیتواند داشته باشد.
🔸نتیجه: بالمآل پس از پیش کشیدنِ مقدمات سابقه گفته میشود که: هر واضعی در وضع هر لغتی با نظر به حقیقت شیء، لفظی را برای آن شیء وضع مینماید. یعنی در حقیقت نگاهِ واضع در وضعِ هر لفظی برای هر شیئی، من حیث لایشعر به حقیقت، روح و جان آن شیء است؛ لذا اولا لفظِ وضع شده به عرضِ حقیقت آن شیء بر رقیقهی آن هم دلالت خواهد نمود و إلا فلا. در ثانی هر لفظی را معانی عالیتر و برتری خواهد بود.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
4⃣فروعات این قاعده:
۱. تبیین صحیح نظامواره مکاتب حکمی با این قاعده میسور است. به این بیان که: فلسفه بحث از عالم واقعْ با روشی برهانی دارد. لیک باید مراقب بود که به ناصحیح برهان را فقط محصور و مخصوص به صغری و کبرای معروف تلقی نکرد؛ چرا که برهان را معنایی عالیتر است، که آن برهان به نزد اهل معرفت است. اجمالا تمایز این دو به اندراج و اندماج، و به تعبیر عبدالرزاق کاشانی (ره) چونان تمایز زیتون از انجیر است. فلسفه در اصطلاح اول یکسره بحثی، و در اصطلاح دوم مزجی از بحث و وصول به حاقّ واقع است. ارتکاز عموم و عرف بر این ترتیب یافته که: مکتبِ اول را مشاء و دوم را اشراق و حکمت متعالیه نامد. بر مبنای قاعدهی شریفهی مذکور دیگر نمیتوان امثال شیخ الرئیس را مشائی، و بسیاری از شرّاحِ حکمت صدرایی و اشراقی را صدرایی یا اشراقی دانست؛ چرا که مناطِ اشراقی و صدرایی بودن، حصول تعانق بحث و وصل بوده و این صحیح نیست که ما کسی را به دلیل استفاده از تاسیسات اشراقی یا صدرایی در جرگهی ایشان بدانیم؛ همانطوری که عقلا کودکی که هیئت بزرگسالان و سالخوردگان به خود گیرد را سالخورده نمیدانند. بر همین وزان نمیتوان کسی را به جرم استفاده از تاسیسات مشائی در زمرهی مشاء قلمداد نمود؛ همانطوری که عقلا، سالخوردهای را که برای ترحمِ بر کودکان، خود را به هیئت اطفال درآورد را کودک نمیدانند: نه هر که سر بتراشد قلندری داند... .
۲. تبیین دقیق الوالالباب و قشریون با این قاعده میسور است.
۳. تعبیر خواب با نیل به این قاعده میسور است.
۴. علت تعلیم و عبرت آموزی از در و دیوار، نیل به این قاعده است.
۵. فهم صحیح مرادات عرفا و بالاتر از آن مأثورات اهل بیت عصمت و طهارت و آیات شریفهی مصحف عزیز، بتوسط نیل به این قاعده ممکن میشود.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠گزارشی از قاعده #وضع_الفاظ_برای_ارواح_معانی:
5⃣طریق نیل به ارواح معانی:
🔹به بیان ساده و مختصر، این قاعده ناظر به وحدت است، و موحد را طلب میکند. میزان در سلوک صحیح از ناصحیح و سنجه در سنجشِ خداپرسی و خود پرستی نفس منطبعهی حیوانیه یا روح بخاری است. آنگاه از آنجا که هیچ خود پرستی خدا پرست و موحد نخواهد بود، نیل به ارواح معانی قبل از مرگْ به اراده و اختیار، فرض ندارد. به دوم بیان: خودْ بین، اسیر کثرت است و فقط پس از موت ادرادیِ نفس، و یا رفض آن به أی نحوٍ کان، توفیق نیل به وحدت را بسته به مقدار جدایی از قبرِ تن و جسدِ طبیعت، خواهد یافت. در غیر این صورت با استمداد از لغتشناسی و آشنایی با معانی لغات، ممکن است مِن مکانٍ بعید، چیزکی از پوسته و ظاهرِ قاعدهی شریفهی وضع الفاظ برای ارواح معانی، را استحصال نمود؛ لکن نباید پنداشت که شقّ القمر صورت داده.
🔸صدرالمتالهین میفرماید:
و الحجاب هاهنا اشتغال النفس بما يورده الحواس، و لارتفاع هذا الحجاب أسباب كثيرة مثل صفاء النفس بحسب أصل فطرتها و مثل انزعاج النفس و انزجارها عن هذا العالم بسبب ما يكدرها و ينقص عيشها الدنياوي من المولمات و المنفرات، فيتوجه إلى عالمها هربا من هذه الأمور الموحشة، فيرتفع الحجاب بينها و عالمها، و مثل الرياضات العلمية و العملية التي يوجب المكاشفات الصورية و المعنوية، و مثل الموت الإرادي الذي يكون للأولياء، و مثل الموت الطبيعي الذي يوجب كشف الغطاء للجميع، سواء كانوا سعداء، أو أشقياء، و مثل النوم الذي هو أخ الموت في كونها عبارة عن ترك النفس استعمال الحواس في الجملة.
🔹وهم و رجم:
ممکن است اشکال شود که اگر این قاعده بدون رفض انائیت یا موت اختیاری امکان پذیر نیست، پس چرا امام خمینی (ره) در برخی از آثارشان دیگران را دعوت به تدبّر و تفکر در این قاعده نمودهاند؟ پاسخ آن است که تدبّر و تفکر در علم عرفان نظری معنایی غیر از آنچه به نزد عوام معروف است، دارد. پس تفکر در عرفان با تفکر بین عوام فقط در لفظ مشترک هستند. اجمالا امام خمینی (ره) همگان را دعوت به هجرت، گذر از انائیت و رهایی از قبرِ تَن نمودهاند.
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
💠حکیمی گفت: علم آموزی برای تو دشوار شده است، بجهت شدت وابستگی و مشغلهات به دنیا. خدا به تو چشمی و قلبی عطا نمود؛ اگر بر چشمت ذرهی کوچکی از دنیا قرار گیرد هیچ چیز را نمیتوانی ببینی؛ پس چگونه در حالی که تمام دنیا در قلبت است، میتوانی به قلبت ببینی؟!
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat
◾️این خبر را برسانید به عشاق نجف
بوی سجاده خونین کسی می آید...
◾️زمانیکه حکومت به دست امیرالمومنین (ع) رسید، مردی از یمن برای بیعت با حضرت (ع) به خدمتشان رسید.
◾️آن مردِ سخنور با این تعابیر امیر المومنین ع را وصف نمود و با ایشان بیعت کرد: «سلام بر تو ای پیشوای عادل؛ ماه شب چهارده؛ شیر دلیر و قهرمان دلاور؛ کسی که خدا او را بر تمام مردم برتری داد».
⚫️آن مرد ابنملجم مرادی بود... .
💢دفترچه مجازي في الحکمة
🌐 felhekmat.blog.ir
💢کانال فِي الحِکمَة
🆔 @felhekmat