8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
میخواستم یلدا داشته باشم، انار دانه کنم بریزم توی کاسهی سفالی و چای دم کنم توی قوری مسی ...
میخواستم غروب آخرین روز پاییز، پایان غصههامان باشد و یلدا، یک دقیقه خوشبختیِ بیشتر...
میخواستم حافظ بردارم، چشمهایم را ببندم و به شاخه نبات قسمش بدهم و بازش که کردم بخوانم: «یوسف گمگشته باز آید به کنعان، غم مخور، کلبهی احزان شود روزی گلستان، غم مخور» چشم باز کنم و خبر خوبی برسد. چشم باز کنم و همه چیز درست شده باشد...
#یلداتون_مبارک❤️💜
@fereshte_beautyss