#خاطره_نوشت ایستگاه متروی شریعتی گرمِ اجرا بودیم! که یه دخترخانوم اومد جلومیزمون یهویی زد زیر گریـه. بغلش کرده بودم اما اشکاش بند نمیومد...! کلیییی باهم دیگه حرف زدیم🥺 میگفت: +قبلا خیلی مذهبی بودم، چادری بودم اما شرایط زندگیم طوری شد ک کلا عوض شدم. شمارو دیدم دلم هوایی شد، یهو به خودم اومدم دیدم اومدم جلو میزتون واستادم و بـغـض کردم . دوباره دلم میخواد برگردم به قبل و مثل شما چادری بشم✨ شماره رد و بدل کردیم و باهدیگه دوست شدیم🙂 ۱۴۰۲/۵/۲۲ #فرشتگان_سرزمین_من_مشهد #حجاب اشتراک حس خوب ریحانگی🌱 ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @reyhaneh_shou_mashhad

#خاطره_نوشت یه دختر ومادر اومدن وگفتن شالمونو برامون مدل عربی ببندید.... خلاصه بعد از کمی گپ و گفت وانتخاب گیره وبستن شال..... پرچم متبرک رو براشون آوردم.... معمولا تامیگیم پرچم ....همه اولین کاری که میکنن،بوسیدن پرچم یا متبرک کردن صورت با اونه.... این مادر و دختر فقط نگاش کردن..... شصتم خبر دارشد😉 حدس زدم باید از خواهران اهل سنت باشند... گفتم گمونم از خواهران اهل تسنن هستید درسته؟؟ گفتن بله... گفتم عذرخواهی میکنم... وپرچم رو خاستم بزارم روی میز...که.... دخترشون گفتن.... نه....اشکالی ندارد..... نوه ی پیامبرمون که هستن🥰 خلاصه پرچمو بوسیدن وگفتن التماس دعا ورفتند..... -مریم سادات✍️ #فرشتگان_سرزمین_من_مشهد #حجاب اشتراک حس خوب ریحانگی🌱 ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @reyhaneh_shou_mashhad

چقدر خوشحال میشیم وقتی لبخندهاتون رو موقع دادن هدیه می‌بینیم🥺😌🫂 #خاطره_نوشت #نیمه_شعبان

چقدر این حس نابه ! خیلی‌هامون اون شب همین حس رو داشتیم چون تک به تک مون به هم قول دادیم برای مولامون کم نزاریم شب میلادشون ( : 🌙 #نیمه_شعبان #خاطره_نوشت

رفقای گریمور مونم پای کار بودن حتی بهشون گفتیم نیاین از سهم کیک خبری نیست ولی بازم غرفه رو رها نکردند 😂😌✨ #نیمه_شعبان #خاطره_نوشت

‌ #خاطره_نوشت | شب یلـــدا وقتی میخواستیم شروع کنیم استرس داشتیم .. خب فضای پاساژ خلوت بود همینطور که شروع کردیم مخاطب‌هامون بیشتر می‌شد .. رفتیم سراغ یک نفر که داشت به دکور مون نگاه می‌کرد سلام کردیم ازش خواستیم از رو دیوار فالش رو برداره و رفتیم سراغ چالش های جذاب دیگه‌مون تا حساااابی دست پر از پیشمون بره 💕🤌🏽 خلاصه این دختر‌خانم خداحافظی کرد و رفت به اخرای زمان اجرامون نزدیک می‌شدیم دیگه میخواستیم کم کم جمع کنیم که دیدیم این دخترخانم از دور داره میاد اما اینبار تنها نبود و رفقاش هم همراهش بود انقدر از گروهمون و اجرامون خوشش اومده بود که رفته بود رفقای دیگه‌اش هم اورده بود تا با ما و اجرامون اشنا شن 😍😌✨ خلاصه که این یکی از چندتا حس خوبی بود که تو اون شب بهمون انتقال داده شد که الحمدلله نشون می‌داد اجرامون خیلی‌خوب پیش‌رفته .. 🚶🏿‍♂

#خاطره_نوشت من وقتی اینجا زندگی نمی‌کنم ؛ چرا اینجا باید حجاب داشته باشم ؟ این و گفت و منتظر جواب بود ! رفتم جلو سلام کردم ؛ گفتم زائری؟ آره . و دوباره سوالش رو از من هم پرسید ! گفتم : ببین عزیزم مشهد و شهر دیگه فرقی نداره ؛ حجاب حکم خداست ! لبخند زد و گفت : خب آره ! دعوتش کردم داخل موکب گفتم دوست داری خودتو با حجاب بیشتری ببینی؟ آره امتحانش می‌کنم...( براش رو سری رو بستیم ) گفتی از کجا بودی؟ ترکیه ! به همسرم گفتم شب سال نویی پاشو بریم ایران -مشهد حرم امام رضا•ع•💚 اون نیومده ولی من خودمو رسوندم .. گفتم ما یه چالش داریم ؛ هدفون و بزار و گوش کن ...🎧 اشکی بود که از چشماش جاری شد گفت من پدرمو تازه از دست دادم احساس کردم پدرم داره باهام صحبت می‌کنه همین جا بهش قول دادم که پوششم کمتر از این نشه ...🫀✨ #رمضان #نوروز #فرشتگان_سرزمین_من_مشهد __ 🤍 _ @reyhaneh_shou_mashhad

#خاطره_نوشت دیروز سرِ اجرا یه مهمون ویژه داشتیم همون خانم ساکن ترکیه .. ولی این بار با یک پوشش متفاوت همون حجابی که قولش رو به مولا داده بودن ، با چادر ! ✨ اومده بودن تا عید رو بهمون تبریک بگن 🤍^^ - خلاصه اومدنشون کلی انرژی مثبت و لبخند بود برای ما (((: ! #رمضان #نوروز #فرشتگان_سرزمین_من_مشهد __ ☁️ _ @reyhaneh_shou_mashhad

امیدوارم این اجرا ها برکتی برای شما عزیزان داشته باشه ‌.. و آرزوی همه ماست در این شب‌ها که وقتی ناشناس رو باز میکنیم ببینیم همه خبر کربلا رفتن شون رو با ذوق برامون تعریف کردن ((((((: 🤍 حالا که انقدر با کارمون اشنایید حیف نیست جز کسانی نیستید که این مهمون ویژه رو به دیگران معرفی می‌کنید ؟ 💕 #خاطره_نوشت #نوروز #رمضان

#خاطره_نوشت طبق برنامه از یک زوج دعوت کردیم تا در چالش مون که مخصوص متاهلین بود شرکت کنند باید روی کارتی که بهشون داده بودیم جمله رو کامل میکردند و بهَم هدیه می‌دادند .... وقتی که گلدونشون رو گل کردند و کارت ها رو بهش آویزون کردند متوجه شدند با اینکه اصلا ندیدند طرف مقابل چی داره می‌نویسه ولی جملات شون کامل شبیه هم بود (: 🌱 #روز_ازدواج #فرشتگان_سرزمین_من_مشهد

#خاطره_نوشت این باشه یِ قاب از امشب ، اینجا . خب یکم از امشب بگم .. از تلاش بی‌وقفه بچها بگم ؟ که تا خود ثانیه اخری که چراغ غرفه روشن بود از این تلاش کم نشد . میخواین از ذوق دلامون بگم ؟ از اینکه چشم‌هامون شاهد لحظه به لحظه حقیقت یه اجرا بزرگ بود ؛ اجرایی که میخواستیم هرچی تلاشِ نذره تنها امام عصرمون بشه ! می‌خواین از لبخندها بگم ؟ درسته ؛ دورهم تنها چیزی که بین‌مون پاک نشد لبخندهامون بود اما میدونی نهایت ماجرا کجاست ؟ اونجایی که این لبخندو مثل یه هدیه رو لب مخاطب‌ها می‌دیدیم ( : ☁️ - ما امروز با هزار فکر و خیال مختلفی که تو سرامون می‌چرخه ؛ #باهم بودیم باهم بودیم چون بزرگترین خواسته‌مون یکی بود ! - بابامهدی چشم‌های ما همه به انتظار درخششِ نوره تو این دنیای ظلمات (: ✨ #نیمه_شعبان / #فرشتگان_سرزمین_من