فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨اول هفته تون عالی
⚪️✨الهی حال دلتون خوب
🌸✨رزق و روزی تون افزون
⚪️✨و ساز زندگیتون
🌸✨کوک کوک باشـه
⚪️✨امروزتون شاد
🌸✨درپناه خداوند
⚪️✨اولین روز هفته رو با
🌸✨قدم های محکم واستوار
⚪️✨بایه دنیا
🌸✨امید و آرامش الهی
⚪️✨و یک بغل آرزوهای زیبا
🌸✨شــــروع کـــنـــیــــد
🌸✨تــقــدیــم بــه شــمــا خــوبــان
⚪️✨شــروع هــفــتــه تــون عالی
🍃🌸🍃
📌 با همسرتون صحبت کنید نه پشت سر همسرتون!!!
👈 صحبت کردن پشت سر همسرتون با دوستان یا خانواده؛ به نحوی خیانت محسوب میشه!!!
👈 گفتن از مشکلات زناشویی زمینه نفوذ افراد سو استفاده کننده رو تو زندگی شما بیشتر میکنه...
❎ در واقع شما این پیام رو میدید که مشکلی تو زندگی شما وجود داره که با خلا اون مشکل میتونن بین شما نفوذ کنند.
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#روانشناسی
#تكنيک_هایی_برای_شاد_بودن
👈شانه هايتان را از حالت خميده در آورده راست نگه داريد
👈يك نفس عميق كشيده وبراي چند ثانيه آن را نگه داريد وسپس بازدم عميق انجام دهيد
👈در طول روز در مقابل آيينه بايستيد ولبخند بزنيد
👈در هنگام انجام كارهايتان خود را تشويق كنيد وبه خود پاداش بدهيد
👈در طول روز از جملات تاكيدي مثبت استفاده كنيد(من خوشبختم،من خوشحالم، من موفق هستم....)
👈همواره به چيزهايي فكر كنيد كه دوست داريد برايتان اتفاق بيافتد
👈از داشته هايتان قدرداني كنيد
```````
🌿🌿🌾🍁🍁🌱🍁🍒
#لیست_کادو
پیشنهادی اقایان
کفش انواع مختلف اسپرت ورزشی مجلسی👟👞⛸
عینک آفتابی و..🕶👓
کلاه انواع مختلف بسه به شخصیت وتیپ همسر و حتی شغلش⛑
وسایل ورزشی⚾️🎿🏏
وسایل نوشتاری و آموزشی وتحقیقاتی ویا آزمایشگاهی📐📏📌🖇📒📚📇
ساعت انواع مختلف ⌚️⏱⌛️
لباس کمربند دکمه سر آستین👔👖👕
ادکلن وعطر
تسبیح و سجاده
انگشتر عقیق .شرف الشمس.در.فیروزه💍سنگ
حرز با انواع سنگ بازنجیر نقره 🏅
کتاب
لباس خواب و لباس راحتی 🎎
وهدیه های دست ساز خودتون مثل جاسوئیچی نقاشی کارت تابلو خطاطی شده با جملات ناب و عاشقانه ساخت قاب عکس که تمام این ایده ها در کانال موجود است.📝📜🛍🖼🎨🎂
هدیه جذاب دیگه خرید ی لباس خواب یا ست شیک واسه خودتون که بهره اصلی رو آقای خونه میبره😊😉👙👗
وسایل جانبی وسیله نقلیه همسر 🚗🚕
چیزهایی که به ذهنم رسید😅😄👆
💠تسبیح
💠سجاده
💠کتاب شعر
💠حافظ
💠مسواک برقی .برای تشویق به 💠مسواک
💠تی شرت.
💠انگشتر نقره با سنگ عقیق
💠لباس ورزشی
💠ساک ورزشی
💠چتر
💠چاقو همه کار_که هم چاقو هم پیچ گوشتی .وانبر
💠پارچه پیراهن
💠پارچه شلوار
💠عکسش رو بزن رو شاسی
💠یا عکس پازل
💠ریش تراش
💠ست شانه
💠کروات
💠کیف دستی مردانه
💠کیف چرم
💠کیف لب تاپ
💠عینک دودی
💠دعوت نامه شام در رستوران
از کارسون بخواه موقع غذا اوردن کادو هم بیاره
💠کمربند
💠ادکلن
💠گردنبند ان یکاد نقره
💠کلاه افتابی
💠یک جعبه ابزار با ابزارش
💠قاب پایه دار نگه دارنده موبایل در ماشین
💠شلوارک
💠شارژر همه کاره
_کنسول بازی
_چاپ عکس روی شاسی یا ماگ و پازل
_دوربین عکاسی
_موبایل
_گردنبد و دستبندمردانه میتونه نقره و
طلا باشه
_کیف اداری
```````
🌿🌿🌾🌱⚘🍒🍁🍁
#خانمها_بدانند
با مچگیری همسرتون،اونو راستگو نمیکنید بلکه او دروغگوی حرفه ای میشه❌❌
با:
❌کیف و جیب گشتن
❌گوشی چک کردن
❌هی کجایی،کجا میری،کی میای گفتن
❌مثل کارآگاها رفتار کردن
امنیت برقرار نمیشه
بدتر باعث میشه اون به دروغ گفتن حریص تر بشه چون ممکنه با این رفتارای شما همسرتون فکر کنه غرورش داره شکسته میشه ⛔️
عاقلانه رفتار کنیم✅
کارآگاه بازی رو بزاریم کنار اگرم مشکلی هست با منطق و محبت کردن حلش کنیم👌👌
```````
☘🌿🍁🍁🍁🌱🌱
❤️ همیشه همسرتونو تحسین کنید.. مخصوصا قدرتشو.. هیکل جذاب مردونشو... مثلا بدین براتون در سس رو باز کنه بعد ک باز کرد بهش با لحن جذابو کش دار بگین ک واااااای اقایییه قویه مننننن اگ تو نبودی کی کمکم میکرد؟؟؟
❤️گاهی وقتا از خانوادش تعریف کنید.. اینجوری اگ یه روزی خدایی نکرده خانوادش ازشما پیشش بد گفتن اون اخم میکنه و میگه واقعا ک خانوم من اینهمه شمارو دوس داره و بهتون احترام میذاره..😛
❤️وقتایی ک همسرتون یکمی کمتر از همیشه بهتون توجه کرد بهش نگین ک چرا توجهت کم شده واز این حرفا.. بگین نمیدونی وقتی همه حواست ب منه چقد احساس خوشبختی میکنم و یا بگین مرسی ک اینقد بهم اهمیت میدی.. اینجوری اگ توجهش کم شده باشه هم بیشتر میشه...
❤️همییییییییشه یه سری قوانین همیشگی داشته باشین.. مثلا حتییییییی اگ قهر باشین قانونه ک همو بغل کنینو بخوابین.. یا موقع رفتنش سرکار قانونه ک بغلش کنید و یا وقتی اومد قانونه ک با ذوق برید استقبالش یا هرقانون قشنگ دیگ ای ک دوس دارین...
❤️گاهی وقتا با سوپرایزای کوچیک قافلگیرش کنید.. مثلا از اینترنت طرز تهیه یه شیرینی یا ایده سرو عصرونه یاد بگیرید و استفاده کنید.. یا یه چیزی درست کنید و یه اسم خارجکیم بذارید روش و بگید مثلا پاناکوتا برات درست کردم یا اسموتی برات درست کردمو اونم تو دلش از اینکه خانوم هنرمندی داره ذوق میکنه و حتما عکس العمل خوبی نشون میده..
❤️یه دفتر قشنگ تهیه کنید و روزای قشنگتونو توش بنویسید و تو یه روز خاص اون دفتر رو نشونش بدید.. مطمعن باشید خیلی خوشش میاد..
❤️اگه امکانش هست یه روز غذا درست کنیدو ببرید محل کارش.. بهش بگید دلتون طاقت نیاورد ک صبر کنید تا بیاد😜
❤️همیییییشه مرتب باشید.. لازم نیس هفت قلم ارایش کنید.. همین ک مرتب باشید و یه رژ و عطر بزنید کفایت میکنه.. سعی کنید لباسای تو خونه ای قشنگ و ست بپوشید..
❤️و یه سری رمانتیک بازیای کوچولو.. مثلا یه یادداشت کوتاه عاشقانه بنویسید و بذارید تو جیبش😍 یا رو آینه روشویی یا اینه اتاق با رژ بنویسید دو
ستت دارم اقای خونه...
❤️سعی کنید از هر انگشتتون یه هنر بریزه... نیازیم ب کلاس اشپزی و دکوراسیون ندارید.. کافیه تو اینترنت یه سرچ کنید..
❤️سعی کنید همیشه سرزنده و شاداب و خوشحال باشید و شیطونی کنید گاهی دلتونو بزنید ب دریا و بشین مث بچه ها و تو خونه بدویید و رو مبلا بپر بپر کنیدو بخندید...
❤️وقتی میخواین از مشکلات حرف بزنید یکم لبو لوچتونو اویزون کنید و مث گربه چکمه پوش نگاش کنیدو بگین مثلا قسط خونه عقب افتاده باید یه فکری کنیم.. یا هر مشکل دیگ..
💋با این کارا و #سیاستهای_خانومانه شما خوشبخت ترین زوج دنیا خواهید شد
```````
🌿🌾🍁🍒🍁🌱🌱
❌وقتی مــردی از زنــش تـعریف میـکنه زن نباید هیچوقت بگه نه اینجوریم نیست که میگی
یا نگه مرسی نظر لطفته یا امثال این جمله ها
✅ باید بگه خب مشخصه وقتی عشق توام بایدم اینجوری باشم یا بگه عشق توام دیگه یاخانوم شماام دیگه
وقتی اقامون انقد خوبه خب مشخصه یه فرشته نصیبش شده
ذهن مردها یجوری تنظیم شده که ازاول خودتو هرجور نشون بدی تا اخر هم همونطوری هستی👌
```````
🍁🍁🌱🍁🍒⚘
#همسرانه
اگه میخوای همسرت عاشقت باشه،
برای کوچکترين کارهایی که برات میکنه، ازش تشکر کن.
حتی اگه انجام اون کار خيلی ساده باشه.
همسرت نياز داره که بدونه کارهاش رو میبينی و قدر کارهاش رو میدونی.
در این شرایط کافيه يک جمله بهش بگی: «ممنونم که کمک میکنی، نمیدونی چقدر کارهام راحتتر پيش ميره با کمک تو!».
مطمئن باش اين جمله مِهرت رو تو دلش چند برابر میکنه.
```````
🌿🌾🌾🍁⚘🌱🌱
خانم عزیز:
وقتی همسرت از سرکار میاد یا پشت گوشی حالت رو میپرسه اینطور جوابش رو بده👇
١_ مگه میشه تو حالم رو بپرسی و بد باشم؟
٢_ خوبم چون تو خوبی و حالم رو میپرسی.
٣_ مگه میشه همسر شما باشم و بدباشم؟
۴_ خوبم ! تازه خوبترم میشم اگه زودتر بیای خونه.
۵_ خوب نیستم. عالیم چون همسر مهربونی مثل تو رو دارم.
```````
🌿🌾🌾🍒🍒⚘🌱🌱
#خانومها_بخوانند
✅ 1. همیشه شما زودتر #خداحافظی کنین
✅ 2. همیشه و مخصوصا صبح ها #بدرقه_اش کنین
✅ 3. به مردا بگین #چشم؛ ولی بعد #کار_خودتونو بکنین
✅ 4. هیچ وقت جلوشون از #خانوادشون #شکایت_نکنین
✅ 5. گاهی #، مردا رو باید #دوست داشته باشین؛ اما بهتره گاهی اوقات #بی_خیالشون بشین؛ ازشون دور بشین؛ بزارین #فرصت اینو داشته باشن که #دنبالت_بگردن #به_دستت بیارن
```````
☘🌿🌾🍁🍁🌱🌾
#سیاست_های_زنانه
اگر همسرت به تفریح با دوستاش یا کوهنوردی یا به عبارتی از مجردی گشتن لذت میبره👇
⭕️اصلا اصلا اصلااااا مخالفت نکن❌
👈چون همین یه مورد تیشه به ریشه زندگیت میزنه و باعث میشه بعدا شروع کنه به دروغ گفتن و تنفر از تو...🙆♀
👈سعی کن تفریحاتشو بپذیری تا به، با درک بودن و منطقی بودنت پی ببره البته نباید تو هر چیزی زیاده روی کرد حتی تفریح.!😊👌
```````
☘🌿🌾🍁⚘🌱🍁🌾🌾🌾
#سیاست_زنانه👌
حرف هایی که نباید زده شود
خانم های عزیزم به هیچ عنوان به شوخی حتی به شوهرتون نگید میرم طلاق میگیرم یا زنی فلانی میشدم این حرف خوره زندگیتان میشود مردها مثل زنان نیستند حتی شوخی را چندین بار برای خودشان تکرار میکنند و انقد تکرار میشه تا به این نتیجه میرسند که شما به طلاق فکر میکنید.
```````
☘🌿🌾🍁⚘🌱⚘🍁🌾
#سیاست_های_زنانه
بهتون گفته باشم رفتار شما با همسرتون، کنار مردم شخصیت شمارو میسازه😊
پس تا میتونید شخصیت خودتونو بالا بگیرید وسعی کنید تو اوج عصبانیتی که هستید پیش مردم خونسرد جلوه کنید👌
واقعا اگه میبینید اصلا دیگه تحمل ندارید میتونید جمع رو ترک کنید.
ولی☝️
هییچوقت با همسرتون جلوی مردم بحث نکنیییییید😡👊
وقتی تو یه جمعی نشستید بهش اس بدید😉
مثلا بگید:
فدااااش شم که ازهمه بهتره😜
یا اینکه😉
اخ دلم میره نگات میکنم رفتیم خونه باید محکم بغلم کنی🤪😊
👈وقتی رو یه مبل میخواید بشینید پاهاتونو روهم بندازید
قوز نکنید و دستاتونو روهم بزارید😉👍
توی خونه حتما دمپایی روفرشی خوشگل بپوشید به دستا و پاهاتون برسین خیلی مهمه !!!!👡👡
خانوما کفش پاشنه بلند خیلی تو چشم میشه👠😍
جوری برا همسرتون توی خونه تیپ بزنید که چشمش اونقدر پر بشه خانمای کوچه خیابون حتی به نظرش نیان💄💋💃👗
```````````
☘🌿🍁🍁🌱🍁🌾🌾
✅ ایده متن مناسب آشتی کنون
❤️❤️❤️❤️
مهربونترین همدم دنیا
منوببخش اگه یه وقتایی اونی که انتظار داری نیستم,ببخش اگه بعضی وقتا از ترس نداشتنت الکی بهت گیر میدم,ببخش اگه اون وقتایی که بهم احتیاج داری کنارت نیستم تا آرومت کنم,ببخش اگه زیادی وابستتم,ببخش اگه پاک بودنتو میبینم اما بازم بهونه میارم,ببخش اگه قراره یه روزی پیش این آدما،روی این زمین،تنهات بزارم و برم پیش خدا مون,ببخش اگه دختر آرزوهات نیستم اما باور کن از هر کس دیگه ای بیشتر تو این دنیا دوست دارم...
میدونم بعضی وقتا غیر قابل تحملم اما تو ببخش...ببخش اگه گاهی حسودی میکنم به آدمایی که هر روز میبیننت...اگه غیرتی میشم، اگه سرت داد میزنم منو ببخش...
اگه به چشمم زیباترینی،
اگه برام تو دنیا تکی،
اگه با نگاهت دلم میلرزه،
اگه دورم آدم زیاده اما فقط تو رو دارم،اگه حسم با هرکی که دیدی نسبت بهت فرق میکنه،منو ببخش؛
آخه عاشقتم پس به جرم احساسم؛
منو ببخش♥️♡♥️
```````
☘🌿🌾🍁🌱⚘🍁
#دلبری
یه روز بدون این که همسرتون متوجه بشه برین یه آتلیه ی زنونه و چند عکس فوق العاده بگیرین👌
می تونید با دوربین خودتون هم بگیرید و جایی که می دونید همسرتون بهش اعتماد داره
و بعدا خدایی نکرده مشکل ساز نمیشه بدید چاپ کنه؛ ژستای زیبا.
بعد عکسا رو بچسبونید به ایینه ای که همسرتون قبل از رفتن سر کار خودشو در اون نگاه می کنه 😍
و زیرش یک تکه کاغذ بذارین که روش نوشته :👇
" همسر عزیزم خواستم هر روز صبح که به سر کار میری قیافه ی زیبای منو ببینی و پر از انرژی بشی 😍
و همیشه شاکر خداوند منان باشی به خاطر این زن فوق العاده ، 😊
تنها چشم های تو لایق دیدن تمام زیبایی های من است "😉
مطمئنا همسرتون از این کار سورپرایز میشه و میخنده
و از دیدن عکسهای زیبای شما لذت میبره☺️😍😉
```````
☘🌿🍁🍁🌱🌾🌾
#خانومها_بخوانند
❌یه نقص اخلاقی که بین خانوما خیلی شایعه
وابستگی بیش از حد به شوهر و گدایی محبته.
❌میخوایم از امروز این ویژگی منفی را از خودمون دور کنیم،
🔵خانوم گلم از تو مکالماتمون با شوهرمون جملاتی از این قبیل رو باید حذف کنیم:
❌تو منو دوست نداری
❌تو چرا به من توجه نمیکنی؟
❌دوستم داری؟؟!
❌احساس میکنم علاقه ت به من کم شده مثل قبلنا دوستم نداری...
🔵جالبه بدونید مردی که این جملاتو از همسرش میشنوه بیشتر بدش میاد!!!و اتفاقا بیشتر ازش دوری میکنه...
🔵میدونم زنها یکی از بزرگترین نیازهاشون نیاز به عاطفه ست،ولی این راهش نیست خانومم...
محبتو از شوهرتون گدایی نکنید؛معمولا به یه گدا چ
یز باارزشی نمیدن💰❌
👈درعوض اگر میخواید شوهرتون دوستتون داشته باشه
✔️اعتماد به نفستونو ببرید بالا
✔️خودتونو دوست داشته باشید
✔️اینقدر به شوهرتون نچسبید
✔️اینقدر آویزونش نباشید
✔️اینقدر اسیرش نکنید
✔️بهش اجازه بدید نفس بکشه
✔️هنر فاصله ها را یاد بگیرید...
🔷بعضی از ماها تو خونه ی پدرمون دچار کمبود محبت بودیم که تا ازدواج کردیم از شوهرمون انتظار داشتیم که همه ی نیازهامون به محبت و توجه را یک تنه برآورده کنه،
و به خاطر همین خیلی مشکلات تو رابطمون به وجود اومد،
یا از طرفی انقدددر بهش به طور افراطی محبت کردیم فقط به خاطر اینکه اون محبتو به خودمون پس بده و وقتی اونطور که انتظار داشتیم جوابی ندیدیم، حالمون تا سر حد مرگ بد میشه
```````
🍀☘🌾🍁🍁🌱🌱
#سیاست_های_زنانه
میخوام رفتارهای بد شوهرم از بین بره ...
رفتارهای خوبش بیشتر بشه ... وای چه کنم آخ چه کنم ...
یکی از مواردی که آقایون تشنه اون هستند تایید شدنه ... تایید ... تحسین .... البته نه واسه همه چیز ها ... بلکه فقط و فقط برای موارد مثبت ...
👈🏻 مثلا نون خریده؛ وااای دستت درد نکنه لطف کردی،چه حالی میده نون تازه.
👈🏻 مثلا استکان چای رو که نوش جان کرده گذاشته تو ظرفشویی؛ عزیزم دستت درد نکنه لطف کردی
👈🏻 گاهی بعد خرید دستشو ببوسید
👈🏻 گاهی وقتی خونه میاد حتی اگه دیر؛ بپرید هوا بگید آخ جون شوهرم اوووومد شوهرم اوووومد
👈🏻 از طرز صحبت کردنش، از خوش برخوردیش با بقیه، از خنده هاش
👈🏻 از قد و بالاش، از شونه زدن هاش، اگه هدیه میخره از هدیه دادن هاش
👈🏻 وقتی ازتون تشکر میکنه تاییدش کنید، وقتی خوشحالتون میکنه تشکر کنید، وقتی ناهار یا شام میاد خونه
☑️ بعد از دو سه هفته اجرای این کار متوجه میشید که خودش کارهای مثبتش رو بیشتر میکنه و کارهای منفی رو کمرنگ میکنه ... بدون اینکه مستقیم چیزی بهش گفته باشید
```````
☘🌿🌾🍁🌱🌾
#مردها نیاز دارن که ازشون قدر دانی و تشکر بشه
#خانومها دو جا اینکار رو نمیکنن:
🔺جایی که کار کوچک است
🔻وقتی وظیفشون رو انجام دادن
مثلا اقا چایی خورده استکانش رو برده تو اشپزخونه، خانوم میگه برای چی تشکر کنم تخم دو زرده که نزاشته استکان رو برده فقط.
وقتی کار #کوچک است، خانومها تشکر نمیکنن !
یا مثلا اقا رفته نون خریده برای شام اینم چون وظیفه مرد است خانوم تشکر نمیکنه
خانومها اقایون #محتاج تشکر هستند.
#نیازمند و #تشنه ی تشکر هستن دائم از اقایان تشکر کنید. برای کارهای #کوچک و #بزرگ تشکر کنید از مرد
```````
☘🌿🌾🍁⚘🌱🍁
🤩 اگر میخواهید #هیجان_رابطه بیشتر شود،چشمان همسرتان را ببندید تا نتواند حرکات بعدی شما را مشاهده کند
👈 مغز به صورت غیر ارادی شروع به پردازش کرده وتحریک بیشتری نصیب همسرتان میشود
```````
☘🌿🌾🍁⚘🌱🌱
#خانم_ها_بخوانند
♦️ زنی که به شوهرش مشکوک است در واقع به جذابیت خود شک دارد
▪️به جای شکاکی بر روی خودتان تمرکز کنید بر روی اعتماد به نفس و رشد درونی خود تمرکز کنید
👈 از این باور که همه مردها مثل هم هستند و جز به رابطه جنسی به چیز دیگری فکر نمی کنند دست بردارید.
```````
☘🌿🌾🍁🍁🌱🍁🌾
#سیاست_های_زنانه
خوبه که با گذشت و فداکاری سعی دارید زندیگتون رو حفظ کنید اما گاهی کوتاه اومدن بیش از حد در مقابل شوهر باعث میشه بد عادتش کنید.
✔️ پس با نرمی روی خواسته منطقیتون وایسید.
```````
☘☘🌾🍁⚘🌱
👱♀ #خانمی_بخون👇
قانع بودن ...
خانومای گل، اینکه زن قانع باشه و هوای جیب همسری رو داشته باشه خیلی هم عالی هست اما هرچی در حد اعتدالش خوبه ...
👈نبایداین قناعت بیشتر از حد باشه
چون ارزش خودتون رو کم میکنه!
کم کم همسرتون اینطور برداشت میکنه که شما هیچ خواسته ای ندارید و شاید تلاشی برای جلب رضایت شما نکنه، این یادمون باشه که یکی از مهم ترین وظایف زن،تربیت هست؛ هم فرزندان و هم شوهر
پس حواسمون باشه همسرانمان رو چطور بار مياريم...
👈 یادمون باشه ما هم به عنوان یک انسان خواسته ها و آرزوهایی داریم که باید در حد اعتدال برآورده بشه
وقتی به اسم قناعت بیش از حد و فداکاری نابه جا تو سر خواسته های حق مون بزنیم،حتماً یه جایی سر باز میکنه که شاید برای جبران دیر باشه... 😔
`````````````
☘🌿🍁🍁🌱⚘🍁
3⃣3⃣فرنگیس
شب آرامآرام از راه میرسید. همه کنار هم، پشت صخرهها کز کرده بودیم. کسی نای حرف زدن نداشت. نمیدانستیم قرار است چه بلایی سرمان بیاید. علیمردان، داییام، پدرم و تعدادی از مردها هنوز با ما بودند. آنها هم آرام و قرار نداشتند. میخواستند برگردند ده. عدهای از زنها نگذاشتند. با یک دنیا ترس میگفتند: «اقلکم شما بمانید. ما اینجا تنها هستیم. اگر یکهو عراقیها تا اینجا جلو بیایند، دستتنها چه کنیم؟
در دل شب، صدای زنجیر تانکها و انفجار توپ و خمپاره لحظهای قطع نمیشد. از سمت گیلانغرب هم نیروهای خودمان به طرف گورسفید توپ و بمب پرتاب میکردند. آوهزین و گورسفید، شده بود خط مقدم جبهه!
توی تاریکی شب، بچهها وحشتزده به آتش گلولهها نگاه میکردند و میلرزیدند. زنهای روستا، کمکم یک جا جمع شدیم. کنار هم نشسته بودیم که یکی از زنها گریهکنان گفت: «این چه بلایی بود سرمان آمد؟ چه گناهی کردهایم که باید تقاصش را پس بدهیم؟»
با ناراحتی برگشتم طرفش و گفتم: «این حرفها چیه؟ مگر قرار است گناهی کرده باشیم؟ یک خدانشناس به ما حمله کرده. جنگ است، جنگ. باید مقاومت کنیم تا پیروز بشویم.»
زن، با دستمال روی سرش، اشکهایش را پاک کرد و گفت: «با دست خالی؟ با این همه توپ و تانک که دارند، کی میتوانیم جلوشان را بگیریم؟»
به زنها که نگاه کردم، دیدم همهشان ناامید و ناراحتاند. آخر شب، مردها طاقتشان تمام شد. بلند شدند و گفتند: «ما میرویم!»
زنها هول کردند. چند تاشان داد و بیداد کردند و گفتند «نروید؛ شما بروید، ما چه کار کنیم؟»
مردها تصمیمشان را گرفته بودند. فقط پیرمردها ماندند و بقیه راه افتادند. وقت رفتن، داییاحمد دست روی شانهام گذاشت و گفت: «فرنگیس، تو غیرت مردها را داری. حواست به بقیه باشد.»
دلم لرزید. داییاحمد و علیمردان و بقیه، خداحافظی مختصری کردند و با هم رفتند پایین .
تا نزدیک صبح، چشم روی چشم نگذاشتیم. نزدیک صبح، دیدم که تانکها و سربازها رو به گورسفید برمیگردند. همهاش از خودمان میپرسیدیم چه شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ خبری هم از نیروهای خودمان نبود. مدتی که گذشت، داییحشمت را دیدم که از تپههای سمت گیلانغرب بالا میآید. وقتی رسید، در حالی که نفسنفس میزد، دستش را به زانویش گرفت و تفنگش را زمین گذاشت. همه دورش جمع شدیم و منتظر بودیم کلامی بگوید. داییحشمت وقتی قیافههای منتظر ما را دید، خندید و گفت: «مردم جلوی ارتش عراق را گرفتند و نگذاشتند وارد گیلانغرب بشوند. اِهکی، عراق گفته بود میخواهد بیست روزه برسد تهران. ندانسته بودند با کی طرف هستند! مگر ما مرده باشیم. فعلاً که توی گورسفید فلج شدهاند.»
یکی با تعجب پرسید: «چطور؟ چطوری عراقیها را عقب زدند؟»
دایی با حوصلۀ تمام نشست روی یک تختهسنگ و انگار که بخواهد حرفش را تمام و کمال بفهمیم، کمی طول داد و بعد گفت: «با ماشته و دستمال!»
همه به هم نگاه کردیم. با تعجب پرسیدم: «با ماشته؟!»
اصرار کردیم تعریف کند که چه شده. گفت: «جاتان خالی. مردم گیلانغرب، زن و مرد کنار رودخانه گورسفید جمع شدند و عراقیها را زنها با روسریهاشان عقب راندند.»
با تعجب پرسیدم: «با روسری؟! چطور میشود؟»
دایی پایش را روی پایش گذاشت و ادامه داد : «اول گونیهایی را که داشتند، پر از خاک کردند و جلوی رودخانه گذاشتند. بعد زنها رفتند و از خانههاشان، هر چی روسری داشتند، آوردند و پر از خاک کردند و جلوی آب رودخانه گذاشتند. به خاطر روسریهای پر از خاک، مسیر رودخانه عوض شد و آب به طرف عراقیها برگشت. تمام زمینهای کشاورزی، پر شد از آب! همه جا گِل شد. تانکها و ماشینهاشان که میآمدند از زمینهای کشاورزی رد شوند، در گل میماندند. کاش بودید و میدیدید وقتی توی گل گیر می کردند چقدر بدبخت بودند. بیچارهها نمیدانستند چه کار کنند. ما از دور تماشاشان میکردیم.»
بعد با یک دنیا غرور ادامه داد: «امشب گیلانغرب و مردم روستاهایش سرفراز شدند. بنازم به غیرت مردمانمان. مردم همه تفنگ دستشان گرفتهاند و دارند میجنگند.»
پرسیدم: «تفنگها را از کجا آوردهاند؟»
داییام پا شد و تفنگش را دست گرفت و گفت: «مردم دار و ندارشان را آوردهاند وسط. سپاه هم درِ اسلحهخانهاش را باز کرده به همۀ نیروهای مردمی تفنگ و مهمات دادهاند. به امید خدا، همۀ سربازهاشان را عقب میرانیم.»
وقتی راه افتاد برود، گفت: «عراقیها نزدیک روستا سنگر گرفتهاند. مواظب خودتان باشید و سعی کنید آن طرفها نروید. ما به شما سر میزنیم و خبرتان میکنیم.»
همگی پشت سر داییام آیهالکرسی خواندیم و مادرم با صدای بلند گفت: «براگم، در امان خدا. همهتان به امان خدا.»
ادامه دارد
☘☘🌿🌾🍒🍁⚘🌾🍁🍁🌾
4⃣3⃣فرنگیس
همه مردم توی کوه پخش بودند. هر کس که موقع فرار چیزی برداشته بود، با بقیه تقسیم کرد. ظهر روز بعد، همه چیز تمام شد. منتظر ماندیم تا خبری برسد یا یکی بیاید کمک. همه گرس
نه بودند. پدرم مرتب سرش را تکان میداد و اشک چشمش را پاک میکرد. آفتاب داغ به سرمان میتابید و خستهتر و تشنهترمان میکرد. باید صبر میکردیم. چارۀ دیگری نداشتیم.
نیمهشب بود که از دور سایۀ مردی را دیدم که به طرفمان میآید. به مادرم گفتم: «نگاه کن، یکی دارد این طرفی میآید. تفنگ هم دارد.»
مادرم توی تاریکی چشمهایش را ریز کرد و با یک دنیا دلهره گفت: «به نظرت ایرانی است یا عراقی؟»
رو به زنها، آرام و یواشکی گفتم: «همه بروید کنار صخرهها.»
یک سنگ تیز دست گرفتم و پشت سنگها قایم شدم. همه سنگر گرفتند. یکدفعه آن کسی که میآمد، بلند گفت: «آهای نترسید... منم ابراهیم.»
صدای ابراهیم را شناختم. از خوشحالی داشتم پر در میآوردم. برادرم بود که به طرف ما میآمد.
مادرم بلند شد و توی تاریکی دستش را رو به آسمان گرفت و فریاد زد: «خدایا شکرت! خدایا شکرت، پسرم برگشته.»
زنها با شادی به مادرم میگفتند: «چشمت روشن.»
نفس راحتی کشیدیم. ابراهیم برگشته بود!
وقتی نزدیک رسید، دیدم توی دستش نان و قابلمۀ غذاست. در حالی که میخندید، فریاد زد: «عدسی میخورید؟!»
میخندید و میآمد. قابلمۀ غذایی را که مادرم جا گذاشته بود، با خودش آورده بود. همه دورش را گرفتیم و بر سرش ریختیم. قابلمه را از دستش گرفتند و زمین گذاشتند. مادرم، ابراهیم را میبوسید و گریه میکرد. بعد من بغلش کردم. فقط میگفتم: «براگم... براگم ابراهیم.»
بعد نوبت پدرم بود که دو تا چشمهای ابراهیم را ببوسد و اشک بریزد.
ابراهیم میخندید. مادرم او را ول نمیکرد. فقط میبوسیدش و قربان صدقهاش میرفت. آخرش ابراهیم مادرم را روی زمین نشاند، کنار او نشست و گفت: «مرا کشتی ، دالگه! بس است... بیا، حالا کنارت هستم.»
بعد هم او شروع کرد به بوسیدن مادر! میبوسید و میگفت: «دالگه، حلالم کن. ببخش که نگران شدی.»
پرسیدم: «ابراهیم، تا حالا کجا بودی؟ به خدا همه نگران بودند. دلمان هزار راه رفت. پس رحیم کجاست؟»
اسم رحیم که آمد، ابراهیم گفت: «وقتی عراقیها حمله کردند، همه از هم جدا شدیم و به سمت عقب برگشتیم. حالش خوب است. خبرش را دارم
ادامه دارد