💥بیانیه امام جمعه اردبیل پیرامون وقایع #قره_باغ
🔶حاشیه روزنه
این موضع گیری مصداقی از #دیپلماسی_عمومی و #دیپلماسی_دینی است که به موازات مواضع رسمی دولت از تریبونی غیر از وزارت خارجه اعلام می شود.
توجه به حقوق مردم مسلمان قره باغ و التفات به مردم آذربایجان، بدون هیچگونه اشاره مستقیم به دولت آذربایجان، از جمله نکات جالب این بیانیه است و نشانگر توجه آقای #عاملی به عمق راهبردی انقلاب اسلامی در آذربایجان و قره باغ است.
با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از مردم کشور آذربایجان از مردمان #تالش_زبان هستند که در ادوار مختلف توسط #روس_ها غاصبانه از ایران جدا افتاده اند، به نظر می رسد ائمه جمعه مناطق تالش نشین، در این موارد بعد از مشورت با اهل فن، اگر مردم #تالش_شمالی را مورد خطاب و توجه قرار دهند، حتما موثر است.
در سالهای اخیر و به دنبال مواضع رجال مذهبی آذربایجان پیرامون تحولات همسایه شمالی، انگیزه گرایش عمومی به ایران و انقلاب اسلامی به شدت در میان مردم این مناطق رشد کرده و به موازات آن دولتمردان وابسته کشور آذربایجان را به ترس انداخته و در مواردی اعتراضاتی داشته اند. عجیب آنکه جریان غرب اندیش داخلی نیز، مثل همیشه به جای حمایت و همراهی، ساز مخالف می زند و تضعیف می کند و بعید نیست در این فقره نیز، برخوردهایی به امثال جناب عاملی صورت پذیرد!
فارغ از دقت هایی که در این سنخ موضع گیری ها لازم است، و فارغ از هر نوع قضاوتی که پیرامون ماجرای قره باغ و حواشی گسترده آن داشته باشیم، اصل ورود به ماجرا، بهنگام و قابل دفاع است.
https://eitaa.com/joinchat/102694974C4185282c2c
اگر چنین می کردی اصلا مسلمان نبودی...!!!
سید جواد #عاملی، فقیه و نویسنده کتاب مفتاح الکرامه، شبی در منزل مشغول صرف شام بود که درِ خانه اش به صدا درآمد. وقتی فهمید که پیش خدمتِ استادش، سیدمهدی بحرالعلوم، پشت درب است، با عجله به طرف او دوید و منتظر صحبت با او شد. پیش خدمت گفت: «حضرت استاد بر سر سفره شام نشسته اند، امّا دست به غذا نخواهند برد تا شما را ببینند. » جای معطّلی نبود. سیدجواد بدون آنکه غذا را به آخر برساند، با شتاب تمام به طرف خانه بحرالعلوم حرکت کرد. تا چشم استاد به سیدجواد افتاد، با خشم و تَغَیُّظ بی سابقه ای گفت: «سیدجواد! از خدا نمی ترسی؟ از خدا شرم نداری؟ » سیدجواد غرق حیرت گردید که چه شده و چه واقعه ای رخ داده که استادش او را این چنین مورد عتاب قرار داده است. هر چه فکر کرد، نتوانست علت ناراحتی را بفهمد. سرانجام از استاد سؤال کرد. استاد فرمود: «هفت شبانه روز است که فلان همسایه ات با آن عائله زیاد، گندم و برنج ندارند و در این مدت از مغازه محله شان خرما نسیه کرده و با آن به سر برده اند. امروز نیز که برای نسیه کردن خرما رفته، قبل از آنکه اظهار کند، مغاز ه دار گفته است که حساب شما زیاد شده است. او هم خجالت کشیده و دست خالی به خانه برگشته و امشب خودش و عائله اش بی شام مانده اند».
سیدجواد گفت: «به خدا قسم که من از این جریان خبر نداشتم و اگر میدانستم، حتماً به احوالش رسیدگی میکردم. » استاد گفت: «همه داد و فریادهای من برای آن است که تو چرا از احوال همسایه ات بی خبر و غافلی؟ چرا باید آنها هفت شبانه روز به این وضع بگذرانند و تو متوجّه نباشی؟ اگر باخبر بودی و اقدام نمی کردی که اصلاً مسلمان نبودی!
📚شهید آیت الله مرتضی #مطهری، داستان و راستان.
@fetneh1🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬آیه ای که از خوف آن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بیهوش شدند!
👤حجت الاسلام والمسلمین#عاملی
#درس_اخلاق
@fetneh1🔥