eitaa logo
فیض سحر
514 دنبال‌کننده
513 عکس
350 ویدیو
2 فایل
کانال محفل مناجاتی فیض سحر (دعای کمیل ، روضه ، سینه زنی ) بانوای طلبه جانباز حاج حسین حقی مکان :قم خ ارم درجوارمزارشهدای سوم خرداد(۶۰شهید) زمان : شبهای جمعه۲ساعت قبل اذان صبح ایتا:https://eitaa.com/feyzesahar ادمین کانال:Http://eitaa.com/admin_gomnam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🔸:🔸💠 🔹خرابکاران حقیقی: عبدالله بن اُبَی، همراه با دوستانش در کوچه­ های مدینه قدم می­ زد. تمام فکر و ذهنش، ضربه­ زدن به مسلمانان بود. بارها برای نابودی پیامبر صلوات الله علیه و مسلمانان نقشه کشیده امّا هر بار به لطف خدا نقشه­ هایش نقش بر آب شده بود. تقریباً همه می­ دانستند که اسلام آوردن او دروغین است؛ ولی پیامبر فرموده بود که جان و مال هر کس که خود را مسلمان معرفی کرده، محترم است و تا زمانی­ که منافقان به شمشیر دست نبرده­ اند، کسی حق ندارد به آنان آزار برساند. ناگهان سوارانی از دوردست پیدا شدند. توجه عبدالله و یارانش به آنان جلب شد. نزدیک­تر رسیدند. عبدالله، آنان را شناخت. تمام وجودش از خشم و نفرت پر شد. آنان چند تن از بهترین یاران پیامبر بودند؛ علی بن ابی​طالب(ع)، سلمان فارسی، عمار، صهیب، مقداد و ابوذر. عبدالله تکانی به خود داد، ابروهایش را از هم باز کرد و با لبخندی اجباری به امیر مؤمنان علی علیه السلام نزدیک شد و گفت: «به­ به! سلام و درود به سرور قبیله​ ی بنی­ هاشم؛ جانشین پیامبر و برادر و داماد او و پدر دو نوه­ ی عزیز پیامبر؛ کسی که جان و مالش را برای خدا فدا می­ کند.» حضرت علی علیه السلام که  عبدالله و خیانت­ های او را به­ خوبی می­ شناخت، به او فرمود: «وای بر تو ای پسـر اُبَی! من گواهی می­ دهم که تو منافق هستی.» عبدالله سری تکان داد و خود را مسلمان معرفی کرد؛ ولی حضـرت علی علیه السلام سخن خود را تکرار کرد. پس­ آنگاه حضرت علی علیه السلام نزد پیامبر رفت و ماجرا را بازگو کرد. در این هنگام، این آیات نازل شد و خداوند مسلمانان را از خطر منافقان آگاه کرد.[1] پیامبر خدا و مسلمانان، از طرف دو گروه تهدید می­ شدند. گروه نخست، کافران بودند؛ کسانی­ که دعوت پیامبر را آشکارا رد می­ کردند و برای نابودی اسلام شمشیر کشیده بودند. گروه دوم، منافقان بودند؛ کسانی­ که اسلام را در ظاهر پذیرفته بودند؛ امّا در حقیقت هیچ اعتقادی به آن نداشتند و تمام هم و غمشان، نابود کردن دین خدا بود. شاید نیازی به این توضیح نباشد که خطر کدام گروه بیشتر است: گروهی که از روبه​ رو شمشیر می​ کشند؛ یا گروهی که از پشت سر ضربه می­ زنند.  خداوند بارها و بارها مسلمانان را از خطر منافقان آگاه کرده و در آیه​ ی 4 سوره​ ی منافقون در باره​ ی آنان فرموده است: «دشمنان واقعی، آنان هستند؛ بنابراین، از آنان بپرهیز». به­ راستی که اسلام از هیچ گروه و دسته­ ای به اندازه​ ی آنان ضربه نخورد؛ تا آنجا که همین روباه­ صفتان دورو، با هزار حیله و نیرنگ، مسیر خلافت پیامبر را تغییر دادند و جانشین حقیقی آن حضـرت یعنی علی بن ابی­طالب را کنار زدند؛ کسی که حدود دو ماه پیش از رحلت پیامبر، بیش از صد هزار نفر از مسلمانان در غدیر خم با او بیعت کردند و جانشینی او را پذیرفتند. اینجاست که به ریزبینی و دقّت پیامبرمان آفرین می­ گوییم که فرمود: «من از هیچ مؤمن یا مشرکی نمی­ترسم که بر امت اسلام ضربه وارد کند؛ زیرا خدا مؤمن را  به وسیله­ی ایمانش نگه می­دارد و مشرک را به علّت شرک­اش نابود می­ کند. من از منافق پنهان­کار می‏ ترسم که به شما آسیب برساند؛ کسانی که به زیبایی سخن می­ گویند و سخنانی به زبان می­ آورند که شما آن را سخنان خوب می­ دانید؛ ولی کارهایی می­ کنند که آن کارها را زشت می­ شمارید.»[2] 📚[1]شواهد التزیل ، جلد 1 ، ص 94 [2]نهج البلاغه ترجمه دشتی ص511   🔸https://eitaa.com/feyzesahar🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا