eitaa logo
فیضیه - در انتظار انتقام سخت
298 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
13.4هزار ویدیو
48 فایل
کانال اختصاصی روزنامه فیضیه - برای ارتباط با ادمین پیام خود را به @hakimi بفرستید
مشاهده در ایتا
دانلود
اقدام دولتمردان قطر در اخراج بهاییان تصمیم استراتژیک قطر برای مقابله با تحرکات کلاستری و اجرای پروتکل هفتگانه شوقی آفندی بهاییان جهت کسب قدرت و حاکمیت در این کشور البته امیدواریم این کشور بتواند در برابر فشارهای نهاد های قدرت در جهان و ابزارهای فشار بهاییان در عرصه جهانی استقامت بورزد.
صالحی: اورانیوم غنی‌شده ۲۰ درصد به ۵۰ کیلو رسید 🔹رییس سازمان انرژی اتمی: قرار بود براساس مصوبه مجلس در ظرف یک سال ۱۲۰ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصد تولید کنیم، الان به ۵۰ کیلوگرم رسیده‌ایم. تا ۵-۶ ماه آینده تست سرد راکتور آب سنگین اراک شروع می‌شود.
🔴 دوستان مسئله اصلی الان گفتگوهای پنهانی برجام است. سایر مسائل الان فرع است. دولت دارد انتحار می‌کند. 🔻‏نقش مجلس در گفتگوهای پنهانی ‎ چیست؟ مگر رهبری نگفتند که ‎ جمهوری اسلامی، رفع همه تحریم‌ها بصورت یکجاست بعد آمریکا به برجام بازگردد و ما به تعهداتمون برمی‌گردیم! مجلس چه موضعی دربرابر ‎ دارد؟ آیا مجلس قالیباف می‌خواهد چون مجلس لاریجانی خنثی عمل کند؟
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحنه های جالب و خنده دار و ناراحت کننده😐😐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای مدونا خواننده ، بازیگر و کارآفرین بین المللی آمریکایی مقیم لندن درمورد " زن در جامعه آمریکا " قابل توجه کسانی که دغدغه حقوق زنان دارن این حاصل زن در تمدن غربی است یگ بازیچه بدون اراده بدون حق انتخاب به دور از پاکی‌ها تحت ظلم و ستم زن با حقوق ضایع شده زن بدون پشت و پناه زن بدون ایمان به خدا زن بردهٔ شیطان زن بردهٔ هوا و هوسهای سرمایه‌داران این حاصل زن در تمدن وحشی غرب است از زبان خودشان زن یک کفش پاک کن در برابر دیگران است!! غربگداهایی که سنگ آزادی را به سینه می‌زنند این زندگی کثیف را برای جامعه می‌خواهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صداوسیما امروز رفته گزارش گرفته از صف مرغ و مردم هم این طوری روشون رو میکنن اون‌ور که چهره‌شون پیدا نباشه بلایی که حسن روحانی و ظریف و جهانگیری بر سر آبروی مردم آوردند
☑️ علی برکت الله اولین تابستان دولت روحانی طلا ۹۵هزار تومان پراید ۱۷میلیون تومان دلار ۲۹۰۰تومان آخرین تابستان دولت روحانی تا 1400 طلا ۱٬۴۰۰٬۰۰۰هزار تومان پراید۱۱۲میلیون تومان دلار ۲۹۰۰۰تومان این عینی ترین نتیجه مذاکره با دشمن، و ۲۴میلیون رأی اشتباه بود البته اگر درس بگیریم. مردم عزیز ایران تو انتخابات ریاست جمهوری 1400 مواظب باشید یه حسن روحانی دیگه (با وعده آزادی دختر و پسر و برابری و عدم حجاب اجباری) که ویرانگر اقتصاد و فرهنگ و آداب و رسوم کشور باشه، انتخاب نکنید و لشگر سلبریتی ها و غول های رسانه های در تلگرام، اینیستاگرام و واتساپ گولتون نزنن و رای شما رو ندزدند. محاکمه روحانی بخاطر عدم کفایت ریاست جمهوری
*خاطره ای شنیدنی از استاد ادب پارسی "دکتر شفیعی کدکنی" :* چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثراً به شهرها و شهرستان های خودشان رفته و یا گرفتار کارهای عید بودند؛ اما استاد بدون هیچ تأخیری سر کلاس آمد و شروع به درس دادن کرد ... بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از شاگردان خیلی آرام گفت: «استاد آخر سال است؛ دیگر بس است!». استاد هم دستی به سر خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را روی میز می گذاشت، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت. استاد 50 ساله‌ با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ که به تن داشت، گفت: «حالا که تونستید من را از درس دادن بیاندازید، بگذارید خاطره ای را برایتان تعریف کنم: من حدوداً 21 یا 22 ساله بودم، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند، با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت آنها را می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم؛ کاری که هیچ وقت اجازه به خود ندادم با پدرم بکنم! اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام، بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم. استاد اکنون قدری با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دانم شما شاگردان هم به این پی برده اید که هر پدر و مادری بوی خاصّ خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم... اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم؛ جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم. نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم... استاد حالا خودش هم گریه می کند... پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد، می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمی گذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!... اما پدر گفت: خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما... حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم، روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم. آن سال، همه ی خواهر و برادرام از تهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی، با لفظ "عمو" و "دایی" خطابم می کردند. پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد. گفتم: این چیست؟ گفت: "باز کنید؛ می فهمید". باز کردم، 900 تومان پول نقد بود! گفتم: این برای چیست؟ گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما این جا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند." راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان! مدیر گفت: از کجا می دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین. در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی! هزار تومان بوده نه نهصد تومان! آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود، که خودم رفتم از او گرفتم؛ اما برای دادنش یک شرط دارم... گفتم: چه شرطی؟ گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟! *گفتم: آخه شنیدم که خدا 10 برابر عمل نیک رو پاداش میده.* رفتار ما با پدر و مادرمان سرمشق رفتار فرزندانمان خواهد بود.. شادی روح پدران و مادرانی که در کنارمان نیستند و با خاطراتشان زندگی می کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسانی روی مسائل ناموسی کشور دنبال مذاکره با غرب هستند؟!! کسانی که هشت سال خیانت به دین و مال و ناموس این مردم خیانت کرده‌اند.
✅''آيا قافله حانبازان و رزمندگان به پایان راه نزدیک میشود'' 🔹اگر متوسط سن رزمندگان دفاع مقدس را ۲۳ سال در نظر بگیریم و سال ۶۳ را متوسط هشت سال دفاع مقدس محاسبه کنیم، سن متوسط بازماندگان دفاع مقدس (رزمندگان، جانبازان و آزادگان) و در سال ۱۴۰۰ باید عددی حدود ۶۰ سال باشد و البته آسیب های روحی و جسمی وارده به این افراد، آنان را مشابه مردانی۷۰ تا ۸۰ ساله (بسته به نوع و شدت آسیب های روحی و جسمی) نشان می‌دهد. دیگر خبری از والدین شهدا نیست و تقریبا پدران و مادران شهدا به آخر خط رسیده اند و جمعیت بسیاری از آنان به فرزندان خود پیوسته اند. آرام آرام جانبازان، ایثارگران و رزمندگان بار و بندیل سفر را می بندند تا به رفقای آسمانی خود بپیوندند و تقریبا هر روزه در هر کوی و برزنی صدای لا اله الا الله را برای تشییع اینان می شنویم. تا ده سال اینده، اگر خبرنگارانی هوس مصاحبه و گفتگو با یکی از رزمندگان زنده مانده از جنگ و دفاع مقدس را داشته باشند باید شهر به شهر، کوه به کوه و دیار به دیار روزها و ماهها، بگردند، تا شاید بتوانند یک کهنه سرباز پیر و فرتوت، که نای سخن گفتن ندارد را پیدا کنند تا مصاحبه ای نمایند. ما بی‌ نظیرترین نسلیم ما نسل انتقالیم.... اولين نسل و رزمندگانى هستيم كه بر خلاف گذشته هر جنگى كه تحميل شد بخشى از سرزمين ايران جدا شد ولى اين نسل ٨ سال جنگيد يك تيكه از كشور جدا نشد و مسير تاريخى را عوض كرد و اين منش را به نسل بعد منتقل كرد. اولين نسلى هستيم كه سيستم جنگيدن در شب را در جنگهاى كلاسيك تجربه كرد و شيوه جديدى به مكاتب نظامى اموخت. از سوى ديگر آخرین باز مانده‌های نسل سنتی و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مدرن. ما با تمام سختی‌ هایی که داشته‌ایم نسلی بی‌نظیریم. نسل ما سال ۱۴۰۰ و قرن جدید را هم دید. ما بی‌ نظیرترین نسلی هستیم که نه قرن‌ها پیش و نه قرن‌ها بعد کسی آن را تجربه می‌کند. ما نسل انتقال هستیم. نسلی که پیوند دهنده‌ی آخرین نسل سنتی و اولین نسل مدرن در پهنای ایران زمین است. نسلی هستیم که هم خانواده‌ی پرجمعیت را دیدیم و هم خانواده کم جمعیت تک فرزندی را تجربه کردیم. نسلی هستیم که عمو، عمه، دایی و خاله برایمان بسیار پررنگ بود و نسلی را دیدیم که کم‌کم با آن غریبه شد. نسلی هستیم که همسایه و هم محله‌ای بخش مهمی از خاطراتمان بود و نسلی را دیدیم که در یک آپارتمان چند واحدی کسی، کسی را نمی‌شناسد. نسلی هستیم که پای تلویزیون‌های کوچک سیاه و سفید، ساعت‌ها چشم انتظار یک برنامه کودک يا ميليونى پاى سخنرانى امام راحل نشستیم و نسلی را دیدیم که با انبوهی از برنامه‌های مختلف، تلویزیون‌های چند بعدی و هوشمند را تجربه کرديم. نسلی که با تلفن‌های سکه‌ای و عمومی بزرگ شدیم و هنرمان بازکردن صفربند تلفن‌های خانگی بود و نسلی را دیدیم با تلفن‌های همراه و هوشمند. نسلی که گروه‌های گفتگویمان، جمع شدن‌هایمان داخل کوچه بود و نسلی را دیدیم که با ایسنتاگرام و واتساپ و تلگرام، جمع‌های مجازی تشکیل دادند. نسلی که مسافرت با درشكه در شهر و مینی‌بوس، پیکان و پشت وانت بين شهرى را تجربه کردیم و نسلی را دیدیم با اتومبیل‌های مدرن و هواپیما و… نسلی که با هفت‌سنگ و توپ‌پلاستیکی و تیله، الك دولك بزرگ شدیم و نسل بازی‌های «پلی استیشن»، «آمانگ آس» و «پاپ جی» را دیدیم. نسلی که هفته‌ها و ماه‌ها در خانه پدربزرگ و عمو و دایی و… می‌ماندیم و نسلی را دیدیم که ماه‌ها و سال‌ها خبری از هم ندارند. نسلی که پول تو جیبی‌مان سکه‌ای بود و تغذیه‌هایمان نان و قندی و لقمه پنیری و ارده شيره و نون لواش با سيب زمينى و ترشى كف چهارمردون و سيدون و اذر و باجك ،نسلی را دیدیم که با کارت بانکی زندگی کرد و انبوهی از فست‌فودها را دید. نسلی که با خریدن گالش و گيوه كه کفشی نو آن را زیر سرمان می گذاشتیم و می خوابیدیم و نسلی را دیدیم که قفسه‌ای از کفش‌های جورواجور دارد و هیچ لذتی از آن نمی‌برد. نسلی که لباس‌های عیدمان تمام دلخوشی‌مان بود و نسلی را دیدیم با انبوهی از لباس‌های رنگارنگی که هیچ حسی به آن‌ها ندارند. نسلی که ماه‌ها چشم انتظار فقط عكس و تابلو فیلم جدیدی بر پرده تك سینما گرامى جنب توليد دارو بودیم و نسلی را دیدیم که به راحتی به انبوهی از فیلم ها دسترسی دارد. نسلی هستیم که با دوربین‌های «کداک» و «فوجی» لوبیتل۲ عکس می‌گرفتیم و همیشه اضطراب ظاهر نشدن عکس‌ها را داشتیم و نسلی را دیدیم که با دوربین موبایلش، هر لحظه و هر جا سلفی می‌گیرد. نسلی هستیم که تماشای آلبوم‌های خانوادگی، یکی از سرگرمی مهمان‌هایمان بود و نسلی را دیدیم که هزاران عکس بی‌حس را در رم و فلش ذخیره می‌کند. نسلی صبور که هفته‌ها منتظر قسمت دیگری از یک سریال بودیم و نسلی عجول را دیدیم که تحمل یک روز انتظار برای دیدن قسمت دیگری از سریالی تلویزیونی ندارد. نسلی که اتاق پذیرایی 👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆 نسلی که اتاق پذیرایی خانه‌هایمان پر بود از پشتی و بالش‌های رنگارنگ و نسلی را دیدیم که مبل و صندلی بخش زیادی از فضای خانه را اشغال کرده است و کسی نیست روی آنها بنشیند. نسلی که روی زمین و سر سفره‌ای بزرگ می‌نشستیم و نسلی را دیدیم که جایمان را به روی میز نهارخوری منتقل کرد. ما نسلی بی نظیریم. ما جنگ دیده ایم .آژیر قرمز شنیده ایم ، دشمن بی رحم دیده ایم ، بمباران و توپ و تانک و موشک دشمن دیده ایم با چشمامون دوستان شهيدمان رو ديديم و الان هم با رزمنده ها و جانبازان . ما بی رحم ترین موجودات تاریخ را دیده ایم ، داعش را تجربه کرده ایم و از آن طرف مرد میدان را داشته ایم . ما مالک اشتر را دیده ایم . ما علی زمان را دیده ایم ...... ما با همه نسل ها فرق داریم . هیچ نسلی مثل ما نبوده و نخواهد بود. ما بی‌نظیرترین نسلی هستیم که نه قبلا وجود داشته و نه بعدها به وجود می‌آید. نه نسل قبل از ما باورش می‌شد که روزی بیاید که هر کسی صاحب تلفنی باشد و با آن با هر کجای دنیا تماس تصویری بگیرد و تلویزیون‌های رنگی هوشمند، کامپیوتر، لب‌تاب و ماهواره داشته باشد و صاحب اینترنتی شود که جهان را به دهکده‌ای کوچک تبدیل کند و جای پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها سرای سالمندان باشد و آپارتمان، مکان زندگی شود. و نه نسل بعد از ما باورش می‌شود که روزگاری، مردمی بدون تلویزیون و موبایل زندگی کرده‌اند، بچه‌ها اتاق مخصوص نداشته‌اند، خانواده‌ها پرجمعیت بوده‌اند و بچه‌ها کلی برادر و خواهر و خاله و عمو و دایی و عمه داشته‌اند، خبری از اینستا و واتساپ و…نبوده و خانه‌ها، حیاط بزرگی داشته‌اند. مانسل انتقالیم و نسل انقلابيم آخرین بازمانده‌های نسل سنتی و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مدرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشته‌ایم نسلی بی‌نظیریم ...! نسلی که در حسرت درک حقایق توسط نسل جدید انتظار می‌کشد و نگران از دست دادن هویت انسانی و الهی نسل آینده است!! نسلی که نگران از دست دادن استقلال و قدرت به دست آمده نسل قبل توسط نسل آینده است!! نسلی که باید ریشه‌های خوباختگی را خشک کرده و اعتلای انسانیت را در نسل آینده محکم و استوار کند. نسلی که باید مفهوم ظهور و انتظار را در نسل آینده نهادینه کند! نسلی که در انتظار وصل به زمان ظهور است!