eitaa logo
مهدویون 🌿
55 دنبال‌کننده
951 عکس
965 ویدیو
13 فایل
کانال مهدویون با افتخار منتظر حضور شما خوبان در جمع صمیمی منتظران ظهور می باشد ، حضور شما را در جمع خود و دوستان عزیز مغتنم می دانیم🙏💐 تمام فعالیت این گروه هدیه به ساحت مقدس امام زمان وتعجیل در فرج امام زمان وائمه معصومین 👇👇👇👇 لینک کانال مهدویون
مشاهده در ایتا
دانلود
💐قوری دلتــون 🌸پراز چای خوشرنگ 💐طاقچه فکرتون 🌸پرازگلهای رنگارنگ 💐عطر نرگس شیرازِ 🌸دل آرای زندگیتان 💐ترنم باران برکتِ عمرتون 🌸صبحتون بخیر و سلامتی 💐دوشنبه تون رنگین کمانی https://eitaa.com/fgdbfc
🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🌷 : مقدمه و تعیین مسیر این کارگاه "سیاست های زنانه از نگاه یک زن موحد" را مورد بررسی قرار می دهد. کارگاه های زیادی در این زمینه وجود دارد. وجه تمایز این کارگاه با کارگاه های دیگر، "نگاه کلی و موحدانه" به زندگی و مقوله روابط انسانی است. هروقت مسیر کلی مشخص شد، حل مسائل جزئی و پیش پا افتاده برای ما راحت خواهد شد. مسائلی که در این کارگاه بررسی می شود: ۱. عروس موحد ۲. خواهر شوهر موحد ۳. مادر شوهر موحد و ... 🔸باید بدانیم، یک زن موحد، نگاهش فقط محدود به ۶۰ - ۷۰ سال این زندگی نیست. بلکه نگاهش به زندگی ابدی هم هست که چگونه در مسئولیت خودش، درست ایفای نقش کند؟ 🔸ما در اینجا به دنبال این نیستیم که سیاست را به معنای زرنگ بازی یاد بگیریم ❌ سیاست زنانه، گرگ بودن و حاضر جوابی نیست ❌ سیاست زنانه برخورد قاطع و محکم و جذبه آمدن نیست ❌ سیاست زنانه، راههایی برای نشاندن آدم ها و مجبور کردن به شکست شان نیست‌ ❌ بلکه سیاست زنانه این است که نگاه کنم، ببینم من چه برخوردی بکنم که خدا از من راضی تر باشد؟ ✅ 🔸خداوند می فرماید: برای رسیدن به سعادت به ۲ بال نیاز دارید: ایمان و عمل صالح ما جزء مومنانی هستیم که ایمان روی ایمان و عِلم روی عِلم ذخیره می کنیم، امّا در مرحله عمل، زیاد موفق نیستیم. یک بال را بزرگ کرده ایم، امّا یک بالمان ضعیف مانده و به همین علت نمی توانیم پرواز کنیم 😢🕊 ما در این کارگاه به چند طیف پرخطر می پردازیم: عروس ها، خواهر شوهرها و مادر شوهرها ما در این کارگاه به دنبال مقصر نیستیم ❌ ما به دنبال این هستیم که: همین الان من در چه شرایطی هستم؟ و برای بهبود این شرایط (خودم) چه تلاشی می توانم بکنم؟ ✅ ما به دنبالِ وظیفه هستیم، حتی اگر نتیجه ای حاصل نشد. ما باید وظیفه گرا باشیم نه نتیجه گرا ✅ 🔸ما اعتقاد ۱۰۰ درصدی داریم که قرار گرفتن من در این خانواده، چینش و پازل خداوند است برای رشد و تعالی من و امکان ندارد خدا من را در جایی قرار دهد که ظرفیت و توانایی اش را نداشته باشم: لا يُكَلِّفُ أللهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها: اگر تحملم طاق شده، خودم ظرفم را کوچک کرده ام. 🔸فرصت ما در تئاتر زندگی کم است. ما در هر نقشی هستیم، باید نقش مان را به بهترین شکل ایفا کنیم. و این کارگردان است که میداند کدام نقش برای ما بهتر است، چرا که عالِم است. 🔸در روابطمان به جای اینکه بگوییم: خدا دارد ما را با این خانواده امتحان می کند، باید بگوییم خدا با این خانواده، زمینه ی رشد ما را فراهم می کند ✅ 🔸برای پذیرش این باورها، باید ساعت ها و روزها تفکر کنیم، تا به باور قلبی یک زن موحد برسیم. وقتی به این باور برسیم، سالها اعصاب مان، سر نخریدن کادوی همسرم یا فلان برخورد مادر همسرم، به هم نمی ریزد، بلکه همه اینها زمینه ی رشد ما می شوند 🌷
💚.                 🌾💚بـسمِ اللّٰهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم💚🌾 🌾 💚الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ 🌾 💚وبرح الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ 🌾💚وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ 🌾 💚واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی 🌾💚وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ 🌾 💚اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ 🌾 💚اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ 🌾 💚وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ 🌾 💚فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً 🌾 💚کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌾 💚یا مُحَمَّدُیا عَلِیُّ یا 🌾 💚عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ 🌾 💚اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ 🌾 💚وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ 🌾 💚یا مَوْلانا یاصاحِبَ‌الزَّمانِ 🌾 💚الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌾 💚اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی 🌾 💚السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ 🌾 💚الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ 🌾 💚یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🌾 💚بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ. 🌿"عجـ" 🌾💚اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن 🌾💚صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ 🌾💚فی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ 🌾💚ولیَاوَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً 🌾💚وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً 🌾💚 وَتمتعه فِیهَا طَوِیلا.
هدایت شده از SARBAZ
43.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گالری تصاویر امام خامنه‌ای ❤️✌️ کانال سرباز سید علی🔻 https://eitaa.com/joinchat/2195325201C45692fe120
💠پرســـ❓ــش و پاسـ📝ــــــخ مهــــــدوے 🤔پرسش: 🌱در روایات آمده، زمانی امام زمان(عج)می‌آید که همه‌جا را گرفته باشد، پس برای این‌که امام بیاید باید فساد کنیم❓ 🔰 پاسخ: ✍️..باید بین علامت ظهور و شرایط آن تفاوت قائل شد. علامت ظهور، یعنی چیزی که نشانۀ ظهور است و اتفاق افتادن آن نشان می‌دهد ظهور نزدیک شده است؛ اما علت ظهور نیست و باعث نمی‌شود که ظهور اتفاق بیفتد و فقط هردو در یک زمان اتفاق می‌افتند، اما شرط ظهور، یعنی آن‌چه زمینه‌ساز ظهور است و اگر آن شرط باشد ظهور می‌شود و اگر نباشد ظهور اتفاق نمی‌افتد. 🔰حال که این تفاوت معلوم شد، باید دانست روایتی که هنگام ظهور را فراگیر شدن جهان از ستم و فساد برمی‌شمرد، علامت ظهور را بیان می‌کند، نه شرط آن را؛ پر شدن زمین از فساد، از شرایط ظهور نیست که ظهور وابسته به آن باشد، بلکه فساد علامت ظهور است؛ یعنی در زمان ظهور وضع دنیا چنین خواهد بود و در چنین وضعی امام ظهور خواهد کرد. ❇️افزون بر این، مگر هم‌اکنون زمین پر از ظلم و فساد نیست؟ مگر در تمام کشورهای عربی که مدعی اسلام هستند، مشروب‌فروشی‌ها و مراکز فساد، رسماً فعالیت نمی‌کنند؟ 🤔 مگر امریکا به نام حقوق بشر و مبارزه با تروریسم، کشورها را به آتش نمی‌کشد❓ 👈 مگر کشوری هست که از ظلم و فساد ننالد؟ بنابراین در پر بودن دنیا از فساد شکی نیست و اگر این امر علت ظهور بود، حتماً تا حال ظهور پدید آمده بود. Ⓜ️ اما شرط ظهور، وجود یاران واقعی و آمادگی اکثریت مردم برای قبول عدالت و حقیقت است، یعنی عدالت را هرچند به ضررشان باشد بپذیرند و آن را فقط برای سود خود نخواهند.اگر م‌خواهیم امام زودتر ظهور کند، باید برای پرورش انسان‌های صالح و باتقوا کمک کنیم و جامعه را آمادۀ پذیرش حکم خدا کنیم. این کار با ترک گناه، فساد و ظلم امکان دارد، نه با ترویج فساد و ظلم و بی‌عدالتی. 💖 پس نه‌تنها افراد نیکوکار مانع ظهور نیستند، بلکه زمینه‌ساز ظهور نیز به شمار می‌آیند و اگر تعداد آن‌ها زیاد شود، امید به ظهور بیش‌تر خواهد شد. 🌷ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ الفَرَج🌷 🌱بحق حضرت زینب کبری(س)🌱
📹 رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز: ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را می‎بوسیم اما آنها که می‌گویند حماسه اخیر کار غیر فلسطینی‌ها است دچار محاسبه غلط شده‌اند. 💻 Farsi.Khamenei.ir
سلام دوستان عزیز باز یک رمان دیگه امیدوارم خوشتون بیاد☺️
❂◆◈○•--------﴾﷽﴿--------❂◆◈○• 💠رمان جذاب، پلیسی و امنیتی 💝 💝قسمت ۱ ــ سمانه بدو دیگه سمانه در حالی که کتاب هایش را در کیفش می گذاشت، سر بلند کرد و چشم غره ای به صغرا رفت: ــ صغرا یکم صبر کن ،میبینی دارم وسایلمو جمع میکنم صغراــ بخدا گشنمه بریم دیگه تا برسیم خونه عزیز طول میکشه سمانه کیفش را برداشت و چادرش را روی سرش مرتب کرد و به سمت در رفت: ــ بیا بریم هر دو از دانشگاه خارج شدند، امروز همه خونه ی عزیز، برای شام دعوت شده بودند، دستی برای تاکسی تکان داد، که با ایستادن ماشین سوار شدند، سمانه نگاهی به دخترخاله اش انداخت، که به بیرون نگاه می کرد، او را به اندازه ی خواهر نداشته اش دوست داشت، همیشه و در هر شرایطی کنارش بود، و به خاطر داشتنش خدا را شکر می کرد. صغرلــ میگم سمانه به نظرت شام چی درست کرده عزیز؟ سمانه ارام خندید و گفت: ــ خجالت بکش صغرا تو که شکمو نبودی!! ــ برو بابا تا رسیدن حرفی دیگری نزدند سمانه کرایه را حساب کرد و همراه صغرا به طرف خانه ی عزیز رفتند. زنگ در را زدند،، که صدای دعوای طاها و زینب، برای اینکه چه کسی در را باز کند، به گوشِ سمانه رسید، بلاخره طاها بیخیال شد، و زینب در را باز کرد، با دیدن سمانه جیغ بلندی زد، و در آغوش سمانه پرید: زینب ــ سلام عمه جووونم صغرا چشم غره ای به زینب رفت و گفت : ــ منم اینجا بوقم وبه سمت طاها پسر برادرش رفت،، سمانه کنار زینب زانو زد و اورا در آغوش گرفت و با خنده روبه صغرا گفت: ــ حسود بعد از کلی حرف زدن و گله از طاها، زینب از سمانه جدا شد، که اینبار طاها به سمتش آمد و ناراحت سلام کرد: ــ سلام خاله سمانه ــ سلام عزیزم چرا ناراحتی؟؟ طاهاــ زینب اذیت میکنه سمانه خندید و کنارش زانو زد ؛ ــ من برم سلام کنم با بقیه بعد شام قول میدم مشکلتونو حل کنم!! طاهاــ قول ؟؟ سمانه ــ قول از جایش بلند می شود وبه طرف بقیه می رود 💝ادامه دارد.. 💠نویسنده؛ بانو فاطمه امیری زاده https://eitaa.com/fgdbfc
❂◆◈○•--------﴾﷽﴿--------❂◆◈○• 💠رمان جذاب، پلیسی و امنیتی 💝 💝قسمت ۲ به بقیه که دورهم نشسته بودند نزدیک شد، صدای بحثشان بالا گرفته بود، مثل همیشه بحث سیاسی بود، و آقایون دو جبهه شده بودند، سید محمود،، پدرش،، و آقا محمد و محسن و یاسین یک جبهه، و کمیل وآرش جبهه ی مقابل .. سلامی کرد، وکنار مادرش و خاله سمیه و عزیز نشست و گوش به بحث های سیاسی آقایون سپرد. نگاهی گذرایی به کمیل و آرش، که سعی در کوبیدن نظام و حکومت را داشتند انداخت، همیشه از این موضوع تعجب می کرد، که چگونه پسردایی اش آرش با اینکه پدرش نظامی و سرهنگ است، اینقدر مخالف نظام باشد و بیشتر از پسرخاله اش که فرزند شهید است و برادر بزرگترش یاسین که پاسدار است، به شدت مخالف نظام بود، و همیشه در بحث های سیاسی، در جبهه مقابل بقیه می ایستاد. صدای سمیه خانم سمانه را، از فکر خارج کرد، و نگاهش را از آقایون به خاله اش سوق داد: ــ نمیدونم دیگه با کمیل چیکار کنم؟چی دیده که این همه مخالفه نظامه.خیره سرش پسره شهیده .برادرش پاسداره دایی اش سرهنگه شوهر خاله اش سرهنگه پسر خاله اش سرگرده ،یعنی بین کلی نظامی بزرگ شده ولی چرا عقایدش اینجوریه نمیدونم!! فرحناز دست خواهرش را می گیرد وآرام دستش را نوازش می کند؛ ــ غصه نخور عزیزم.نمیشه ڪه همه مثل هم باشن،درست میگی کمیل تو یک خانواده مذهبی و نظامی بزرگ شده، و همه مردا و پسرای اطرافش نظامین، اما دلیل نمیشه خودش و آرش هم نظامی باشن، ــ من نمیگم نظامی باشن ،میگم این مخالفتشون چه دلیلی داره؟؟الان آرش می گیم هنوز بچه است تازه دانشگاه رفته جوگیر شده.اما کمیل دیگه چرا بیست و نه سالش داره تموم میشه. نمیدونم شاید به خاطر این باشگاهی که باز ڪرده باشه ،معلوم نیست ڪی میره ڪی میاد..! ــ حرص نخور سمیه.خداروشکر پسرت خیلے ، ، اشو میگیره‌،خداتو شڪر ڪن. سمیه خانم آهی میکشد و خدایا شکرت را زیر لب زمزمه می ڪند. سمانه با دیدن سینے مرغ های به سیخ ڪشیده در دست زهره زندایی اش، از جایش بلند مے شود، و به ڪمڪش مے رود . کمیل مثل همیشہ کباب کردن مرغ ها را به عهده می گیرد، و مشغول آماده کردن منقل مےشود، سمانه سینی مرغ ها را کنارش می گذارد: کمیل ــ خیلے ممنون سمانه! خواهش میڪنم" آرامی زیر لب مے گوید، و به داخل ساختمان، به اتاق مخصوص خودش و صغرا، که عزیز آن را برای آن ها معین ڪرده بود رفت. چادر رنگی را از ڪمد بیرون آورد، و به جای چادر مشڪی سرش کرد، روبه روی آینه ایستاد، و چادر را روی سرش مرتب کرد. با پیچدن بوی کباب، نفس عمیقے کشید، و در دل خود اعتراف کرد که کباب هایی که کمیل کباب مے کرد خیلے خوشمزه هستند، با آمدن اسم کمیل ذهنش، به سمت پسرخاله اش ڪشیده شد 💝ادامه دارد.. 💠نویسنده؛ بانو فاطمه امیری زاده 💠 https://splus.ir/roman3133 ❂◆◈○•------------💠-------------❂◆◈○•