#شهیدانه
روایتۍازشھیدهادۍ🗞-!-
رفتمپیشِابراهیم،هنوزمتوجھ
حضورِمننشدهبود!
باتعجبدیدمهرچندلحظھسوزنۍ رابھپشتِپلکچشمشمیزند!😧
گفتم؛چیکارمیکنۍداشابرام؟
تامتوجھِمنشد،ازجاپریدوگفت:
هیچۍ،چیزۍنیست!🚶🏻♂️♂
گفتم:بایدبگۍبرایچۍسوزن
زدۍتوصورتت😕!!
مکثۍکردوخیلۍآهستھگفت:
سزاۍچشمۍکھبهنامحرم بیفتههمینھ...!💔
-ابراهیمبهنامحرمآلرژۍداشت!
حتۍبراۍِصحبتبابستگانِنامحرمشان همسرشرابالانمیگرفت...!
#چقدرمثلشهداییم؟..
#زندگی_به_سبک_شهدا
یه دفتر باهاش بود دفترش جلو قلبش بود و ترکش از اون رد شده بود. چند قطره خونش توی دفتر بود
می دونی من دفتر را دیدم فکر کردم آلام خونش سیاه شده و خشکه
ولی می دونی از قرمزی گل لاله قرمز تر بود و روان تر
انگار همین الان خونش ریخته بود
مادرش گفت می دونی هیچ وقت خونه حسین خشک نمیشه و همیشه قرمز می مونه
پسر منم خونش هنوز تازست اونم یه نوکره آقاست
قدری بوی عطر میداد خونش که میشد حس کرد
بوی بهشت میداد
من خودم دیدم و حس کردم بوی گلاب نبود یه بوی خاصی داشت
#شهید
#زندگی_به_سبک_شهدا
رفتی کلاس اول
این شعر را عوض کن:
آن مرد تا نیاید.....
باران نخواهد آمد .......
هواشناسی اعلام کرد:
هوای مهدی فاطمه را داشته باشید
خیلی تنهاست💔
سلامتیش5صلوات
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج