#بررسی_موشکافانه_رمان_های_ایتا
#قسمت_اول
✍🏻} سمیه که دیگه از وضعیت بهت زده مانده بود، گفت:
گاهی تعریف ما از دینداری، با تعریف خدایی که همان دین را به عالم هدیه کرده، چنان فاصله میگیرد که دیگر نمیشود اسمش را گذاشت «تعریف»، بلکه تبدیل میشود به «برداشتِ شخصیِ مَنْدَرآورد!»
🤔}و این برداشتِ شخصی زمانی مشکلساز میشود که از هرگوشهاش یک بیدینی بیرون میزند، و آنگاه است که مخاطب ما نمیداند قسم حضرت عباس را قبول کند یا دم خروس را !
آخه تعریفی که فلان رمان از یک پسر سپاهی کرده بود، با چیزی که دیده بود زمین تا آسمان فرق داشت. همه یا حتی اکثر سپاهی ها چهارشانه و قد بلند نبودن.
#بررسی_موشکافانه_رمان_های_ایتا
#قسمت_دوم
❗️}شاید بد نباشد که چند گزارهی اساسی «مذهب» را با هم مرور کنیم تا بعدها راحتتر بفهمیم که منظور از آدمهای مذهبی، فیلمهای مذهبی، و رمانهای مذهبی چیست؟
مثلا خدایِ مهربانِ همیشه عاشقِ ما گفته: آنکس که حیا ندارد، دین ندارد.
یعنی چه؟
یعنی مثلا اگر کسی یک مقداری بودار و عشوهگرانه حرف بزند، یا راه برود، یا لبخند بزند، یا اندام و زیباییهای ظاهریاش از مرد و زن نامحرم دل ببرد، این آدم قطعا در تعریف خداوندِ آورندهیِ دین، «مذهبی» نیست.
🤫}حالا شما بگو نه...! این فرد نماز میخواند، مشهد میرود، فلان دعا را میخواند، بهمان اعمال را انجام میدهد... دیگر ادامه نده! چرا؟ چون اینها در کنار بیحیایی، همهاش پوچ میشود!
آنوقت ما این آدمها را که میبینیم به صورت خیلی خندهداری میگوییم فلان آدم مذهبی، هیز است!
خدا او را مذهبی نمیداند، تو میدانی؟!
تازه بعدش هم به متدینین بدبین میشویم!
خب مشکل از ماست، نه از چینشِ دقیقِ عالم
#بررسی_موشکافانه_رمان_های_ایتا
#قسمت_سوم
🌸}مثلا همان خدایِ مهربانِ همیشه عاشقِ ما، فرموده یک ساعت تفکر بهتر از هفتاااااااااااد سال عبادت است.
یعنی اگر به اندازه یک فندق فکرکنی، به قدر یک باغ گردو، عایدت می شود!
🤷🏻♀}حالا اگر شما کسی را میبینی که برداشت خودمحورانهاش از دین را به خانواده و اطرافیانش مسلط میکند و هرچه برایش منطقی و عاقلانه توضیح میدهی، نمی پذیرد، بدان که این آدم یکجای مهم دینداریاش میلنگد.
⁉️}هزاران گزاره مانند این در ادبیات دینی ما هست که برای هرکدام هزار مثال و مصداق میتوان آورد و دینداریهای اشتباه را رد کرد.
حالا اینها که گفتیم چه ربطی داشت به رمانهای اینترنتی مذهبی؟
عرض میکنیم!
⚠️}ربطش به این بود که این رمانها بصورت خیلی خود خواهانه، نه خدا خواهانه، دینی را معرفی میکنند که جامع تمام تناقضهایی است که گفتیم و نگفتیم!
🍃}و اینطور میشود که مخاطب سادهدل و خوشبین ما، غرق میشود در یک دریایی که نه سر دارد و نه ته؛ فقط یک عمقِ مردابگونه دارد که آدمی را در خود فرو میبرد و رها نمیکند.
#بررسی_موشکافانه_رمان_های_ایتا
#قسمت_چهارم
🔴)مثلا:
1⃣}شخصیتهای اصلی این داستانها غالبا اهل تفکر نیستند؛ یعنی تغییراتی که در وجودشان اتفاق میافتد بسیار ناگهانی و جادویی است!
یکهو طرف از این رو به آن رو میشود. نه اینکه ساعتها بنشیند با خودش فکرکند، بسنجد، مشورت کند، کتاب بخواند، سبک و سنگین کند، چند بار امتحان کند، نخیر!
هیچ از این خبرها نیست!
🤔}خب مخاطبِ جوان و نوجوانِ این داستان، چگونه یاد بگیرد که برای هر تغییری، بیش از آنکه به غول چراغ جادو نیاز داشته باشد، محتاج تفکر عمیق و سنجشِ داشتهها و نداشتههاست.
محتاج شناختنِ هدفهای مهم زندگی است.
⁉️}اینکه فلان راه عاقبتش چه میشود؟
این دوستی نتیجهاش چیست؟
گفتن یا نگفتن فلان حرف چه اثری دارد؟
رفتن به این مهمانی یا نرفتن، تهش به کجا ختم میشود؟
فلان مدل زندگی، چقدر در درون انسان آرامش ایجاد میکند؟
اصلا آرامش زاییدهی مدل لباس و خوراک و مسکن است یا ماحصل انتخابهای درست؟
🌱}و هزاران سوال و جواب دیگر که همهاش بر میگردد به میزان تفکر و رشد عقلانی انسان.
اصلا در اینگونه رمانهای مثلا مذهبی، چیزی که مشاهده نمیشود، همین کلنجار درونی است که با مبنای تغییر اندیشه صورت بگیرد، بلکه کلنجاری هم اگر هست، در مورد فلان پسر و فلان دختر و فلان اتفاق و ماجراست، نه در مورد سبک و سنگینکردن انتخابهای مهم زندگی.
#بررسی_موشکافانه_رمان_های_ایتا
#قسمت_پنجم
2⃣) اگر یک درختی ریشه نداشته باشد، نه شاخه میدهد، نه برگ و نه میوه.
اگر ریشهاش خراب هم باشد، باز هم نه شاخه میدهد نه برگ و نه میوه. از آنطرف هم وقتی میبینیم یک درختی میوههای خوب و خوشمزه میدهد، مطمئن میشویم که ریشهی سالم و محکمی دارد، پس هیچ کدام از این دو طرف، طرفِ دیگر را نقض نمیکند.
✍🏻)حالا وقتی کسی میآید رمان مینویسد و در رمانش صرفا بسنده میکند به توصیف چند میوه، بدون اینکه حرف از ریشه بزند، این توصیفات اثر خاصی بر مخاطب نمیگذارد؛ هرچند که ظاهر خوبی دارد.
⁉️) پیچیده شد؟ الان سادهاش میکنم:
در این داستانها به وفور دیده میشود که گذارههای نهایی دینی مثل شهادت، حجاب، نماز یا روزه، زیارت و جهاد، بدون ریشهیابی دقیق و اثرگذار و صرفا در حالت یک امرگذرا، توصیف میشود و خلاص!
⚠️)یعنی میبینی شخصیت اصلی یکجوری درباره شهادت یا حجاب حرف میزند که انگار دارد در مورد خرید و آشپزی حرف می زند. صد رحمت به آشپزی که لااقل قبلش مواد مورد نیاز و روش پخت را ذکر میکنند
#بررسی_موشکافانه_رمان_های_ایتا
#قسمت_ششم
🧐)در این داستانها که در همین حد هم در مورد پیشینهی این گذارههای عمیق، بحث و بررسی نمی شود. همینجوری یک چیزی در مورد شهادت میگوید و میرود.
🚶♂) یک توصیفی از حجاب فلان دختر میکند و تمام! یکهو یک تیکهای درباره دوست شهیدش میگوید و دیگر هیچ. وسط ماجرا میرود یک نماز میخواند و تمام! یک دور تسبیح را نشان مخاطب می دهد و میرود سراغ ادامهی داستان!
⁉️)قطعا جاهایی با چالش مواجه شده که اصلا چرا این آدم به نماز پایبند است؟ از بچگی خودش و خانواده اش چه کردند که اهل هیئت شده؟
❓)چرا حجاب را دوست دارد و به آن عمل میکند؟ هیچوقت دربارهاش شک کرده؟ سوال پرسیده؟ به جواب رسیده؟ بابت عمل به آن بهایی پرداخت کرده؟ از چیزی گذشته؟