eitaa logo
❣️ پرچمداران بانوی دمشق:)
70 دنبال‌کننده
647 عکس
249 ویدیو
3 فایل
•[بـسمِ‌ربّ‌زهرا✋🏻💛]• با‌نام‌تو‌شروع‌کردیم‌وتمام‌خواهیم‌کرد.💕 راه ارتباط @Vgugqv387 (کپی از مطالب کانال با صلوات برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) آزاد..🌹) 🦋شروعمون↯ 1400,10,10پایانمون 💛 ظهور آقا صاحب از زمان
مشاهده در ایتا
دانلود
•[بـسمِ‌ربّ‌زهرا✋🏻💛]•
° یعنی یه آدم ۷۶ ساله، ۳۳ سال عمرش رو در خواب گذرونده!😮 ۳۳سال یعنی: ۲۷۶ ماه!!!🌖 یعنی: ۸۳۹۵ روز!!!!🌗 یعنی: ۲۰۱۴۸۰ سااااعت!🌔 😴 🏴 |°@takrang1°|
هدایت شده از فاطمه زهرا
(آن مرد با باران می آید ) به ساعت نگاه می کنم. حالا دیگر نیم ساعت هم از شروع حکومت نظامی گذشته و هنوز بهروز برنگشته. خدا به او رحم کند.حتی اگر سالم هم برگردد خانه ،فکر کنم از دست بابا ،تکه بزرگه ی او، گوشش باشد. ناگهان صدای شلیک چند تیر هوایی از همان نزدیکی ها بلند می شودو هر سه مان را از جا می پراند.بابا،رادیو را که از روی پایش زمین افتاده بر می دارد وبه طرف پنجره خیز بر می دارد. بهناز که کم مانده اشکش در بیاید ،با ترس به بابا نگاه می کند . بابا پنجره را باز می کند وبلند می گوید :( چی شد نیومد این پدر آمرزیده؟ ) صدای مادر ،خفه و گرفته به گوش می رسد : تو رو خدا جلال برو دنبالش بابا با عصبانیت می گوید:( مثل اینکه حکومت نظامیه ها! کجا برم دنبالش؟) @fhhdhgdd
کپی آزاده✋🏻 زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید زیاد مون کنید 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
•[بـسمِ‌ربّ‌زهرا✋🏻💛]•
قول میدی!!!🤝 اگه خوندی!!!🗣 تویکی ازگروه ها!!یــا!!کانالا که!! هستی کپی کنی!!!!📲 اللهم!(: عجل!(: لولیک!(: الفرج!(: اگه پای قولت هستی کپی کن تا همه برا ظهور حضرت مهدی(ع)دعا کنن🤲🏻
(آن مرد با باران می آید ) از فرصت استفاده می کنم و پاورچین پاورچین از پشت سر بابا به طرف پله ها می روم. پله ها را دوتا یکی می روم. پله ها را دوتا یکی می روم بالا. در پشت بام را که باز می کنم، سوز سردی به صورتم می خورد. به آسمان نگاه می کنم. چادر سیاه شب، پر پولک های ریز و درشت است. از ماه خبری نیست. برای همین پشت بام خیلی تاریک است وکی طول می کشد چشم هایم به سیاهی عادت کند. آرام و خمیده به طرف لبه پشت بام می روم و کوچه را دید می زنم. سر کوچه ، یک جیپ نظامی ایستاده و چند سرباز مسلح دور و برش پرسه می زنند. از دور صدای شلیک چند تیر به گوش می رسد. یک تیر هوایی هم از جایی همان نزدیکی ها، زوزه کشان ، بالا می رود. منور است. سرم را به سرعت می دزدم و روی آسفالت های سرد پشت بام دراز می کشم. دنباله های رنگی منور مثل چتری باز می شود. و از هر طرف پایین می ریزد. برای چند لحظه آسمان مثل روز روشن می شود. صدای یکی از نظمی ها بلند می شود :( از اون طرف ...)) @fhhdhgdd پارت3
(آن مرد با باران می آید ) صدای مادر کمی می لرزد: اگه واسه بچه م اتفاقی بیوفته، من چه خاکی به سرم کنم؟ _ چه قدر بهت گفتم زن! نذار دم غروبی این چشم سفید از خونه بره بیرون.من که تونه نیستم تا حواسم بهش باشه. صدای مادر به اعتراض بلند می شود: حرف ها می زنی شما ها! مگه بچه ست که از پسش بر بیام؟ خدا شاهده وقتی می رفت برون چقدر بهش سفارش کردم. بهناز رو به بابا می کنه. صدایش بغض آلود است: آره بابا! منم شاهدم. بابا به طرف بهنازبر می گردد و انگار که دیوار او را برای خالی کردن دق ودلی اش کوتاه ببیند، با تشر می گوید:(تو هم اشکت دم مشکته ) @fhhdhgdd پارت4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا‌رقیھ‌-س-نھ‌دخترخودٺ..! یڪ‌شب‌میان‌ڪوچھ‌بماند‌چھ‌میڪنۍ؟!
اصلا‌رقیھ‌-س-نھ‌دخترخودٺ..! یڪ‌شب‌میان‌ڪوچھ‌بماند‌چھ‌میڪنۍ؟!
هرجـاخط‌راگم‌ڪردیدآتش‌دشمن‌را نگاھ‌ڪنیدببینیدڪجارامیزند . .✌️🏼🗞- ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ
° سوار ماشین‌ام شدم، همین‌که ماشین رو روشن کردم و خواستم از حالت خلاص خارجش کنم، دستم شکست!😨 غیر از دردش، برام خیلی عجیب بود، مگه می‌شه این‌قدر راحت آدم دستش بشکنه!🧐 رفتیم بیمارستان، بعد از کلی تست و آزمایش فهمیدم چندوقتی هست که سرطان خون دارم💉 خودم نمی‌دونستم و این باعث پوکی استخوانم شده❗️ 😴
° گاهی وقتا آدم‌ها حتی تو ساعت‌های بیداری‌شون، انقدرر مشغولیت ذهنی دارن که حواسشون به خودشون نیست!☹️ ناگهانی به خودش میاد و می‌بینه چه بلایی سرش اومده و حواسش نبوده!😣 😴 🏴
•[بـسمِ‌ربّ‌زهرا✋🏻💛]•