💢 وقتی کلیسا مردم را از دین روی گردان کرد
استاد شهید #مطهری:
🔸 «کلیسا چه از نظر مفاهیم نارسایی که در الهیات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غیر انسانی اش با توده مردم، خصوصاً طبقه دانشمندان و آزاد فکران، از علل عمده گرایش جهان مسیحی- و به طور غیر مستقیم جهان غیر مسیحی- به مادّیگری است.
🔸 ما این عامل را در دو بخش بررسی میکنیم: نارسایی مفاهیم کلیسایی در مورد خدا و ماوراء الطّبیعه و خشونتهای کلیسا.
🔸 امّا بخش اوّل: در قرون وسطی که مسأله خدا به دست کشیشها افتاد، یک سلسله مفاهیم کودکانه و نارسا درباره خدا به وجود آمد که به هیچ وجه با حقیقت وفق نمیداد و طبعاً افراد باهوش و روشنفکر را نه تنها قانع نمیکرد، بلکه متنفّر میساخت و بر ضدّ مکتب الهی برمی انگیخت.
🔸 در تاریخ فلسفه سیاسی می خوانیم آنگاه که مفاهیم خاص اجتماعی و سیاسی در غرب مطرح شد و مساله حقوق طبیعی و مخصوصاً حق حاکمیت ملی به میان آمد، عده ای طرفدار استبداد سیاسی شدند و برای توده مردم در مقابل حکمران حقی قائل نشدند و تنها چیزی که برای مردم در مقابل حکمران قائل شدند وظیفه و تکلیف بود.
🔸 این عده در استدلال های خود برای اینکه پشتوانه ای برای نظریات سیاسی استبدادمابانه خود پیداکنند، به مسأله خدا چسبیدند و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است، ولی مردم در مقابل حکمران مسئول اند و وظیفه دارند. مردم حق ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنین و چنان کرده ای؟ و یا برایش وظیفه معین کنند که چنین و چنان کن؛ فقط خداست که می تواند او را مورد پرسش و بازخواست قرار دهد. مردم حقی در برابر حکمران ندارند، ولی حکمران حقوقی دارد که مردم باید ادا کنند.
🔸 از این رو طبعاً در افکار و اندیشه ها نوعی ملازمه و ارتباط تصنّعی به وجود آمد میان اعتقاد به خدا از یک طرف، و اعتقاد به لزوم تسلیم در برابر حکمران و سلب حق هرگونه مداخله ای در برابر کسی که خدا او را برای رعایت و نگهبانی مردم برگزیده است و او را فقط در مقابل خود مسئول ساخته است از طرف دیگر. و همچنین قهراً ملازمه بوجود آمد میان حق حاکمیت ملی از یک طرف، و بی خدایی از طرف دیگر.
🔸 از نظر فلسفه اجتماعی اسلامی، نه تنها نتیجه اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسئولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسئول می سازد و افراد را ذی حق می کند و استیفای حقوق را یک وظیفه لازم شرعی معرفی می کند.
🔸 امیرالمومنین پیشوای سیاسی و اجتماعی و امام معصوم و برگزیده حضرت حق درگیرودار صفین با مردم سخن گفت و فرمود:
«حق تعالی با حکومت من بر شما برای من حقی بر شما قرارداده است و شما را همان اندازه حق بر عهده من است که مرا بر عهده شماست. حق همواره دو طرفی است؛ کسی را بر دیگری حقی نیست مگر اینکه آن دیگری را هم بر او حقی است. و اگر کسی باشد که بر دیگران حق دارد و دیگران بر او حقی ندارند، او تنها خداست و آفریدگانش را چنین مزیتی نیست، زیرا او بر بندگانش توانایی و قدرت دارد و قضای گوناگون او جز بر عدالت جاری نمی گردد.»
🔸 یعنی حق، متبادل است؛ هر کس از آن بهره مند شد، مسئولیتی در مقابل خواهد داشت.»
📘 علل گرایش به مادیگری، ص۵۵ و ۱۵۷