#شعر
🌷بی تو گو من چه کنم
بی تو ای یوسف من، خسته و نالان چه کنم
بی تو با خشکی و با قحطی کنعان چه کنم
چشمم از گریه شده کور و ندارد سویی
گر نتابی به رخم، دیده ی گریان چه کنم
اندر این شام سیه، ماه درخشان منی
در پس پرده بگو حال پریشان چه کنم
من یتیمم به خدا بی تو در این شام خراب
گو مرا تا که چنین بی سر و سامان چه کنم
آسمان ابری و بغض نفسم می ترکد
اندر این شوره زمین، بی نم باران چه کنم
اشک من می چکد اندر ورق عاشقی ام
تو بگو با دل بشکسته ی حیران چه کنم
من نه نوحم نه سلیمان، وَ نه موسای کلیم
خود قضاوت بنما در دل طوفان چه کنم
داغ دل می زند اکنون چه خراشی به دلم
در همه درد جهان با غم هجران چه کنم
شاهد سوختن شمع اگر پروانه است
با دل سوخته ی حضرت سلطان چه کنم
دل تو سوخته تر از دل زهرا باشد
من به پرپر شدن آیه قرآن چه کنم
سبزیا گریه مکن می گذرد این دوران
تو بگو من ز غم شاه شهیدان چه کنم
📝شاعر : #ابوالفضل_سبزی
#شعر_مهدوی
🆔 @ziafatelahi