eitaa logo
کلاس اولی من
23.8هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
2.9هزار فایل
به نام خدا @dehghan2016 کلاس اولی من 👇 https://eitaa.com/firststudent برای هماهنگی تبلیغ و تبادل از اینجا شروع کن👇 https://eitaa.com/joinchat/107348382C259fa9b08c کانال اخبار مدارس👇 https://eitaa.com/joinchat/740819599C456ffdeab2
مشاهده در ایتا
دانلود
فلش کارت نشانه ن
فلش کارت نشانه نـ ن
شعر و داستان نشانه ن نـ (نرگسِ قصه ی ما) نرگس یه دختری بود که خیلی نازنازی بود یه روزِ تعطیل نرگس ناراحت و پریشون نشست تو کنجِ ایوون نمیدونست چیکار کنه تا مشکلش رو حل کنه مشکلِ نرگس این بود اون هرچقدر تلاش کرد تو الفبایِ فارسی حرف ن رو حفظ نکرد دنبال چاره می گشت یه چند دقیقه گذشت به فکرِ چیزی افتاد یادش اومد معلّم یه شعرِ ن بهش داد باعجله با شتاب رفت به سراغِ کتاب کاغذ رو ازتوش برداشت جلویِ چشم هاش گذاشت شروع به خوندش کرد:😍 نـ نـ نـ هستم نـ غیراخر هستم اول،وسط،هرجایی غیراز آخر نشستم اول شبیهِ نرگس وسط مثلِ مهندس نقطه ی ریزی دارم رویِ سرم میزارم ازاین که تنها نیستم خیلی زیاد خوشحالم برادرم هم اینجاست همین جاپیش شماست اسمِ برادرم است ن ن ن آخر آخر شبیهِ داستان آخر مثلِ زمستان ن آخر نیم دایره یه نقطه رو سر داره آخر میاد همیشه به غیرازاین نمیشه نرگسِ قصه ی ما دیگه ناراحت نبود چون از همیشه بهتر نون رو یاد گرفته بود
داستان ن کوچولو ن کوچولو جلو دوید و گفت: “ نان، نان! مامان، نان”! مامان ن یک نان پخت و به او داد. ن کوچولو نان را خورد و دوباره گفت : “ نان، نان! مامان، نان”! مامان ن هر چه نان پخت، ن کوچولو خورد.خمیر نان تمام شد. آتش تنور خاموش شد. اما ن کوچولو هنوز گرسنه بود. مامان ن به ن کوچولو گفت: “ نان تمام شد. حالا بیا بغلم تا قصه‌ی نان را برایت بگویم”. ن کوچولو پرید بغل مامانش و گفت: “ بگو…بگو…”! مامان ن گفت:” یکی بود، یکی نبود. ن کوچولویی بود که همیشه به مامانش می‌گفت : “ نان، نان! مامان، نان”! ن کوچولو قصه را شنید و زود خوابش برد، مثل همیشه.