eitaa logo
☀کانون مهدوی به دنبال آفتاب
1هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
127 فایل
@Sushyyant 📲 ایتا https://eitaa.com/joinchat/2926182411Cf13aa564ef 👌کپی مطالب جهت نشر و شناخت منجی بلامانع است
مشاهده در ایتا
دانلود
چ کنیم شب بهترین تقدیرات برای ما رقم بخورد؟ اگر به نیت فاطمه باشد خالص خواهد شد و حضرت (س): هر کس خالصانه خود را به سوی فرستد خداوند هم بهترین خود را به سوی او فرستد. https://eitaa.com/asheqaneh_arefaneh
🌷 🌷 شرافت تمام وجودش می لرزید ... پیداش کردیم ... یه دختر بود ... به زور سنش به 16 می رسید ... یکم از تو بزرگ تر ... نفسم بند اومد ... حس می کردم گردنم خشک شده ... چیزی رو که می شنیدم رو باور نمی کردم ... خدا شاهده باورم نمی شد ... اون صحنه و جنازه ها می اومد جلوی چشمم ... بهش نگاه می کردم ... نمی تونستم باور کنم ... با همه وجود به زمین و زمان التماس می کردم... اشتباه شده باشه ... برای بازجویی رفتیم تو ... تا چشمش به ما افتاد ... یهو اون چهره عادی و مظلوم ... حالت وحشیانه ای به خودش گرفت... با یه نفرت عجیبی بهم زل زد و گفت :😡 « اگر من رو تیکه تکیه هم بکنید ... به شما کثافت های آدم کش هیچی نمیگم ... من به آرمان های حزب خیانت نمی کنم ...» می دونی مهران؟ ... اینکه الان شهرها اینقدر آرومه ... با وجود همه مشکلات و مسائل ... مردم توی امنیت زندگی می کنن ... فقط به خاطر ... شرافت و هویت مردم هر جایی به خاکشه ... ولی شرافت این خاک به مردمشه ... جوون های مثل دسته گل ... که از عمر و جوونی شون گذشتن ... این نامردها، شبانه می ریختن توی یه خونه ... فردا، ما می رفتیم جنازه تکه تکه شده جمع می کردیم ... توی مشهد ... همون اوایل ... ریختن توی یکی از بیمارستان * ... بخش کودکان ... دکتر و پرستار و بچه های کوچیک مریض رو کشتن ... نوزاد تازه به دنیا اومده رو توی دستگاه کشتن ... با ضرب ... سرم رو از توی سر بچه کشیده بودن... پوست سرش با سرم کنده شده بود ... هر چند ، ماجرای مشهد رو فقط عکس هاش رو دیدم ... اما به خدا این خاطرات ... تلخ ترین خاطرات عمر منه ... سخت تر از دیدن شهادت و تکه تکه شدن دوست ها و همرزم ها ... و می دونی سخت تر از همه چیه؟ ... اینکه پسرت توی صورتت نگاه کنه و بگه ... مگه شماها چی کار کردید؟ ... می خواستید نرید ... کی بهتون گفته بود برید؟ ... یکی از رفیق هام ... نفوذی رفته بود ... لو رفت ... جنازه ای به ما دادن که نتونستیم به پدر و مادرش نشون بدیم ... ما برای رفتیم ... به خاطر خدا ... به خاطر دفاع از مظلوم رفتیم ... ... اما به همون خدا قسم ... مگه میشه چنین جنایت هایی رو فراموش کرد؟ ... به همون خدا قسم ... اگه یه لحظه ... فقط یه لحظه ... وسط همین ... مجال پیدا کنن ... کاری می کنن از گذشته ... ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايمانی🌸 https://eitaa.com/asheqaneh_arefaneh
◢ ▇ ◣ ◢ ▇ ◣ ▇ ▇ ▇ ◣ ◢ ▇ ▇ ▇ ◥ ▇ ▇ ▇ ▇ ▇ ▇ ◤ ◥ ▇ ▇ ▇ ▇ ◤ ◥ ▇ ▇ ◤ ◥◤ ⇍فقط میداند که چه دوستــت❥ دارم هایی؛ چه دلم برایت تنگ شده هایی؛ چه شب بخیر هایی زیرِ آوارِ غـــرورِ لعنتی مان مانده، و ما عینِ خیالمان هم نیست که طرف مقابلمان در انتظارِ همین حرف های ساده زیر آوار جـــــان میکَنــــد ... ⇛ ☞❥😔 ◦◦●◉✿❈✾💛✾❈✿◉●◦◦ 💔 @asheqaneh_arefaneh💔 ◦◦●◉✿❈✾💝✾❈✿◉●◦◦
🌷 🌷 قسمت قسم به رحمت تو طول کشید تا باور کنم ... اما چطور می شد این همه همخوانی و نشانه اتفاقی باشه؟ ... به حدی سریع، تاوان دل سوخته یا ناراحت کردنم رو می دادند ... که از دل خودم ترسیدم ... کافی بود فراموش کنم بگم ... خدایا ... به رحمت و بخشش تو بخشیدم ...✨ یا به دلم سنگین بیاد و نتونم این جمله رو بگم ... خیلی زود ... شاهد بلایی می شدم که بر سرشون فرود می اومد ... بلایی که فقط کافی بود توی دلم بگم ...✋ خدایا ... اگه تاوان دل شکسته منه ... حلالش کردم ... و همه چیز تمام می شد ... به حدی حواسش به من بود ... که تمام دردی رو که از درون حس می کردم ... و جگرم رو آتش زده بود ... ناپدید شد ... وجود و حضورش ... سرپرستی و مراقبتش از من ... برام از همیشه قابل لمس تر شده بود ... و بخشیدن به حدی برام راحت شده بود ... که بدون هیچ سختی ای می بخشیدم ... خدایا ... من محبت و لطف رو از تو دیدم و یاد گرفتم ... حضرت علی گفته ... تو خدایی هستی که اگر عهد و قسمت نبود ... که ظالم و مظلوم در یک طبقه قرار نگیرن ... هرگز احدی رو عذاب و مجازات نمی کردی ... تو خدایی هستی که رحمت و لطفت ... بر خشم و غضبت غلبه داره... نمی خوام به خاطر من، مخلوق و بنده ات رو مجازات کنی ... من بخشیدم ... همه رو به خودت بخشیدم ... حتی پدرم رو... که تو و بودنت ... برای من کفایت می کنه ... و بخشیدن به رسمی از زندگی تبدیل شد ... دلم رو با همه صاف کردم ... از دید من، این هم امتحان الهی بود ... امتحانی که تا امروز ادامه داره ... و نبرد با خودت ... سخت ترین لحظاته ... اون لحظاتی که شیطان با تمام قدرت به سراغت میاد ... و روی دل سوخته ات نمک می پاشه ... ولش کن ... حقشه ... نبخش ... بزار طعم گناهش رو توی همین دنیا بچشه ... بزار به خاطر کاری که کرده زجر بکشه... تا حساب کار دستش بیاد ... حالا که خدا این قدرت رو بهت داده ... تو هم ازش انتقام بگیر ... و هر بار ... با بزرگ تر شدن مشکلات ... و له شدن زیر حق و ناحق کردن انسان ها ... فشار شیطان هم چند برابر می شد ... فشاری که هرگز در برابرش تنها نبودم ... و خدایی استاد من بود ... که بر ... غلبه داشت ... خدایی که شرم توبه کننده رو می بخشه و چشمش رو روی همه ناسپاسی ها و نامردمی ها می بنده ... خدایی که عاشقانه تک تک بنده هاش رو دوست داره ... حتی قبل از اینکه تو ... به محبتش فکر کنی ... ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايمانی🌸 https://eitaa.com/asheqaneh_arefaneh
🌷 🌷 قسمت تیله های رنگی جا خوردم ... نیم خیز چرخیدم پشت سرم ... سینا بود ... با نگاهی که توی اون مهتاب کم هم، تعجبش دیده می شد ... - تو چقدر نماز می خونی ... خسته نمیشی؟ ...😕 از حالت نیم خیز، دوباره نشستم زمین و تکیه دادم به سنگ های صخره ای کنارم ... - یادته گفتی تا آخر شب با رفیقت می گشتید ... از اون طرف هم گرگ و میش با بقیه رفقات، قرار بیرون شهر داشتی؟ ... چند لحظه سکوت کردم ... - خیلی دوست داشتم داستان کیانوش رو گوش کنم ... مخصوصا که صدای هیجان بچه ها بلند شده بود ... ولی یه چیزی رو می دونی؟ ... من از تو رفیق بازترم ... با حالت خاصی بهم نگاه کرد ... و چشمش چرخید روی مهر و جانماز جیبیم ... هنوز ساکت بود اما معلوم بود داره به چی فکر می کنه ... - آفریقا پر از معادن بزرگ طلا و الماسه ... چیزی که بومی های صحرا نشین آفریقا از وجودش بی خبر بودن ... اولین گروه های سفید که پاشون به اونجا رسید ... می دونی طلا و الماس رو با چی معامله کردن؟ ... «شیشه های کوچیک رنگی »... رفتن پیش رئیس قبایل و به اونها شیشه های رنگی دادن ... یه چیزی توی مایه های تیله های شیشه ای ... اونها سرشون به اون شیشه رنگی ها گرم شد ... و حتی در عوض گرفتن اونها حاضر شدن به قبایل دیگه حمله کنن ... و اونها رو به بند بکشن ... انسانیت و آزادی، هموطن هاشون رو ... با تیله ها و شیشه های رنگی عوض کردن ... نگاهش خیلی جدی بود ... - کلا اینها با هم خیلی فرق داره ... قابل مقایسه نیست ... این بار بی مکث جوابش رو دادم ... - دقیقا ... این رفاقت توش خیانت و نارو زدن نیست ... از نامردی و پیچوندن و دو رویی خبری نیست ... فقط باید ارزش طلا و الماس رو بدونی ... تا سرت به شیشه رنگی پرت نشه ... و یه چیز با ارزش تر رو فدای یه مشت تیله کنی ...این رفاقت چیزیه که کافیه پات رو بزاری توی عالمش و بیای جلو ... از یه جا به بعد ... هیچ لذتی باهاش برابری نمی کنه... خستگی توش نیست ... اشتیاقی وجودت رو پر می کنه که خواب رو از چشم هات می بره ... سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... غرق در فکر بود ... نور مهتاب، کمتر شده بود ... چهره اش رو درست تشخیص نمی دادم ... فکر می کردم هر لحظه است که اونجا رو ترک کنه... اما نشست ... در اون سیاهی شب ... جمع کوچک و دو نفره ما ... با صحبت و نام ... روشن تر از روز بود ... بحث حسابی گل انداخته بود که حواسم جمع شد ... داره وقت نماز شب تموم میشه ... کمتر از 10 دقیقه به اذان صبح باقی مونده بود ... یهو بحث رو عوض کردم ... - سینا بلدی نماز شب بخونی؟ .... مثل برق گرفته ها بهم نگاه کرد ... این سوال ... اونم از کسی که می گفت ... نماز خوندن خسته کننده است ... بلند شدم ایستادم رو به قبله ... - نماز مستحبی رو لازم نیست حتما رو به قبله باشی ... یا حتما سجده و رکوعش رو عین نماز واجب بری ... نیت می کنی ... یه رکعت نماز وتر می خوانم قربت الی الله... و ایستادم به نماز ... فکر می کرد دارم بهش نماز شب خوندن یاد میدم ... اما واقعا نیت نماز وتر کرده بودم ... به ساده ترین شکل ممکن ... 5 تا استغفرالله ... 14 تا الهی العفو ... و یک مرتبه ... اللهم اغفر لی و لوالدی ... و للمسلمین و المسلمات ... و المؤمنین و المؤمنات ... و این آغاز ماجرای دوستی جدید من و سینا بود ... ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايمانی🌸 https://eitaa.com/asheqaneh_arefaneh
خـــدا جون میشه منو تو بغـــلت بگیری؟ بگی آروم توی دیگه وقتشه بمـــیری. جون میشه یه کاری بکنی به خاطر مـــن؟ مــن می خوام که زود آخه سخته زنــده موندن. زنــده بودن یا من واسه کسی فرقــی نداره. همــه می خوان که مــن نباشم باشه نداره. خــدا جون می خوام تا بشم همیشه راحـــت ولی همــشون زیاد شه حتی واسه ی یه ساعـــت خــــدا جون میشه تو منو تو بغلــــت بگیری؟ بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه ... نوشته شد😔 😔💔 @asheqaneh_arefaneh
khada ra dar nazr dashte bash.mehrabian.mp3
2.67M
👆👆 🎙واعظ: حاج آقا 👌 را در نظر داشته باش 🎧نشردهید... @ashrazaminezhoor ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
عاشق اند معشوقشان خداست شاگردند معلمشان (ع)است معلم اند... درسشان است مسلح اند سلاحشان است مسافرند،مقصدشان لقاءالله است مستحکم اند،تکیه گاهشان است @ashrazaminezhoor ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
✏️📘✏️📕✏️ ⬅️قسمت پنجم 🔆 «وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ ..» 👈معدن معنی اش 🔍یعنی محل تولید اشیاء، با مخزن فرق دارد مخزن محل نگهداری اشیاء هست. می گوید شما یعنی به طریق اولی، ای امام زمان✨ تو معدن رحمت هستی. همان رحمتی که در قرآن📖 می گوید رحمت من همه چیز و همه موجودات را فرا گرفته است. چون ائمه ی معصومین مظهری از صفات خدای متعال هستند پس این برای امام هم هست. 👌خدا در قرآن به پیغمبر (ص) می گوید؛ «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ»✨ [انبیاء/107] ما تو را جز رحمتی برای بندگان نفرستادیم برای نفرستادیم، عالمین هم همه را می گویند، چه عاقل، چه غیر عاقل... پس یعنی امام هم 🌼 برای همه است. 📑روایتی است از امام (ع) در کتاب ″اصول کافی، ج1، ص44″ می‌فرمایند؛ به سبب ما است که درخت ها میوه می دهند میوه ها می رسند و نهرها جاری می شوند اگر اینچنین نبود (یعنی ما نبودیم) نه شناخته می شد نه عبادت می شد. (می‌خواهد واسطه ی فیض را بگوید) 🔅پیغمبر خدا «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» بود که به بندگان و کنیزان کمک می کرد. آنها مظهر رحمت الهی بودند. (عج) هم همین قدر مهربان است و‌ از ویژگی رحمت خداوند متعال در او هست پس حیف است که ما این امام پر مهر و رحمت را ندانیم و امام را خشن جلوه بدهیم. 🎤استاد احسان عبادی ‌@ashrazaminezhoor ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
✏️📘✏️📕✏️ ⬅️قسمت ششم 🔆 «وَ خُزَّانَ الْعِلْم ..» 👌می گوید شما خزانه دار علم الهی هستید. 👥بعضی ها می گویند علم غیب مخصوص خداست، ولی در سوره ی جن آیات [26 و 27]📖 می فرماید؛ خدا عالم به غیب است و احدی را از غیب خود آگاه نمی کند ″مگر 🌟 که مورد رضایت اوست″. 💭می گوید آن انسانهایی که خدا می‌فرستد و از آنها هست علم غیب را به آنها می دهد. پس علم غیب ذاتاً منحصر به خدا✨ هست ولی خداوند متعال گروهی از 👈بندگان مرتضی و مورد پسند خودش را به این علم می‌کند. 🌀حالا علم در چه حدی هست و دقیقا چقدر علم می داند؟ اینها بحث های کلامی ست.. این هم باید یادمان باشد علم امام علمی است📚 که خدای متعال داده برخلاف علم خدا که است علم امام علمی است که خدا به او داده. 🔆 «مُنتَهَى الْحِلْم ..» 👌یعنی شما نهایت حلم و بردباری و صبر هستید. یعنی نهایت صبر را دارد. 🔹آن روایت شریفی که در کتاب بحار هست ″اگر نبود من به شما بارها شما را به خاطر گناهانتان ترک کرده بودم″. یعنی می خواهد بگوید ✨امام زمان تو چقدر مهربان🌷 هستی! چه قدر صبر داری، چه قدر حلم داری که ما را می‌بینی😔 ولی باز دوباره برای ما دعا می‌کنی و پیش خدای متعال می‌کنی که خدایا این را ببخش. می گوید 👈امامان ما انتهای حلم و صبر هستند، مخصوص امام زمان (عج). 🎤استاد احسان عبادی ‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‌‌‎‌‌‌‌‌@ashrazaminezhoor ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
✳ فاطمه مادر یازده قرآن 🔻 سلام الله علیها از نور ، و علیهم السلام از نور حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. (ص) برای به‌دست‌آوردن دو چیز، چهل روز اعتکاف و خلوت کرد. یکی برای به‌دست‌آ‌وردن و دیگری برای به‌دست‌آوردن یعنی حضرت فاطمه(س) که یازده قرآن دیگر در این ظرف مقدس به‌وجود آمد. 🔸 اسامی حضرت زهرا(س) تنها یک لفظ نیست بلکه یک و است که جایگاه ایشان را نشان می‌دهد. جبرئیل در پاسخ به سؤال پیامبر که چرا زهرا در زمین و در‌ آسمان است می‌گوید: او در زمین فاطمه است چون را از قطع می‌کند؛ یعنی شأن زهرا این است که قاطع و مانع شیعیان از عذاب جهنم باشد. و از این جهت در آسمان به ایشان منصوره یعنی یاری‌شونده می‌گویند که خداوند فاطمه را در گناهکار امت تو نصرت می‌دهد و او شفاعت گسترده‌ای از امت رسول خواهد داشت. 👤 @ashrazaminezhoor ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
✳️ خدایا با من چه کار داشتی؟ 🔻 : هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه‌بندان شد، بدان این کار را کرده، زود برو با خدا کن. بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هرکسی گرفتار است، در واقع گرفته‌ی یار است. 📚 از کتاب 📖 ص ۱۰ #⃣ @follw_the_sun ─═इई🍃🌷🍃ईइ═─