حالا یه نکته دیگه که چند وقت پیش متوجه شدم.
مردها (شاید اکثرا) روحیه سلطه گر دارند. یعنی اطاعت رو دوست دارند و از نافرمانی متنفر اند.
حالا تصور کنید که یه زنی هم روحیه سلطه گر داشته باشه، نه روحیه سلطه پذیر.
حاصل این زندگی و این ازدواج چی میشه؟
دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند...
دعوا، مرافه...
این زندگی یا خیلی تلخ میشه یا نهایتا به طلاق منجر میشه.
روحیه نافرمانی در زن، گویا ریشه در روحیه سلطه گری و تمایل به تدبیر و تصمیم گیری و مدیریت زن داره.
زنی با این روحیه، شاید بشه باهاش کنار اومد، البته با سختی و اذیت شدن های گاه و بی گاه.
ولی خدا نکنه این خانم در معرض عوامل برانگیزاننده ی اون روحیه خاموشش (یعنی روحیه سلطه گری و نافرمانی) قرار بگیره. دیگه میشه مصیبت.
نکته مهم بعدی:
مرد در خانواده (به نظر شخصی من، که می تونه درست یا غلط باشه ولی خودم با تحقیق و فکر زیاد بهش رسیدم) حاکم و رئیس منصوب از جانب خداست. این حکومت به دو چیز نیاز داره: یک مشروعیت و دوم مقبولیت.
مشروعیت از جانب خدا داره ولی ممکنه مرد به جهات مختلف، حائز این مشروعیت نشه. مثلا قدرت تدبیر و ادراک مناسب این مسئولیت رو نداشته باشه، اطلاعات کافی برای این مسئولیت رو نداشته باشه و غیره.
مقبولیت هم از سوی خانواده، نسبت به مرد، باید وجود داشته باشه.
اگر این دو مسئله، مشکل پیدا کنه، اون حکومت دچار خلل میشه و خانواده دچار مشکل و درد و رنج میشه.
خانواده ای رو تصور کنید که هم مرد رئیسه و هم مشروعیت الهی داره و هم ویژگی های مناسب و محقق کننده این مشروعیت رو داره و هم برای خانواده، مقبولیت داره و نافرمانی انجام نمی دهند.
اون خانواده میشه، مدینه فاضله.
#مهدوینوشت
#یادداشت_شخصی
۱۲ آبان ۰۲