eitaa logo
فرصت…
514 دنبال‌کننده
195 عکس
13 ویدیو
38 فایل
🔷باشگاه_دانشجویی_فرصت مجالی برای درنگ و تامل در نسبت دانشجو و دانشگاه با مسائل کشور برای هماهنگی جلسات به آیدی زیر پیام دهید: @forsat_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📚«مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد...» من که به قصد ترک فروتر مردمان روزگار خویش، تنگ امواج طاغی زیستن را انتخاب کرده بودم کلبه‌یی را خریدم که غبار پیر، پهنای پنجره هایش را پوشانده بود. و چون کلبه از آن من شد، نخستین شدنم را در این یافتم که تیرگی هزار ساله از رخسار پژمرده‌ی پنجره‌ها بزدایم. کهنه‌یی مرطوب طشتی آب نیم گرم، تیغی تیز اختیار کردم و به جان آن شیشه ها که دیگر جلای شیشگی از یاد برده بودند افتادم و از آن شکوفایی محقر، دریای محبوب خروشان پُر حباب خویش را نگریستم... و ناگهان دیدم که مردی از دریا بر می آید بر دریا می آید ـ چون ایشان که در اسطوره های مهجور بر آب میرفتند - چون عیسای ناصری چون منصور حلاج و چون شیخ ما که نگاه خداوند بر اوست و اگر خواهد چون قاصدکها به سیاحتی سبک بالانه می بردش... گفتم مبارک باد این چشمه نوجوش، که به جانب باغ منهدم اندیشه هایم جاری ست تا این شتای دیرپای را به گلباران بهاران باقی بکشاند.... مرد از دریا برآمده گرچه بسیار پیر، اما تنومندترین انسانی بود که در همه‌ی اعصار ذهن خویش میشناختم - قدرتمند با بازوان ستبر پیچیده سری برافراشته و نگاهی - خدای من! - نگاهی در هم کوبنده و مغلوب کننده... پس در کلبه ام را کوفت - به استحکام و پا به درون کلبه ام نهاد، و نور کورم کرد و مرد گفت مردم حقیر را که خرسندانه از دریچه های محقر به جهان مینگرند دوست نمی‌دارم، این خیانتی‌ست بزدلانه به چشم به حق رؤیت به توان شناگری دیدن. اما بیش از این، من ذات قناعت را دوست نمیدارم و قناعت کاران را که پست ترین مردم روزگار ما هستند؛ چرا که قناعت، این زمان، چیزی نیست الا نیم تشنه نگه داشتن اسبی که راهی دراز را به قصد خوب نوشیدن پیموده است. . . . گفتم تو بیشک بزرگی؛ اما بزرگان ما پیش از تو ما را جز این آموخته اند. مرد فریاد زد: هاه آیا ایشان، خود در تحویل سخنان باطل به انسان رسم قناعت را پیشه کرده بودند؟ به یاد بسپارید که من، حرص به باطل و حرام را تعلیم نمی‌دهم؛ نفرت از قناعت را می آموزم و پیش از من نیز بوده اند کسانی که چنین کرده‌اند؛ لیکن انسان شیفته دنائت بسیاری از سخنان بزرگان را به میل خویش تفسیر کرده است و این به راستی که مصیبتی‌ست کوه آسا... پس هم‌آنگاه بود که دانستم او آن مرد از دریا برآمده - برای ویران کردن آمده است و اندیشیدم که من نخستین مُرید او خواهم بود و تنها مرید او ـ شاید و شاید عظمت یک مرید تک، به قدر عظمت مراد باشد؛ چرا که به حضور آن مراد - به عنوان مراد - معنا میدهد. مرد بالابلند آتش در چشم، ناگهان به جانب من چرخید با آن نگاه مغلوب کننده اش مرا نگریست - مدتها - و آنگاه گفت نه... یک مرید تنها در جهانی چنین پُر ازدحام دلیل حقارت مراد است و نرسیدن به پای آن قله‌یی که هدف ماست، من، هیچ مرید نمیخواهم یا امتی را میطلبم یک امت تمام را؛ امّا از ارادت ایشان که استخوان در خاک می کنند و نگه میدارند بیزارم. ای انسان یقین بدان که ثروت پرستان را هیچ میهنی نیست و مال اندوزان را وطنی و ملتی و امتی. سود تنها وطن معتبر ثروت پرستان است؛ و هر جا که سود بیشتر وطن محبوب تر. پس مرد از دریا برآمده پنجره کلبه ام را گل اندود کرد و گفت: جوان حصار را فروبگذار و با تمامی وسعتِ دید خویش بنگر؛ و به خاطر بسپار که قناعت دنائت است حتی قناعت در دیدن خوبی‌های جهان همچنان که قناعت در عبادت چندان که در لحظه هایی از یاد ببری که سراپای وجودت پیوسته باید در عبادت باشد. بازی را با عبادت خوردن و نوشیدن را با عبادت نگریستن را با عبادت و راه رفتن و اندیشیدن را با عبادت در آمیز؛ خمیری یکپارچه از عبادت و غیر آن. این است آنچه من آمده ام تا به انسان تعلیم بدهم... گفتم ای آقا! من کوچک توام. مرا به مُریدی خویش بپذیر و با من آغاز کن که مریدی چون من آسان به دست نمی آید. هم اکنون، لقمه نانی و قمقمه‌ی آبی بر میدارم کوله بر دوش می‌اندازم و سر در پی تو می‌نهم. دیری نخواهد گذشت که مرا در انبوه مریدان خویش، غرق شده خواهی یافت. من این درد را، که روزی در خیل عظیم مریدان تو، همچون غباری در هوا و قطره‌یی در دریا باشم، دردمندانه به جان می‌پذیرم و تن می‌سپارم به این عذاب که فشار شیفتگی مریدان تو دَمادَم عقب براندم و عقب بنشاندم تا آنجا که از خاطر مبارکت رخت بربندم... مسئله من، دیگرگون شدن جهان است نه مقامی منیع در این دگرگونی داشتن... من برای سرباز بودن تربیت یافته ام، نه فرمانروایی کردن. مردِ تنومندِ آتش در چشم، در کلبه‌ام را - که دیگر کلبه‌ی من نبود - گشود و فرمود: دشوارترین و دردبخش‌ترین سفرها را، اینک، آغاز می‌کنیم... «✍سه دیدار، نادر ابراهیمی» @forsat_soha