موضوع #ولایت_فقیه_بعد_غیبت_تاکنون
#جلسه_اول
🗣 ارائه دهنده: جناب مهندس حسام
🗓تاریخ برگزاری👈98/10/2
🕰زمان برگزاری👈22:00
سلام علیکم.
عرض ادب و احترام خدمت همه بزرگواران
با نام و یاد الله و به عشق علی اکبر ع
در جلسه قبل، از مراحل چهارگانه اصلاح سیاسی جامعه از نگاه تئوری بحران در حوزه سیاست و سیاستمداران گفتیم.
حال قصد آنداریم به اصل مطلب بپردازیم.
تا یک قرن بعداز غیبت امام عصر عج، این دوره دورهی #تحیر_علماء_و_فقهای_شیعه_و_دورهی_پرورش_محدثین_بود...
علماء در این دوره نمیدانستند بعداز امام ع چه باید بکنند.
وقتی نمیتوانیم حکومت تشکیل دهیم پس باید تحتسلطهسلطان جائر عباسی سنی برویم.
براساس شرایط آن دوره، بهجهت حفظ مکتب شیعه، شیخمفید( در المقنعه، ص12) فتوای بلند و مهمی دادند که فقهاءوعلمای شیعه وارد دستگاه حکومت(شقی) عباسی شوند، ولی بعدها علماءبزرگ دیگر فتوا دادند ورود فقهاء به دستگاه حکومت جور حرام است.
بعد از فتوای شیخمفید، علماء و فقهاء دیگر نیز ورود کردند، سیدرضی ره کتاب العمل مع السلطان(جواز تعامل باسلاطین جور) را نوشت.
تا قرن دهم در ایران یک صوفیِ سنی بنام شیخ اسماعیل صفوی که پدرش قطب خانقاه بود نوه شیخصفیالدین اردبیلی از خانقاه بیرون آمد شیعه شد، در اصفهان تاجگذاری کرد. شیخشاهاسماعیل بیست ساله، پس از تثبیت قدرت، تصمیم گرفت حکومت را به ولیفقیه، مرجعیت شیعه واگذار کند، به عتبات و علماء نامه نوشت که👇👇👇
👈به اعتقاد شیعه مشروعیتحکومت با ولیفقیه هست، لذا حکومت و ولایت بر مردم وظیفهی شماست.
در عتبات، بزرگ شیعه، زعیم، فقیه و مرجعیت عامه شیعه، محقق کرکی بود. ایشان از جبل عامل لبنان، تکوتنها آمد. محقق کرکی فرمود من نیرو و دستگاهی ندارم، اگر بخواهم ولایت کنم کسی را ندارم. محقق کرکی نامهای به او داد که شما باشید و از طرف من اذن دارید...
👆👈 یعنی همانطور که در دورهی شیخمفید مجبور بودیم زیر حکومت سلطان جائر عباسی سنی برویم، در دورهی صفویان هم با وجود اینکه حاکم شیعه معتقد بود مشروعیت حکومت عصر غیبت را باید به فقهاء داد، اما چون بلد نبودیم، برنامه و امکانات نداشتیم #دویستوهجده سال با صفویان کنار آمدیم.
در دورههای زندیه و افشاریه و قاجاریه هم، وقتی دیدند قدرت و ولایت فقیه که حق آنها بود، از آنان گرفتهشد... عملا علماء به حاشیه رفتند. البته در این دوران طولانی، علماء پایگاه مردمی را تقویت کردند. دین تماما دست فقهاء بود و سیاستمداران فقط سیاست می کردند.
باتجربهیجدید فتوای میرزای شیرازی درخصوص تحریم تنباکو، علماء دیدند زمینهوجود دارد.
با تظاهرات و تحصن در شاهعبدالعظیم و هجرت کبرایی از شاهعبدالعظیم به قم و ترور شاه، مظفرالدین که پنجاه سال در ولایتعهدی مانده بود گفت👇👇
هرچه میخواهید به شما می دهم، نمیخواهد تحصن کنید. قدرت را به علماء داد و علماء مشروطیت را گرفتند. وقتی علماء مشروطیت را گرفتند، هنوز نمیدانستند چه باید بکنند.
شیخفضلالله که دنبال مشروطه بودند نائینی به شیخ گفت: مشروطه چیست!!؟ الان باید مجلس و قانونی تنظیم کنی. شیخ گفت: بلاخره ما میخواهیم دین اجراء شود، ما میخواهیم مشروطه درست کنیم با مجلس و قانون اساسی، شاه مشروط به قانون شود تا مستبد و دیکتاتور نباشد.
همهی هنر شیخفضلالله این بود که چیزی مثل شورای نگهبان خودمان درست کند تا بر قوانین نظارت کند.
اینها تجربهی عباسیه و صفویه را داشتند، کماکان هنوز به فکر قدرت #ولایتفقیه مستقل نبودند گفتند بدون شاه که نمیشود مملکتداری کرد. یعنی علماء هیچ آمادگیای که قدرت را خود مستقلا به دست بگیرند نداشتند، مجبور شدند گفتند شاه بیاید.
يعنی در مشروطه نیز، سلطان را کنار نزدند و باز ذیل سلطان رفتیم. سلطان در آنجا شاه اسماعیل بود، سلطان اینجا دوباره مظفرالدینشاه.
بعداز مشروطیت یکدفعه جریان جدیدی به نام #مدرنیته هم وارد عرصه شد و کل سنت ما را زیر سؤال برد. در این بلبشوی فرهنگی، دولت پهلوی حاکم شد.
دولتی وابسته مثلا مدرن متمدن، علیرغم اینکه قانون مشروطه هنوز حاکم بود، ولی نه پایبند دموکراسیبود و نه مشروطیت.
امامراحلره وارث1400سال تجربهاست تجربهی شیخمفید که از ناچاری زیر چتر سلطهی سلطان عباسی سنی رفت.
از تجربهی بیکسی عصر صفویه که مجبور شدیم ذیل سلطنت یک تازهشیعهی صفوی باشیم و تجربهمشروطیت که از بیبرنامگی مجبور شدیم زیر چتر سلطنت مظفرالدینشاه برویم.
امام خمینی ره طی پانزده سال از کنار حرم امیرالمومنین ع با آشنایی و انس با معنویت و ولایت آن امام، ولایتفقیه را در آنجا تدوین و تدریس کرد، عملیاتی و نیروسازی کرد، کادر و برنامه درست کرد. در میان امواج قرن بیستمی، نسل جدیدی را با بینش و درایت، با آن تجربههای گرانبها، نقطه عطف انقلاب را از 15خرداد شروع کرد.
با استفاده از همان تجارب