eitaa logo
فرصت زندگی
207 دنبال‌کننده
1هزار عکس
764 ویدیو
8 فایل
رمان، فرصتی برای غرق شدن در دنیایی متفاوت🌺 نویسنده‌ی رمان‌ها از نظرات و پیشنهادهای شما دوست عزیز استقبال می‌کنه. لینک نظرات: @zeinta_rah5960
مشاهده در ایتا
دانلود
39.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدتی او را ندیده بودم. در راهرو اداره دیدمش خبر از کم پیدا شدنش گرفتم. خبر داد برای نمایندگی مجلس کاندیدا شده و تایید صلاحیت. پرسیدم: چه شد که چنین کاری کردی؟ آهی کشید و گفت: مدتیست وضعیت هم شهری‌هایم و مردم را می‌بینم و دلم می‌سوزد که اگر بتوانم برایشان کاری پیش ببرم و آرام بنشینم؛ می‌ترسم مدیون‌آنها شوم. گفتم: تو که خدا و پيغمبر می‌فهمی؛ تو که از سر تکلیف داری پا در عرصه می‌گذاری، از آدم حسابی‌ها و معتمدهای زنجان کمک بگیر. گفت: از فلان سرشناس شهر خواستم فقط حواسش به ما باشد؛ جواب شنیدم که تو خیلی در شهر شناخته شده نیستی؛ بهتر است چند سالی بین مردم خرج کنی و خودت را نشان بدهی و دور بعد شرکت کنی. می‌گفت: هاج و واج مانده بودم. مگر من برای شهرت و سرمایه‌گذاری اقدام کردم؟! همسر همیشه پشتیبانش دلش را گرم کرد. از او خواست پیش برود؛ همت کند و کوتاه نیاید. وعده داد با مال و جان به پایش خواهد ایستاد تا بانوی دغدغه‌مندش به هدفش برسد. الحق و الانصاف هم مردانه کنارش بود. وقتی خواستیم خداحافظی کنیم، درخواستی داشت؛ گفت: دعا کن موفق شوم و بتوانم گره‌ای از کار مردم باز کنم. همین که باری از دوش آنها بردارم، به تمام خستگی‌ها و تنش‌هایش می‌ارزد. زنجان قیزی دوست و همکار چندین ساله‌ام همیشه همین‌قدر دلسوز و مردم‌دار بوده است. از خدا می‌خواهم توفیق خدمت به این شیر زن خطه زنجان بدهد؛ چرا که مردم آن شهر لیاقت چنین نماینده‌ای را دارند. 🌷موفق باشی رفیق ✒زینب رحیمی https://eitaa.com/forsatezendegi