eitaa logo
فرصت زندگی
210 دنبال‌کننده
1هزار عکس
759 ویدیو
8 فایل
رمان، فرصتی برای غرق شدن در دنیایی متفاوت🌺 نویسنده‌ی رمان‌ها از نظرات و پیشنهادهای شما دوست عزیز استقبال می‌کنه. لینک نظرات: @zeinta_rah5960
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله. 🌿من یک مسلمانم ودرآیین من، آرام گرفتن وخوابیدن وقتی مظلومی؛ ندا دهد حرام است؛ ومن آرام نمیگیرم چون خودم را جای مادری میبینم که ازده فرزندی که بااشک وگریه وجوانمردی بزرگ کرده است؛ پنج تایشان را درراه حفظ آرمان دینش داده است وهنوز اشک می‌ریزد و بااشک‌های برچهره سخن از صبوری ومبارزه با سنگ درمقابل تانک؛ می‌گوید. برای او؛ مساله حضورش در ورزشگاه نیست، برای اوحجاب اجباری نیست؛ چون دارد میبیند که وعده لتنصرن الله من تنصره ؛(قطعا خدا کمک می، کند هرکس که اورا کمک کند) با هفتادسال مقاومت سنگ علیه تانک تحقق یافته وبا اینکه روزی نیست ؛ خونی برسرزمینش نریزد؛ جوانانی که وقت ثبت نام درباشگاههای بدنسازی ندارند اما بیش ازتنومند بودن؛ غیرتمندانی هستند که مساله اول وآخرشان قبله اول مسلمین ونقطه پایان درد مومنین؛ قدس است. شاید اینجا برای منی که زیر سایه مردان غیور سرزمینم؛ درامنیت زندگی می، کنم؛ خیلی معنایی نداشته باشد تشییع جنازه نوزاد شهیدی که سنش ازعلی اصغر هم کمتر است اما آنجا زیادند بانوانی که نه حجاب اجباری نه نداشتن ورزشگاه نه مشکلات فرزنداوری نه تحصیلات دربهترین دانشگاهها داغشان نیست، داغشان حتی شهادت علی‌اصغرهاشان نیست؛ امنیت را هم سالهاست فراموش کرده اند؛ جان ومال وناموس وعرضشان را امانتی میدادند که هرلحظه ممکن است به یغما برود اما قدس؛ قبله گاه مسلمین و مسجد مومنین زمان ظهور تمام داراییشان است و گنبد آهنین؛ از اراده آهنین شان کم بیاورد. بلاخره امنیت است دیگر؛ وقتی که هست، بعضی را به جفتک وادار می‌کند وای ازروزی که نباشد که اتفاقا همینان؛ یقه چاک میدهند ورویشان زرد می‌شود ومی‌گویند خودمان تقویتشان کردیم. آری زندگی من زن ایرانی قابل قیاس با بانوی فلسطینی نیست که دراشک وظلم وخون بدنیا آمده و بزرگ شده و در هجمه ی تانکها عروسی گرفته وبه خاطر نسل اوری اسراییل که میبند درکنارش خانواده های اصیلشان هشت فرزند می آورند تا تعدادشان زیاد شود؛ او فرزند می اورد تا اگر یکی ودوتا وسه تاشان درجنگ با مهمان هفتادساله؛ به شهادت رسید دیگری باشد که تیر وسنگ اورا به قلاب کند وبه پیشانی یهودی بزند. لابد امنیتم درد من را از قبله گاهم به ورزشگاه کشانده که حالا نبینم جورکشی اورا به پای خودم که اگر نبود ونبودند وفرزند برای کشته شدن نمی‌اوردند؛ اینجا من باید به‌جای تحصیل و تشریفات؛ لای خاک وخون؛ به اسارت یهود می‌رفتم. امروز همه ی ما به میدان می آییم وبا مشتهای گره‌کرده‌مان در دهان اسراییل می‌کوبیم تا بداند اگر انجا نیستیم اما مساله مان همان قدس وقبله گاه است وتا عقب نشینی وسرنگونی کامل آن غده سرطانی بادهان روزه وگرما آنقدر می آییم تاصاحبمان بیاید و قدس را بستاند وهیچ ظلمی دست ما را ازظلم کوتاه نخواهد کرد.می ایم تا بانوی فلسطینی با دستی پرتوانتر فرزندش را درپرتاب سنگ یاری کند ودرکمال اطمینان به پشتیبانی ما؛ سرسفره اب ونان افطارش بشیندولحظه ای تصور تنهایی به سرش نزند. ماهمه می آییم.
در رختخواب خوابیده بودم.خوشحال بودم. به عروسکم گفتم: فردا قرار است در چند کشور آدم های زیادی به خیابان بیایند؛به خاطر من، به خاطر ما، به خاطر فلسطین!
ذوق فردا خواب را از چشمانش رانده بود. نسیم خنک و صدای باد میان برگ های درخت برایش مثل لالایی مادرش می ماند. - اخ، قربونت برم مامان. کجایی الان..؟ دستانش را بهم فشرود. و زیر لب گفت: انتقامت رو میگیرم. میگیرم مامان. انتقام بابا، سعید، فاطمه، حسن و اقا معلم. همه ی اینا، انتقام همه ی این ها رو میگیرم. خدااااااا... و شروع کرد به گریه. رده های اشک روی صورتش جاده ایی را باز کرده بود در میان انهمه خاک و خون صورتش. هنوز هم منتظر است مادرش صورتش را بشوید. دلش برای بچگی تنگ شده است.. برای بچه بودن.. براستی که چقدر در این سن کم بزرگ شده..!!
هنوز هم خیره به تلوزیون ایستاده. صحنه های وحشت انگیز جنایت ها پشت سر هم در مغزش مانور میدهند. یکهو دلش ریخت. نگاهش ناخوداگاه علی را هدف گرفت و به او خیره شد. زیر لب گفت: خدایا اینا هم ادمن اخه؟ اخه چرا بند هات اینقدر بی رحمن. اون بچه ها هم مثل علی خودم، علی کوچولوی خودم. پرده ایی از اشک چشمانش را در اغوش خود فشرود. برای لحظاتی دلش اینقدر تنگ امده بود که میخواست فریاد بزند. دوباره زیر لب گفت: خدایا، شر این اسرائیلی ها رو کم کن. الهی.. و با دلی اشفته و حیران به همانطور که به علی خیره بود، به پیشش رفت. در اغوشش کشید و گریه کرد. گریه های سرد و اما دلی پر از امید. علی که مادرش را در ان حال دید. صورت مادر را در دستان لطیف و کوچکش گرفت و غرق بوسه کرد. مادر، ایندفعه بیشتر گریه اش گرفت و ناله سر می داد. بترسید از ناله هایی که از سوز دل براید. هر کس خدایی دارد...
داریم‌ به روز قدس نزدیک می‌شویم. فردا روز قدس روز همدردی با مردم مظلوم فلسطین. خواهر و برادر فلسطینی من؛ ما در کنار شما هستیم. به زودی سرزمین زیتون‌ها ، سرزمین انبیا از دست شیاطین نجات پیدا خواهد کرد. و دوباره صدای خنده کودکان‌تان به آسمان خواهد رسید. خواهر عزیزم؛ گریه‌های تو را بر سر پیکر پاک طفل خردسالت دیدم. تصویری که قلب جهانیان را به درد می‌آورد. بدان که آه تو و خون پاک کودکت این شجره ملعونه را خشک خواهد کرد. برادرم مجاهدم؛ تلاشت را برای جنگیدن با این شیاطین انسان‌نما دیدم. خداوند همواره یاورتان هست. اندکی صبر، صبح پیروزی نزدیک است.
من . تو . ما . مسلمان . مسیحی . لائیک و ... همه و همه انسان ها از درد کشیدن و رنج کشیدن انسانی دیگر ناراحت و غمگین میشویم. از ضجه های یک مادر از اشک های یک دخترک عروسک به بغل از صورت زخمی و خاک آلود آن پسر نوجوان از دست های به خون آغشته یک پدر همه ما ظلم را دوست نداریم. همه ما قلب هایمان به درد می آيد. ✊ روز دفاع از قدس و فلسطین برای همه ماست.
بچه ها بعد از ورود معلم کتابها را از کیف درآوردند تا روی میز بگذارند معلم گفت امروز می خواهم در مورد قدس صحبت کنم پس لازم نیست کتابها را باز کنید بعد روی صفحه یک تصویر زیبا از قدس رو نمایش داد و پرسید بچه ها چرا ما با اسرائیل دشمن هستیم مریم گفت چون زورگو هستند لیلا دستش رو بالا گرفت و گفت چون ظالم اند و بچه ها را می کشند الهه گفت خانم چون دروغگو اند فاطمه گفت خانم چون مستکبر ند و دنیا را به هم می ریزند معلم می خواست از قدس بگوید ولی اشک های زهرا توجهش را جلب کرد خوب می دانست زهرا چرا چشم هایش اشکی شده معلم زهرا را صدا زد و گفت بچه ها زهرا دوست تون از بچه های فلسطین هست بچه ها با تعجب زهرا را نگاه می کردند خیلی از بچه ها فکر می کردند او عراقی و بعضی هم فکر می کردند پاکستانی است بعضی هم که فقط می دانستند غیر ایرانی است فردا هم روز قدس موافق باشید داخل این برگه ها که الهه پخش می کند برای دوستتان نامه بنویسید بچه ها مشغول نوشتن شدند و زهرا هر از گاهی صحبت می کرد بچه ها می خواهید نامه بنویسید بدانید فلسطین جدا سرزمین زیبا و دیدنی است ان شاءالله بعد از پیروزی شما هم به کشور من بیاید بچه ها واقعا رژیم صهیونیستی غاصب و اشغالگر و دروغگو هست من تا 6 سالگی بیشتر نتوانسته ام با پدر و مادرم زندگی کنم بچه ها اسرائیلی ها وحشیانه به ما و خانه هایمان حمله می کنند خوب می دانستم هر حرف زهرا قصه ای می شود در ذهن دوستانش و غمی که همه با او همدلی می کنند و فردا حضور چشم گیری خواهند داشت نامه ها یکی یکی نوشته می شد و به دست زهرا می رسید و زهرا با خواندن هر کدام از نامه ها صورتش بشاش تر می شد از او خواستم نامه های دوستانش را به مردم سرزمینش برساند و خودم تنها عکس هایی برای تابلو اعلانات مدرسه گرفتم تا این روز برای همیشه در قاب دل من و زهرا و تک تک دوستانش ماندگار شود
بسم الله امروز از رختخواب که کنده شدم، نشسته م، که برای بچه ها صبحانه آماده کنم اما صدای جیغ وفریاد سلما دختر همسایه نگذاشت. در را که بازکردم با حسام و مادرش سراسیمه واردشدند و تا آمدم دعوتشان کنم که بر سر سفره بنشینند، صدای سوت ممتد خمپاره در گوشم می پیچد. و صدای تکراری بمب، جیغ، ویرانی، صدای تکراری این روزها دوباره پخش ‌می‌شود. ومن لابه لای جیغ و فریاد در خانه‌ای در تهران بیدار می‌شوم. روی تخت نرم ومهربان و هراسان میدوم به سمتی که صداها را می‌شنوم و می‌فهمم دخترانم مشغول بازی هستند وجیغشان از سر خوشی، پرده رویاها واوهامم را پاره کرده. پرده های فکر وخیال و ذهن، آنقدر جابه جا میشوند که خودم را پیدا میکنم اینجا تهران است. پایتخت امن ترین و استوارترین کشورجهان. ومن.. من امروز قرار است به یاد تمام مادرهایی که رویاها وکودکانشان، دم به دم جلوی چشمشان به خون کشیده میشوند،، به خاطر تمام نوجوانانی که رخت دامادی برتنشان نشد، به خاطر تمام پدرانی که هرگر نوزاداشن را دراغوش نکشیدند وبه خاطر مسجدی که محل معراج رسول اکرم بوده و از سلیمان نبی تا نبی‌اعظم، قبله گاه همه بوده است. من یک مادرم ونخواهم گذاشت مادرانگی های زنان فلسطینی در مقلوبه پزان خلاصه شود. فلسطین سرزمین اسلام است و این روزها نغمه‌ی آزادیش، در فضا پیچیده. فلسطین پاره تن اسلام است و به اغوش اسلام، بازخواهدگشت.
"من و مسیر عاشقی" 📣دوست اربعینی من تک تک ما این تکلیف رو داریم که شور اربعین رو از هر کجای دنیا که هستیم به تصویر بکشیم. در پیاده‌روی‌ اربعین این گوی و این میدان! 🫵تو می‌تونی با عکس و فیلمی که می‌گیری، روایتگر حقایقی با موضوعات زیر باشی: _شور اربعینی _حماسه حضور با خانواده _همبستگی با مردم مظلوم غزه نکات: ● به برترین عکس و فیلم جایزه تعلق می‌گیره ● بیست اثر منتخب توی کانال قرارگاه و بسترهای مختلف فضای مجازی منتشر خواهد شد. ● از اونجا که ما قرارگاه قم هستیم، اولویت با فیلم و عکس‌های پیاده روی شهر قم خواهد بود. فیلم و عکس‌هاتون رو به آیدی زیر 👇🏻ارسال کنید: @Admin0253 🚫مهلت ارسال آثار: ظهر روز دوشنبه ۵ شهریور 📌پل های ارتباطی قرارگاه مردمی اربعین 🌐Www.hikarbala.com 🖇 | کانال ایتا و اینستاگرام 🆔@hikarbala_ir.