🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب 😍رویای نیمه شب😍 #قسمت_سی_دو دیگر چه میخاستی بگویی! با وقاحت تمام ادعا میکنی که دوت
#رویای_نیمه_شب
😍رویای نیمه شب😍
#قسمت_سی_سه
به ابوراجح کمک کردم تا برخیزد.
_ کاش به اینجا نمی آمدم! راست گفتهاند که زبان تلخ و گزنده ای داری؛ مثل عقرب .
ابوراجح با بی باکی گفت :((اگر سرباز خشنی می فرستادی تا این دو پرنده را به زور از من بگیرد و به ببرد، بدتر و زشت تر از این نمی توانست رفتار کند !حالا که اینطور شد، من قوهایم را نه هدیه میدهم و نه میفروشم. من گفتهام و باز می گویم که رفتار شما با شیعیان، بدتر از رفتاری است که با غیر مسلمانان و کافران دارید و می بینی که راست گفتهام !))
وزیر به سوی پرده رفت و آن را چنگ زد.
_قوهایت باشد برای خودت.با این وضعی که به وجود آوردی ،اگر آنها را در دارلحکومه ببینم به یاد تو می افتم و من هرگز نمی خواهم تو را به یاد بیآورم .به راستی که وجود تو شوم است !
ابوراجح خونی را که از بینی اش راه افتاده بود ،با دستمال پاک کرد و گفت :((مثل باج گیران یه حمامم آمدی . با تکبر حرف زدی . بی دلیل عصبانی شدی.مثل دیوانگان به من حمله کردی .می خواستی پرندگانی را که دوست شان دارم و به کسب و کارم رونق می دهد ،با تهدید از من بگیری.از همه بدتر ،مقابل حاضران تحقیرم کردی .کتکم زدی.هنوز هم طلب کاری ! اگر ذره ای انصاف داشته باشی ،می توانی قضاوت کنی که وجود چه کسی شوم است!))
😍پایان قسمت سی و سه
@fotros_dokhtarane