eitaa logo
🌼[فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍]🌼
557 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
42 فایل
کانال رسمی مجموعه فرهنگی جهادی فطرس (دخترانه)🌱 برای دختران نوجوان و جوان ادمین @Mobinaa_piri شماره کارت برای کمک های مومنانه 5892_1014_8433_1869 💳 به نام مسعود رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼[فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍]🌼
#رویای_نیمه_شب #قسمت_شصت_یک 🌷🌹رویای نیمه شب ساکت ماند . به کاری که کرده بود لبخند زد و زانوهایش را
🌷رویای نیمه شب🌹 زنبیل را که در آن گوشت و سبزیجات هم بود ، کنار زدم. _تورو خدا این قدر آسمان و ریسمان به هم نباف ! هیچ وقت این حرف ساده او ، این معناییرا که تو می گویی نمی دهد . _پس چه معنایی میدهد جناب عقل کل ؟ _چون میداند من نوه ابونعیم هستم و در مغازه اش کار میکنم ، گفته «مغازه آن ها» حالا بگو بعد چه شد ؟ با دلخوری و اخم زانو هایش را مالید . _خیلی خوب . شاید حق با تو باشد . خواهش میکنم ادامه بده ! هم چنان با دلخوری ، لب و لوچه اش را ورچید . _من گفتم:«عجب گوشواره خوشگلی است ! افرین به ابونعیم و دست و پنجه اش!» آن وقت مادر ریحانه گفت :«این را نوه اش هاشم ساخته .» من به ریحانه نگاه می کردم . اسم تو را که شنید ، گونه های قرمز شد و سرش را پایین انداخت . _راست بگو ام حباب ! تو داری این هارا برای دل خوشی من می گویی. حرفم را نشنیده گرفت . _من پرسیدم :« هاشم همان جوان زیبا و خوش قد و قامت است ؟» کاش بودی و می دیدی که ریحانه چه جور به من نگاه می کرد . مادرش گفت :« بله ، همان است .» _ام حباب ! _باور کن از نگاه ریحانه فهمیدم حال و روز او بدتر از توست . ازش پرسیدم :« حالت خوش نیست دخترم؟» مادرش گفت :« دو هفته ای به شدت بیمار و بستری بوده .» _این را خودم می دانستم . ابوراجح به من گفت . وقتی به مغازه آمد ، حدس زدم که ناخوش احوال بوده . _ما زن ها این چیز ها را خوب می فهمیم . تو حالی ات نیست . نمی‌توانستم حرف هایش را باور کنم . برای دل داری دادن به من ، حاضر بود حرف های ساده را آب و تاب دهد . _کاش اینطور بود که تو میگویی! _بعد من حرفی زدم که نباید میزدم . خدا مرا ببخشد! حرفی زدم که آن دخترک پاک و معصوم ، دیگر خواب و خوراک نخواهد داشت . در قصه گویی استاد بود . چه شب ها که با قصه هایش به خواب رفته بودم! ساکت ماندم تا حرفش را بزند . 🌷🌹پایان قسمت شصت و دو 📙@fotros_dokhtarane