eitaa logo
🌼[فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍]🌼
406 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
41 فایل
کانال رسمی مجموعه فرهنگی جهادی فطرس (دخترانه)🌱 برای دختران نوجوان و جوان ادمین @Mobinaa_piri شماره کارت برای کمک های مومنانه 5892_1014_8433_1869 💳 به نام مسعود رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼[فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍]🌼
#رویای_نیمه_شب #قسمت_شصت 🌹🌷رویای نیمه شب اخم کرد و سری به تاسف تکان داد . -از قضا موقعی به خانه شان
🌷🌹رویای نیمه شب ساکت ماند . به کاری که کرده بود لبخند زد و زانوهایش را مالش داد . با دست پاچگی پرسیدم :«بگو چه گفت ؟ چرا هربار که دو جمله حرف می زنی، این قدر زانو هایت را می مالی؟» _صبر داشته باش بچه !یکسال آنجا نبوده ام که انتظار داری تا شب اینجا بنشینم و حرف بزنم . داشتم چی میگفتم؟ _مادرش چیزی پرسید که مجبور شدی کله ات رابه کار بیندازی . _پرسید :« خانه تان کجاست ؟ شاید روزی گذرمان افتاد و توانستیم به شما سری بزنیم .» گفتم :« باید نام ابونعیم زرگر را شنیده باشید ...» فریاد زدم :« ام حباب ! قرار نبود خودت را معرفی کنی . یک بار هم که مخت را به کار انداختی، همه چیز را خراب کردی .» عاقل اندر سفیه ، چشم غره ام رفت . _دندان به جگر بگیر ! گوش کن بعد حرف بزن ! گفتم:«لابد نام ابونعیم زرگر را شنیده اید .» چشم های ریحانه درخشید . مادرش گفت :«بله، اورا میشناسم .» گفتم :« ما همسایه آن ها هستیم .» آن وقت ریحانه گوشواره هایی را که گوشش بود ، از زیر خرمن موهای بلندش نشان داد و گفت :« این گوشواره هارا از مغازه آن ها خریده این .» باز ساکت شد و لبخند زیرکانه ای زد . از کوره در رفتم . _منظورت را از این ادا و اطوار ها نمیفهمم . چرا باز ساکت شدی ؟ زانو هایش را مالید . _تو واقعا خنگی ! به حرفی که ریحانه زد ، دقت نکردی؟ _کدام حرفش ؟ _ریحانه دختر باسوادی است .از روی حساب و کتاب حرف میزند . نگفت این گوشواره را از مغازه ابونعیم خریده ایم ، گفت :«از مغازه آن ها خریده ایم . میدانی این یعنی چی ؟ سر در نیاوردم ‌. _نه نمیدانم . _ یعنی مغازه ابونعیم و هاشم . _منظور ؟ _او اینجوری به تو اشاره کرد . _خوب حالا این یعنی چه ؟ یعنی اینکه اوهم به تو علاقه دارد ... 🌹🌷پایان قسمت شصت و یک 📙 @fotros_dokhtarane