🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب 🌠🌜 #قسمت_هشتاد_نهم قنواء به رییس زندان گفت:(این جوان،روزگاری جان ایشان را از مرگی حت
🌱هوالصابرالغفّار🌱
#رویای_نیمه_شب 🌠🌜
#قسمت_نود
مسرور روی سکوی مقابل،مرد تنومندی را مشت و مال میداد.معلوم بود بازهم کنجکاو شده بفهمد که من و ابوراجح دربارهء چه موضوعی حرف میزنیم.از روزی که از ریحانه،جواب رد شنیده بود،دل و دماغی نداشت،احساس میکردم بیش از آنکه به ریحانه فکر کند،به حمام پدرش میاندیشید.زمانی که ابوراجح در اتاقش بود😄،مسرور چنان بو مشتری ها برخورد میکرد که انگار صاحب اصلی حمام است.چندبار تصمیم گرفته بودم این چیزها را به ابوراجح بگویم😕،ولی میگفتم شاید اشتباه کرده باشم.از طرفی ابوراجح از غیبت بدش میآمد و چهره درهم میکشید.🖐🏻😄
-این جمعه،تو و پدربزرگت،میهمان من خواهید بود.امیدوارم دعوتم را قبول کنید!🍂❤️
این نهایت آرزوی من بود که بتوانم به خانهء ابوراجح بروم.شاید می توانستم ریحانه را ببینم.می دانستم بین من و ریحانه،دیوار بلندی است که هر رخنه ای در آن،ناممکن بنظر می رسید،اما نمی دانم چرا ته دلم روشن بود.تا جمعه،چهار روز مانده بود.از دعوت ابوراجح خوش حال شدم.😍🖐🏻
-با کمال میل دعوت شما را می پذیرم.پدربزرگم مثل همیشه از دیدن شما خوش حال می شود.🌹
دقیقه ای بعد با ابوراجح در راه خانهء صفوان بودیم.به او که تند و بلند گام برمی داشت،گفتم:(من تا نزدیکی خانه صفوان همراهی تان می کنم.سوالی دارم که باید جوابش را از شما بشنوم.)😃
-بپرس،اگر بدانم جواب می دهم.مرا ببخش که تند راه می روم!هرچه زودتر خانواده ای را از نگرانی دربیاورم بتر است.گوشم با توست.😁
-چرا امام زمان(عج) شما،شیعیانی را که در سیاه چال مرجان صغیر گرفتارند،نجات نمی دهد؟😢
انگار جواب را از پیش آماده داشت.بی درنگ گفت:(قرار نیست ایشان در هرکاری،دخالت مستقیم داشته باشند.ارادهء خداوند این است که مردم شرایط خود را تغییر دهند و برای بهبود اوضاع زندگی شان بکوشند😄.اگر غیر از این باشد،همه دست روی دست می گذارند و در انتظار کمک های مستقیم آن حضرت می نشینند.)🖐🏻😊
-این به معنای آن نیست که ایشان هیچ دخالتی در کارها ندارند.دخالت دارند،ولی معمولا احساس نمی شود.برای همین،آن حضرت را به خورشید پشت ابر،تشبیه کرده اند.گاهی خورشید را نمی بینیم، اما روشنایی و گرمای آن،هم چنان سبب ادامهء زندگی موجودات روی زمین است🙃.درمورد نجات شیعیان در بند،ممکن است آن امام مهربان به طور نا محسوس،مقدمه چینی کرده باشند.مطمئن هستی آن حضرت،در نجات صفوان و حماد،از سیاه چال،نقشی نداشته اند؟امیدوارم با دعای ایشان،مقدمات نجات بقیه هم فراهم شود!😉
_وقتی آن حضرت به داد کسی چون اسماعیل هرقلی میرسند،و جراحت پایش را شفا می دهند،طبیعی است انتظار داشته باشیم به یاد ده ها شیعه ای باشند که در سیاهچال های خوفناک گرفتارند.😢
_شکی نیست که آن حضرت به فکر ما هستند و دعاهایشان،بسیاری از خطرهای مهلک را از ما دور میکند.اگر حمایت و دعاهای ایشان نبود،شیعیان به دست امثال مرجان صغیر از بین رفته بودند.🖐🏻
_اگر دقت کرده باشی،می بینی که شفای اسماعیل هرقلی،مسئله ای شخصی و خصوصی نیست.بسیاری از مردم با دیدن آن معجزه،به پیروان امام زمان پیوستند و برای شیعیان هم قوت قلبی شد که فکر نکنند امامشان آنها را فراموش کرده.🙃
دشمنان شیعه،ما را ملامت میکنند که شما اگر امام و پیشوایی دارید و زنده است،چرا به فکرتان نیست و کمکتان نمیکند.معجزه های غیر قایل تردیدی مثل شفا یافتن اسماعیل هرقلی،جواب دندانشکنی است به یاوه های آنان.
دست ابوراجح را گرفتم.مجبور شدند بایستد.🤥
_طبق قولی که داده ام باید به دارالحکومه بروم.قنواء لابد اسب ها را آماده کرده و منتظر من است.اگر به او قول نمی دادم،نمی توانستم به سیاه چال بروم.😕
پیشانی ام را بوسید💋 و گفت:اگر پرهیزکار باشی،خدا کمکت می کند🙂♥️.این کار که تمام شد ،به مسجد می روم و برایت دعا میکنم.تو امروز دل امام زمان را شاد کرده ای.امیدوارم با دعا و عنایت آن حضرت،تو نیز به مقصودت برسی و کامیاب شوی!😄
به طرف دارالحکومه که می رفتم،در پوست خود نمیگنجیدم.🚶🤥
پایان قسمت نود
╔════🍭🌸═══╗
♡ @fotros_dokhtarane ♡
╚═══🌈🧚🏼♀════