🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب #قسمت_هشتاد_یک باتعجب پرسیدم:(یعنی چنین چیزی حقیقت دارد؟)😳 خندید و گفت:(بنیان گذاران
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_هشتاد_دو
کاش در همان لحظه از او جدا شده بودم!انگار فکری ناگهانی از ذهنش گذشته باشد،گفت:( حماد جوان خوبی است.در رنگرزیِ پدرش کار می کند.شاید ریحانه او را به خواب دیده.)🌹
تمام خوشحالی ام از وجودم پر کشید و رفت.
_شاید در یکی از روزهایی که آنها میهمان ما بودهاند و یا ما به خانه آنها رفته بودیم،ریحانه،حماد را دیده و پسندیده باشد.😕
این بار سعی کردم صدایم نلرزد.
_می توانید از ریحانه بپرسید.شاید این طور نباشد.🙃
ابوراجح سری به تاسف تکان داد و گفت:(این کار درستی نیست و ریحانه را ناراحت میکند که هر بار با یک حدس تازه، به سراغش بروم و بپرسم آیا فلان جوان را به خواب دیده ای؟)🙂🖐🏻
تازه یکی دو ساعت بود که خیالم از بابت مسرور راحت شده بود.قسمت این بود که نگرانیهایم با همان سرعت رفته بود،کلاغی بزرگ شود و دوباره به طرفم برگردد.🌹💥
حماد را هنوز ندیده بودم،ولی از همان لحظه،او را دشمن خود احساس می کردم.هرکس که می توانست ریحانه را از من بگیرد،جز دشمن چه نامی می توانست داشته باشد؟🤔🔥
صبحانه می خوردیم که پدربزرگ گفت نمی خواهی بروی نرو حتی اگر پول آن چه را برده اند ندهند مهم نیست
ام حباب برایمان سیر ریخته را به هم فشرده بود توی فکر که بود این کار را میکرد ببین قبول این ببین چطور با اشتها غذا میخورد قنوااین بچه را سرگرم میکند تا حاضر بودی چند بدهیم تا گروهی در قتل و شعبده باز این بچه را سرگرم کنند دارالحکومه مفت و مجانی نمایشی راه انداخت برای گرم کردن سر شوریده این بچه این کجایش بد است بگذار برود تا بفهمند دنیا فقط مغازه و طلا و جواهر نیست پدربزرگش برای تحلیل استاد هاشم را با حرف هایت گمراه نکن ما که نمی دانیم آنها چه نقشی دارند و با هم به ابرو نیاوردی چه نقشی آقا یک دختر بچه از خود راضی می خواهد به پدرش یا یکی دیگر نشان دهد که چه جوان زیبایی را به تور زده همین..
تمام این نمایش برای همین است و بس ببینید من که گفتم پدربزرگ لقمه ای را که گرفته بود توی سفره انداختن پناه بر خدا ما داریم کجا میرویم دنیا برعکس شده اول یک دختر بچه زیبا و شگفت انگیز سر زده به مغازه می آید و زندگی و آسایش ما را به هم می ریزد بعد یک دختر بچه بازیگوش و آب زیر پای ما را به دارالحکومه باز میکند و خط و نشان میکشند حالا هم یک پیرزن پرحرف برای مان صغرا کبرا میچیند خدایا خودت به دادمون برس کار دنیا افتاده دسته یک مشت دختر بچه و پیرزن 😅
پایان قسمت هشتاد و دو
📙@fotros_dokhtarane