eitaa logo
🌼[فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍]🌼
407 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
41 فایل
کانال رسمی مجموعه فرهنگی جهادی فطرس (دخترانه)🌱 برای دختران نوجوان و جوان ادمین @Mobinaa_piri شماره کارت برای کمک های مومنانه 5892_1014_8433_1869 💳 به نام مسعود رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼[فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍]🌼
#رویای_نیمه_شب 🌷رویای نیمه شب🌹 #قسمت_پنجاه_چهار اسماعیل میرود پیش((سید بن طاووس)) . جراحت پایش را
🌷رویای نیمه شب 🌹 پیرمردی که همراه آنها بوده میگوید :(( رستگار شدی، اسماعیل!))تعجب میکند اسم او را از کجا می دانند .پیرمرد میگوید :(( ایشان امام زمان تو هستند.)) اسماعیل هیجان زده و خوشحال پیش میرود و پای امامش را می‌بوسد. آن حضرت اسب خود را به حرکت در می آورد . اسماعیل هم دوان دوان با آنها حرکت می‌کند. امام به او می‌فرماید:(( برگرد!)) اسماعیل که سر از پا نمی‌شناخته،می گوید :(( حالا که شما را دیده ام ، رهایتان نمیکنم.)) امام میفرماید:(( مصلحت در آن است که برگردی.)) اسماعیل باز میگوید :(( از شما جدا نمی‌شوم. )) در این موقع آن پیرمرد میگوید :(( اسماعیل ! شرم نمیکنی؟امام زمانت دوبار به تو دستور بازگشت دادند .)) اسماعیل به خود می آید و ناچار می ایستد . حصرت با اصحاب خود می روند و ناپدید میشوند . اسماعیل که به خاطر جدا ماندن از امام خود غمگین و متحیر بوده،ساعتی همان جا مینشیند و اشک میریزد. حالش که بهتر می‌شود ، به سامرا باز میگردد. به حرم می رود . خادمان حرم وقتی حال او را دگرگون میبینند ، میپرسند :(( چه اتفاقی افتاده؟)) اسماعیل ماجرا را تعریف می کند . خادمان به او می گویند :(( پایت را نشان بده تا ببینیم .)) اسماعیل پای چپش را نشان میدهد . میبیند هیچ نشانی از دمل و جراحت روی آن نیست . فکر میکند که شاید آن دمل ، روی پای دیگرش بوده . آن پایش را هم نشان میدهد . هیچ اثری از آن نمیبیند . در این موقع مردم میریزند و لباس هایش را تکه تکه می کنند و به عنوان تبرک با خود میبرند . 🌷🌹پایان قسمت پنجاه و پنج @fotros_dokhtarane