eitaa logo
🌼[فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍]🌼
391 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
41 فایل
کانال رسمی مجموعه فرهنگی جهادی فطرس (دخترانه)🌱 برای دختران نوجوان و جوان ادمین @Mobinaa_piri شماره کارت برای کمک های مومنانه 5892_1014_8433_1869 💳 به نام مسعود رحیمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼[فطـࢪس دختࢪانـ‌ه‍]🌼
#رویای_نیمه_شب 🥰 رویای نیمه شب 🥰 🍁 #پارت_دوازده 🌷 آهنگ صدایش آشنا ، اما آرام و غمگین بود. پدربزرگ
🥰 رویای نیمه شب 🥰 🍁 🌷 –این سکه‌های بابرکت را باید به هاشم بدهم تا او هم دست‌مزدی برای کارش گرفته باشد. باز هم شبحی از چهرهٔ ریحانه را در نور دیدم. همان ریحانهٔ گذشته بود ، اما چیزی در او تغییر کرده بود که قلبم را در هم می‌فشرد. آن چیز مرموز باعث می‌شد دیگر نتوانم مثل گذشته به او نگاه کنم و بگویم و بخندم. از همه مهم‌تر همان حالت تب‌آلود و غمگینی چشم‌هایش بود ؛ انگار از بستر بیماری برخاسته بود. در عین حال ، از زیبایی‌اش که با حُجب و حیا درآمیخته بود ، تعجب کردم. آن‌ها خداحافظی کردند و رفتند. نگاه آخر ریحانه چنان شوری به دلم انداخت که حس کردم قلبم را به یک‌باره کَند و با خود برد. تصمیم گرفتم به یاد آن دیدار ، آن دو سکه را برای همیشه نگه‌ دارم. پدربزرگ آهی کشید و گفت :« کار خدا را ببین! چه کسی باور می‌کند این دختر زیبا و برازنده ، فرزند ابوراجح حمامی باشد؟» به بهانه‌ای از مغازه بیرون آمدم. بعد از رفتن ریحانه و مادرش ، دست و دلم به کار نمی‌رفت. پدربزرگ سری جنباند و گفت :« زود برگرد!» پا را که از مغازه بیرون گذاشتم ، گفت :« سلام مرا به ابوراجح برسان!» نگاهش که کردم ، پوزخندی تحویلم داد. 🍂 پایان پارت سیزده @fotros_dokhtarane 💎