eitaa logo
فطرسستان 🇵🇸🇱🇧
104 دنبال‌کننده
523 عکس
105 ویدیو
1 فایل
💫 دلنوشته های یک عدد فطرس به من پیام دهید: @MSG_Fotros
مشاهده در ایتا
دانلود
میقاتی(نخست وزیر لبنان) گفته تنها راه پیش رومون دیپلماتیکِ و نیروهای حزب الله و اسرائیل هر دو عقب نشینی کنن و تموم... خدا رحمت کنه سید حسن رو، میگفت: هر کاری میخواهید بکنید، شما(🇮🇱) به شمال باز نخواهید گشت.... سید پاشو نگاه کن💔 🌱 🆔 @fotrosesstan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 الله اکبر
موشکا یکی یکی دارن بر خاک ارض مقدس بوسه میزنن... سید پاشو نگاه کن😭... 🌱 🆔 @fotrosesstan
هدایت شده از شبکه اینترنتی عصر
🟡پخش زنده سخنرانی استاد علیرضا پناهیان به همراه مداحی حاج میثم مطیعی همزمان با حمله جمهوری اسلامی ایران به اراضی اشغالی 📌 (لینک پخش زنده : https://asrtv.com/fa/live ) عصر تی وی | عصر دیگری در راه است ▫️@asrtv_com
همان که سید گفت به قدر کافی خندیدید و حالا وقت گریه است :) 🌱 🆔 @fotrosesstan
بسم رب القلم سوگند میخوریم. سوگند به نفس نفس های اسب جنگی(۱). سوگند به غرّش "سجيل". سوگند به جرقه‌ی سم مرکب ها هنگام حمله(۲). سوگند به ستاره های درخشانِ مرگ در آسمان، که کودکان غزه با دیدنشان یاد ستاره های دنباله دار می افتند و زیر لب آرزو می کنند:《بسوزانیدشان!》 سوگند به آرزوهای محقق شده و سوگند به آرزوهای بر باد رفته؛ آرزوی نیل تا فرات، آرزوی قوم برتر بودن. سوگند به حمله‌ی سحرگاهی(۳)، سوگند به غافلگیری و نا آگاهی. سوگند به آن لحظه که گرد و غبار میدان نبرد را در بر میگیرد(۴) و مرحَب ردّ "ذوالفقار" را روی رادار گم می کند. سوگند به سپیده دم وقتی میمنه و میسره‌ی شب را در هم می‌شکند. سوگند به ساعت صفر. سوگند میخوریم که زمان محاسبه رسیده است. بناست تا خون شهدای اخیر، از سید رضی تا زاهدی را با شما حساب کنیم، خون حاج قاسم و ابو مهدی و حتی حاج رضوان را. امشب پیکر صد چاک فخری زاده و خون خانواده سید عباس موسوی که در چهارچوب آهنی ماشینشان با هم مخلوط شد را حساب می کنیم و البته تک تک روزهای غیبت "حاج احمد" را از قلم نمی‌اندازیم. امشب هر چشمِ به ناحق از خواب پریده و هر طفلِ در آغوش بی‌مادری گریسته و هر جنازه‌ی مجهول الهويه را محاسبه می کنیم. حتی پیمان شکنی بنی قریظه و زباله هایی که ریختید بر سر نبی(ص) را. همه را حساب خواهیم کرد و صورتحساب را می فرستیم برای آن قوم برگزیده ای که هرشب از ترس مرگ، هزار بار میمیرند. درِ خانه‌ی علی(علیه السلام) را یک شمعدان هشت شاخه شعله ور کرد، زبانی که طعنه زد به مجتبی(علیه السلام) لهجه‌ی یهودی داشت و من شک ندارم دستان عباس(علیه السلام)_همان دستانی که بناست شر اسرائیل را از این جهان کم کنند_ طعمه‌ی حسادت یک تیغ کهنه شدند، که اصالتش به قلعه‌ی خیبر باز می گشت. پس بخوان قاری! بخوان و صدای خدا را در شرق و غرب طنین انداز کن تا این ها که خودشان را فرزند خدا میخوانند و نام تانک هایشان را مرکاوا یعنی ارابه‌ی خدا میگذارند رسوا شوند. اصلاً بیایید جنگ را از سر بگیریم، خدایِ تانک سوارِ شما در برابر خدایِ در کمینگاهِ ما. بخوان قاری! بگذار آوای وحی اینبار از ایرانِ اسلامی در جهان بپیچد و بگذار پیر و مرادمان_که چقدر امروز جایش خالیست_ از آسمان به ما لبخند بزند. بخوان و سوره‌ات را کامل کن. سوگند به لحظه‌ی حمله به قلب دشمن(۵) همانا انسان به پروردگارش بسیار ناسپاس است(۶) و این را خودشان هم خوب می دانند!(۷) اما همچنان بر این دنیا دلبسته اند.(۸) آیا از لحظه ای که مرده ها از قبر بیرون کشیده می شوند، خبر ندارند؟(۹) ✍ فطرس 🌱 🆔 @fotrosesstan
سلامتی حزب الله😍😂😂 🌱 🆔 @fotrosesstan
اللهم انصر الاسلام و المسلمین❤️ برای سلامتی آقا جانمون صلوات(در معیت ذکر شریف یا عباس) و صدقه فراموش نشه🙏 🌱 🆔 @fotrosesstan
بیا ما منتظریم😏... 🌱 🆔 @fotrosesstan
تا حالا دیدید ایران به شهروندان خودش هشدار بده که خاک یک کشور رو ترک کنن؟ نه، چون ما در خطر نیستیم ما خود خطریم!😎 🌱 🆔 @fotrosesstan
فرزند زمان خود باشید! دقیقا ۷۹ سال پیش، دستی روی ماشه میرود، ضامنی رها میشود و یک "پسر کوچک" ۴ تُنی شیرجه میزند روی هیروشیما و ناکازاکی.[به نظرم اینکه اسم یک بمب اتم را پسر کوچک بگذاریم برای هیچکس علی الخصوص کسانی که قرار است طعم آن را بچشند چندان شوخی بامزه ای نیست، اما خب اختیارش با ارتش آمریکا است]... نمیدانم در این چند ثانیه ای که این ۲۲۰ هزار نفر اهالی این دو شهر بودند و چند ثانیه بعد، دیگر نبودند چه گذشته. شاید پسرکی زبانش را به تمنای یک لیس دیگر به بستنی قیفیش نزدیک کرده، شاید پدری در پارک چشمانش را دوخته به فرزندش و لحظه ای پلک زده تا چشم باز کند و باز فرزند را ببیند، شاید عاشقی دستش را به سمت دستان محبوبی برای اولین بار دراز کرده و در عطش گرمای اولین برخورد است. همه اینها و هزاران زشت و زیبای دیگر در یک لحظه بوده و در لحظه بعد نبوده... حالا، چند ثانیه بعد از شیرجه این غول ۴ تنی این شهر است و زبانی که به بستنی نرسیده، پلکی که دیگر باز نشده و دستی که به وصال دستان محبوب نرسیده حالا، چند ثانیه بعدترش، هیچکدام از این آدم ها و دلخوشی هایشان دیگر وجود هم ندارند. 🌱 🆔 @fotrosesstan
فطرسستان 🇵🇸🇱🇧
فرزند زمان خود باشید! دقیقا ۷۹ سال پیش، دستی روی ماشه میرود، ضامنی رها میشود و یک "پسر کوچک" ۴ تُنی
میشود نشست و ۲۲۰ هزار قصه نوشت از زندگی هایی که یک آن بوده و لحظه ای بعد تمام شده، شما را نمیدانم، اما برای من چندان موضوع جذابی نیست. مرا به سنگدلی متهم نکنید، من فرزند زمان خودم هستم، فرزند زمانی که در آن رئیس جمهور آمریکا برای سالگرد بمباران اتمی ژاپن بیانیه همدردی صادر میکند و رجال سیاسی ژاپن از انسان دوستی او قدردانی میکنند. در موازنه امروز قدرت دیگر نه جایی برای آن ۲۲۰ هزار نفر هست و نه جایی برای این سوال که؛ "ملیت آن پسر کوچک، آمریکایی نبود احیانا؟" مرا سرزنش نکنید من فرزند زمان خودم هستم، زمانی که در آن یکی از شاهدان عینی لحظه انفجار اتمی را میاورند پشت تریبون، تلو تلو خوران و با کمک بقیه میکشندش بالای سِن تا صدایش از پشت میکروفون ها خوب پخش شود، احتمالا جزو ویژگی هایش این است که هنوز میتواند لبخند بزند و این باعث شده که امروز او اینجا باشد. به زور چند کلامی حرف میزند و از تمام دنیا بابت هم دردیشان تشکر میکند و با همان توانایی مهم لبخند زدن کار را تمام میکند... همه دنیا با او هم دردند و او هم شب پیش نوه های تالاسمی زده خود که هنوز یادگاری های تشعشات را در خود دارند برمیگردد و با آنها خوش است. همه چیز عالیست و جای خالی برای آن ۲۲۰ هزار نفر یا این سوال که "آن کسی که پسر کوچک را انداخت، نماینده بخشی از دنیا نبوده احیانا؟" حس نمیشود. میبینید! من در زمانی زندگی میکنم که میتوان در یک لحظه ۲۲۰ هزار نفر را در چشم به هم زدنی محو کرد و چند سال بعدش طوری وانمود کرد که گویی اصلا ۲۲۰ هزار نفری وجود نداشته. وقتی اصل سوژه را حذف کنی دیگر سبب و علت و انگشت و ضامن و پسر کوچک و ملیت خلبان چه اهمیتی دارد؟ امروز در اخبار خواندم که جایزه صلح نوبل پس از مشاجره های طولانی بین تعلق گرفتن به فلسطین یا اسرائیل دست آخر تعلق گرفته به سازمانی ژاپنی تبار که برای دنیای عاری از سلاح هسته ای تلاش میکند و هزاران نفر از بازماندگان بمباران اتمی در آن حضور دارند. من فرزند زمان خودم هستم، امروز و در سالگرد ۸۰ سالگی سقوط یک توده ۴ تنی از مرگ بر سر ۲۲۰ هزار آدم، حالا وقت پرداختن به آنهاست. عدد ۸۰ را قاب میکنم و میچسبانمش به دیوار مغزم تا بشود بخشی از قوای شناختیم... احتمالا این روزها هم مدام دست مجهول الهویتی روی ماشه میرود، ضامنی رها میشود و چندین زندگی در یک لحظه به پایان میرسند، متاسفم اهالی غزه! من فرزند زمان خودم هستم، شما امروز برایم جذابیتی ندارید، ۸۰ سال دیگر نوبت شماست... 🌱 🆔 @fotrosesstan
هدایت شده از متین قنبری
حاج‌باقر... @matin_ghanbarii
برای سید... بعد از شهید نصرالله(چقدر این پیشوند نا مانوس است)در ذهنمان بارها تو را در قامت دبیر کلی تصور کرده بودیم. اینکه احتمالا پشت همان میز معروف مینشینی و با همان لهجه لبنانی سید حسن بر سر صهیونیست ها فریاد میکشی، با کمی تندی و خشم بیشتر، همان ویژگی که از تو برایمان نقل کرده اند. با بغض فریاد میزنی که؛ راه سید ادامه دارد/حرف همان است که او گفت/شما به شمال باز نخواهید گشت و... اولش برایمان حس غریبی دارد دیدن شخص دیگری روی آن صندلی، اما گیرایی نگاه و بغض صدایت در همان اولین سخنرانی کار خودش را میکند و آرام آرام دردمان را تسکین میدهد. در سخنرانی بعدیت آثار عزا در چهره ات کمتر شده و رفتارت پخته تر، با یاد سید مقاومت شروع میکنی و بجای فریاد با خنده ای _مثل خودِ سید_ تیپ گولانی و شام آخرشان را به سخره میگیری. سرت را پائین میندازی و با لبخند مرموزی میگوئی "البته حالا نمیخواهم درباره آنها صحبت کنم" و میروی بند بعدی. سالها میگذرد، کم کم چهره ات جایش را در پوستر ها، پروفایل ها و قلب ها باز میکند. اسمت کم کم در شعار ها جا باز میکند. نسل پنجم و ششم انقلاب میرسند و با پرتره ای پیرتر و البته جذاب تر از تو مواجه میشوند و وقتی تصاویر امروزت را میبینند با تعجب میگویند؛ سید صفی چقدر عوض شده! جمله ای که ما بارها بعد از دیدن جوانی های سید حسن به پدرانمان گفتیم. بار ها در ذهنمان این ها را مجسم کردیم و تا بیست سال آینده را با تو دیدیم و امروز که این متن را مینویسم دو هفته است که از تو خبری نیست... کجایی سید مقاومت؟ کجایی تجلیِ "اذا غاب سید قام سید"؟ ✍ فطرس 🌱 🆔 @fotrosesstan
دیشب همین که ما وسط مشغول تمرین روایت نویسی با این کارت های استوژیت بودیم، صدای برنامه حوار مفتوح(گفتگوی آزاد) بچه ها به زبان عربی از وسط مسجد میامد و همزمان در سالن دفاع دانشگاه برنامه ای با موضوع تحلیل تکنولوژیک انفجار پیجر ها توسط اندیشکده حکیم برگزار میشد. برخی رفقا هم بعد از نماز از من خداحافظی کردند و رفتند برای مباحثه هفتگی شهید مطهری و من مطمئنم کلی برنامه کوچک و بزرگ، خودجوش و بسیج جوش و اندیشکده جوش و... به موازات هم در همین ساعت تشکیل شده بود... اینجا دانشگاه امام صادق(علیه السلام) است، بخش اعظمی از یادگیری تازه بعد از اتمام ساعت کاری دانشکده ها آغاز میشود. پ.ن: خیلی با ذوق و تاکید ازتون دعوت میکنم شنبه ها ساعت ۱۹:۳۰ تو گعده راوی شرکت کنید👌 🌱 🆔 @fotrosesstan
وقتی کتابو از یه مشهدی قرض گرفتی. 🌱 🆔 @fotrosesstan
سلام امشب هیئت میثاق داره...❤️ 🌱 🆔 @fotrosesstan
به روی سینه‌ی ما نقشی از اندوه را کندند به صد ها بمب در یک روز از جا کوه را کندند... 🖤 🆔 @fotrosesstan