eitaa logo
فتوحات عرفانی
1.1هزار دنبال‌کننده
67 عکس
16 ویدیو
10 فایل
يا هُوَ يَا مَنْ لا هُوَ إلا هُوَ ادمین: @fotuhat1 کانال در تلگرام: t.me/fotuhat
مشاهده در ایتا
دانلود
حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: " لَوْ قَرَأَ رَجُلٌ لَیْلَهَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ أَلْفَ مَرَّةٍ" کسی که در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان هزار مرتبه سوره قدر بخواند "لَأَصْبَحَ وَ هُوَ شَدِیدُ الْیَقِینِ" اگر چنین کرد، مسلما با حالتی که حالت یقینی هست صبح خواهد کرد "بِالاعْتِرَافِ بِمَا یَخُصُّ بِهِ فِینَا" با حالت یقین اعتراف می کند به آن چیزی که مخصوص ما اهل بیت است. یعنی راجع به امر ولایت هست. این یقین بر "بِما یَخْتَصُ فینا"، چه طور دریافت می شود؟ "وَ مَا ذَلِک إِلَّا لِشَی ءٍ عَاینَهُ فِی نَوْمِهِ" حضرت فرمودند: کسی که شب بیست و سوم، هزار مرتبه سوره قدر را بخواند، (البته باید بسترش هم فراهم باشد؛ یعنی باید آمادگی های روحی فراهم شده باشد، برای هر کسی اتفاق نمی افتد) چنین کسی، در خواب چیزی به او نشان می دهند که اثرش می شود "یقین بر حقیقت مختص بر ولایت ما". (بحارالأنوار ج٩۵ ص١۶۵) @fotuhat ‌ ‌
‍ هوالحق 🔶دستور اولیاء الهی: در شب قدر بین الطلوعین هم بیدار باشید!🔶 💐مرحوم آية الله شيخ عبّاس قوچانى، شاگرد سلوكى و وصىّ عارف بالله سيّد على قاضى- رضوان الله عليهما- نقل می‌کردند: ✨«شب بيست و سوّم ماه مبارك رمضانى بود كه ما خدمت مرحوم قاضى رسيديم و ايشان تأكيد بليغ نمودند كه تا صبح، يعنى طلوع خورشيد بيدار بمانيم.» 🔻مرحوم قوچانى می ‏فرمودند: «براى اينكه در بين الطلوعين خوابم نبرد گفتم به صحن مطهّر أميرالمؤمنين عليه السّلام بيايم و در آنجا گوشه ‏اى بنشينم تا خورشيد طلوع كند. به صحن مطهّر آمدم و همين‏طور در ميان صحن قدم می ‏زدم، ولى چون خسته بودم در گوشه ‏اى نشستم و به تفكّر و تأمّل پرداختم امّا غافل از اينكه خستگى ناشى از بيدارى شب مرا به خواب فرو برد. ⚡️يك مرتبه از خواب بيدار شدم و ديدم خورشيد طلوع كرده است و پاسى از آن گذشته است. بسيار متأسّف شدم و بر اين إهمال و كوتاهى، خود را سرزنش نمودم و به خانه مراجعت كردم. 🔻 هنگامى كه طبق معمول خدمت مرحوم قاضى رسيدم، تا چشم ايشان به من افتاد فرمودند: ✅مگر نگفتم مواظب باشيد كه خوابتان نبرد! به واسطه اين غفلت از فيض بزرگى محروم گشتيد. 🔶 @fotuhat ‌ ‌
💠 روز شب قدر را از دست ندهیم 🔅 ابن عمیر از هشام بن حکم از امام صادق نقل می‌کند که فرمودند «شب قدر در هر سال وجود دارد و روز آن مانند شب آن است؛ لَیْلَةُ الْقَدْرِ فِی كُلِّ سَنَةٍ وَ یَوْمُهَا مِثْلُ لَیْلَتِهَا.» (وسائل الشیعة، ج‏10، ص359) 🔸 یا در جایی دیگر فرمودند «صبح روز شب قدر مثل شب قدر است؛ پس عمل کن و تلاش و کوشش کن‌؛ رُوِیَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: صَبِیحَةُ یَوْمِ لَیْلَةِ الْقَدْرِ مِثْلُ لَیْلَةِ الْقَدْرِ فَاعْمَلْ وَ اجْتَهِدْ.» (الأمالی( للصدوق)، النص، ص654) ‌ ‌@fotuhat ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 آیت الله قاضی: هر کس در شب ۲۳ ماه رمضان در حال سجده، ۲۲۵ مرتبه بگوید: 《یا طُهرُ یا طاهِرُ یا طَهورُ یا طَیهورُ یا طَیهارُ》 ملائکه بر او نازل شوند و او را طهارت بخشند. @fotuhat ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برشی از جلسات گفتگو پیرامون نحله عرفانی نجف اشرف @fotuhat ‌ ‌
ضمیمه شماره ۱ (از جلسات گفتگو پیرامون طریقه عرفانی نحله نجف اشرف) یادداشت حقیقت 🔻قسمت اول: eitaa.com/fotuhat/315 🔻قسمت دوم: eitaa.com/fotuhat/316 🔻قسمت سوم: eitaa.com/fotuhat/317 ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 📎 ضمیمه شماره ۱ از جلسات گفتگو پیرامون طریقه عرفانی نحله نجف ▪️یادداشت ( ) ▪قسمت ۱ •••••••••••••••••••••• 🔸 حقیقت چیست؟ مطابق سنت فلسفی حقیقت عبارت است از «مطابقت» با "واقع" یا "نفس‌الامر"؛ به‌عبارت‌دیگر حقیقت خصوصیت «گزاره‌ها» یا «حکم‌ها» است، خصوصیتی که آن‌ها زمانی واجد آن قلمداد می‌شوند که با «واقع‌ها» مطابق یا برابر باشند. 🔹 اما پرسشی که می‌توان مطرح کرد از این قرار است که نفس‌الامر یا واقع‌ها چه هستند که گزاره‌ها باید برای مطابقت با آن‌ها مقایسه شوند! 🔸 شاید بگویید پاسخ روشن است: تنها نظاره کنید تا «واقع‌ها» به چنگ شما افتد. برای نمونه اگر کسی بگوید که «علی قد کوتاهی دارد» شما با نگاه کردن به علی که در خارج است می‌توانید ببینید که آیا قد او کوتاه است یا نه. 🔹 اکنون اجازه دهید این رویه ساده را کمی بررسی کنیم. من درحالی‌که به یک اسب اشاره می‌کنم می‌گویم «آن خیلی پیر است» اما شما که می‌دانید آن یک کرّه‌ اسب جوان است گمان می‌کنید که من چیز نادرستی را بیان داشته‌ام. اما درواقع آنچه که من قصد اشاره بدان را داشتم (به دلایل محرمانه خودم) آن اسب نبود بلکه محوطه فرسوده‌ای بود که آن اسب آن را اشغال کرده بود. 🔸 این مثال دور از ذهن است، باوجود این نشان می‌دهد که صرف تضایف واژه‌ها با اجزای واقعیت، برای تعیین مرجع، کفایت نمی‌کند. البته به‌طور معمول مکالمه به روانی و بدون آنکه ما از بدفهمی‌هایی از این دست که در مثال نشان داده شد رنجیده خاطر شویم، جریان دارد. 🔹 اما روانی مکالمه تنها به این خاطر است که ما در "پیش‌زمینه‌ای" -معمولاً مغفول واقع شده- از «فهم» درباره موجوداتی که درباره آن‌ها سخن می‌گوییم مشترک هستیم. 🔸 برای نمونه، ما عموماً در این فرض مشترک هستیم که چیزهایی که به نامی خوانده می‌شوند و مورد اشاره قرار می‌گیرند عبارت‌اند از تمامی چیزهای طبیعی و نه سطح‌ها یا فضاهایی که آن‌ها به اشغال خود درمی‌آورند. تنها بدلیل چنین "فرض پیش‌زمینه‌ای" است که ما می‌دانیم چه نوعی از موجودات و ازاین‌رو چه نوعی از «واقع‌ها» مورد بحث ما هستند. 🔹 این "پیش‌زمینه فهم" را «افق» می‌نامیم. افقی از ناپوشیدگی یا ظهور. ما منکر این نیستیم که حقیقت، مطابقت با واقع یا نفس‌الامر است. اما ازآن‌جایی‌که امکان صادق یا کاذب بودن گزاره‌ها (یا به بیان بهتر امکان فهم پذیر شدن واقعیت و نفس‌الامر برای ما) وابسته به این مطلب است که چیزهایی وجود داشته باشد که این گزاره‌ها بدان‌ها اشاره کنند و یا واقع و نفس‌الامری درباره‌ی آن چیزها باشد که آن گزاره‌ها بتوانند با آن مطابقت پیدا کنند؛ و ازآن‌جایی‌که تشخیص چنین قلمرویی از واقع‌ها و نفس‌الامر، به «افقی از ناپوشیدگی» وابسته است که صرفاً این افق آن را ممکن می‌سازد، باز حقیقت به‌عنوان مطابقت به چیزی اساسی‌تر وابسته است! ادامه دارد... •••••••••••••••••••••• 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat 🌐‌ ‌اینستاگرام: Instagram.com/fotoohat ‌ ‌
‌ ‌ 📎 ضمیمه شماره ۱ از جلسات گفتگو پیرامون طریقه عرفانی نحله نجف ▪️یادداشت ( ) ▪قسمت ۲ •••••••••••••••••••••• ادامه قبل... 🔸 این امر که حقیقت به مثابه مطابقت را ممکن میسازد، همیشه به نحوی همزمان آمیخته با اختفا و غیب است. «افق چیزهای طبیعی»، افق سطح ها و مکان ها را مخفی میکند. 🔹 این نکته همچنین بدین معناست که هر افقی، تنها دسترسی به «واقع‌ها»یی که در آن افق ظهور دارند را میسر میکند و در مقابل دسترسی به حقائق دیگر افق ها را مسدود میکند. برای مثال اگر سخن ما به تمامی چیزهای طبیعی محدود شده باشد، پس دیگر به حقائق درباره سطح‌ها اجازه آشکار شدن داده نمی‌شود به همین دلیل میتوان گفت «حقیقت آمیخته با ناحقیقت است» البته واژه ناحقیقت نباید با کذب اشتباه شود. 🔸 در ابتدا این استنتاج گیج کننده به نظر میرسد. گرچه درحال حاضر ممکن است افق چیزهای طبیعی، افق سطح ها یا مکان ها را مسدود کند ولی این انسداد موقتی است و میتوانیم در زمانی دیگر اقامت در افق های دیگر را انتخاب کنیم تا بتوانیم از چشم انداز سطح‌ها یا مکان‌ها درباره واقعیت بحث کنیم. 🔹 این انتخاب تنها در مورد افق‌های در دسترس ممکن است. اما درباره افق‌های نهایی که استعلایی است و ویژگی پیشینیِ وجود من است نمیتوان اینگونه نتیجه گرفت. 🔸 نتیجه اینکه علاوه بر آنچه برای ما فهم پذیر است، اگر ما ساکن افق های استعلائی دیگری غیر از افق خود شویم، واقعیت و نفس الامر واجد شمار بی نهایتی از جلوه ها و ظهورات فراوانی است که خود را بر ما آشکار خواهند ساخت اما این ها افق هایی هستند که ما نه میتوانیم در آنها ساکن شویم و نه حتی میتوانیم از آنها تصوری داشته باشیم. 🔹 از این رو حقیقت ترکیبی از پوشیدگی و ناپوشیدگی است. پوشیدگی حقیقت غائی بر ما، به نحو اجتناب ناپذیری رازآمیز است. 🔸 افقی نهائی فهم من چیزی نبوده است که به انتخاب خودم، اقامت در آن افق را برگزیده باشم. من در این افق افکنده شده‌ام. ادامه دارد... •••••••••••••••••••••• 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat 🌐‌ ‌اینستاگرام: Instagram.com/fotoohat ‌ ‌
‌ ‌ 📎 ضمیمه شماره ۱ از جلسات گفتگو پیرامون طریقه عرفانی نحله نجف ▪️یادداشت ( ) ▪قسمت ۳ •••••••••••••••••••••• ادامه قبل... 🔸 با این بیان میتوان گفت هر یک از ما یک "جهان" هستیم! جهانی از استعارات که مبتنی بر فهم ماست در افقی که چیزها را به مثابه واقعیت آشکار می‌کند. 🔹 جهان من مبتنی بر افق فهم من است و جهان نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) مبتنی بر افق -کشف- محمدی است. 🔸 در جهان من این درخت به مثابه یک منبع انرژی متشکل از چوب و... است ولی در جهان موسوی منبع برکت و تکلم با خداست (ر‌.ک: داستان حضرت موسی و درختی که از آن ندای انی انا الله شنید: آیه ۳۰ قصص و ۸ نمل) 🔹 در جهان من حرکت کشتی در آب چیزی جز یک حرکت طبیعی تکه هایی از چوب روی آب به کمک وزش باد نیست ولی در جهان یک عارف آیت بین نشانه‌ای از توحید است. 🔸 پس باید به این نکته توجه داشت که در جهان من، گونه های مختلف وجود به مثابه چه چیزی آشکار میشود؟ 🔹 ممکن است این بیان را با اتهام نسبی گرایی رد کنند و برای مثال بگویند شما دارید لیوان بودن این لیوان را انکار می کنید. در پاسخ باید گفت: کسی نمیخواهد لیوان بودن این لیوان را انکار کند. بحث این است که اصلا چه کسی گفته است که این شیء را باید لیوان فهمید؟ 🔸 در افق فهم (جهان استعاره ای) من این شیء یک لیوان است ولی آیا در افق فهم یک عارف هم همینگونه است؟ نسبیتی در کار نیست. طرح نسبیت، منحرف کردن بحث است زیرا نسبیت جایی معنا می شود که «اصل»، «واقعیت» و «نفس الامری» لحاظ شود. اصل این لیوان چیست؟ 🔹 در افق فهم هر یک از ما، جلوه هایی از وجود به عنوان اصل، واقعیت و نفس الامر لحاظ می‌شود؛ سپس صدق و کذب گزاره‌ها و احکام را نسبت به آن‌ها میسنجیم. 🔸 ممکن است بگویند شما می‌خواهید وجود این لیوان را انکار کنید؟ خیر اصلا بحث درباره وجود و عدم نیست. تمام حرف این است که این لیوان (شیء) را چطور می‌فهمیم؟ 🔹 انسان جز استعاره چیزی نیست. انسان مقامش مقام استعاره و فهم است. ما انسان ها «فهم»‌ها هستیم. یعنی جهان و اشیا را به مثابه چیزهای مختلفی می یابیم از ماتریالیست گرفته تا نبی و عارف. /پایان ضمیمه شماره۱ / •••••••••••••••••••••• 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat 🌐‌ ‌اینستاگرام: Instagram.com/fotoohat ‌ ‌
ضمیمه شماره ۲ (از جلسات گفتگو پیرامون طریقه عرفانی نحله نجف اشرف) بخشی از رساله الاشتباهات آیت‌الله سیدمحمدحسن الهی طباطبایی (از شاگردان آیت‌الله قاضی) 🔻قسمت اول: eitaa.com/fotuhat/321 🔻قسمت دوم: eitaa.com/fotuhat/322 ‌ ‌ ‌ ‌
‌ ‌ 📎 ضمیمه شماره ۲ از جلسات گفتگو پیرامون طریقه عرفانی نحله نجف ▪️بخشی از رساله الاشتباهات ✍ نوشته آیت‌الله سیدمحمدحسن الهی طباطبایی (از شاگردان آیت‌الله قاضی) ▪قسمت ۱ •••••••••••••••••••••• 🔸 اگر انسان قبل از هر چیزی در وجود خویش اندیشه کند، می‌بیند که هستی او کامل و مستقل و جدای از اشیای دیگر است و همینطور اگر به عالم نظر افکند، موجودات زمینی و آسمانی و حیوان و انسان و نبات و جماد و غیره را نیز مستقل و جدای از هم می‌بیند و بطور محسوس، ضرورتا به آن معتقد می‌شود. اما هنگامی که به تامل و جستجو در وجود خویش و عالم بپردازد، خواهد دید بر خلاف آن چیزی است که می‌پنداشت و تخیل می‌کرد. 🔹 انسان برای مشاهده عالم و آنچه که آن را به ظاهر خارج از ذات و هستی خویش می‌پندارد، راهی ندارد جز از طریق علم. و علم عین معلوم است و برای معلوم از آن جهت که معلوم است، موجودیتی نیست جز اینکه موجود است برای عالم. معلوم بودن معلوم، بواسطه علم است و در واقع این نفس است که علت فاعلی این صور علمی می‌باشد. 🔸 پس نتیجه این می‌شود که انسان و مدرکات انسان و عالم هستی، همه معلول نفس انسانی هستند و این نفس است که علت مفیض وجود بر آن‌هاست. در نتیجه، بیرون از ذات انسانی وجود ندارد و راهی برای کشف امری ورای ذات انسان، برای آدمی نیست، پس عالم هستی همان است که انسان از درون ذات خودش آن را ادراک می‌نماید و به جز از همین راه، اطلاع و خبری از جهان هستی برای انسان حاصل نیست. 🔹 نتیجه اینکه، برای هر انسانی راسا عالمی است که معلول خود اوست. و از جمله این مدرکات انسان، بدن خود اوست که انسان خودش انشاء کننده آن است هرچند که بیشتر احکام وجزئیات آن را نمی‌داند. 🔸 و این خود انسان است که بر تمام اتفاقاتی که برای او رخ می‌دهد حاکم است و اگر حکم او نباشد هیچ حادثه‌ای واقع نمی‌شود. و آمیخته شدن علم انسان با قیودات مادی باعث شده که نفس انسانی را از تنفیذ حکمش باز دارد. 🔹 اگر شمشیر می‌برد وقتی این امر به تمامیت می‌رسد که انسان حکم می‌کند به اینکه ببرد و گرنه، نخواهد برید همانطور که در مورد شخصی که به ریاضت نفس پرداخته ملاحظه می‌کنیم که می‌تواند این احکام ضروری را در مورد هر فردی که بخواهد تغییر دهد. 🔸 نتیجه اینکه این خود انسان است که هرگونه خیر و شری را برای نفس خود اختیار می‌کند و بر این اساس می‌توانیم بر عالم ذرّ و میثاق استدلال کنیم. ادامه دارد... •••••••••••••••••••••• 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat 🌐‌ ‌اینستاگرام: Instagram.com/fotoohat ‌ ‌
‌ ‌ 📎 ضمیمه شماره ۲ از جلسات گفتگو پیرامون طریقه عرفانی نحله نجف ▪️بخشی از رساله الاشتباهات ✍ نوشته آیت‌الله سیدمحمدحسن الهی طباطبایی (از شاگردان آیت‌الله قاضی) ▪قسمت ۲ •••••••••••••••••••••• ادامه قبل... 🔸 باتوجه به اینکه علم و آگاهی نفس و ادراکات کلی آن، از مبادی بدیهی حاصل شده که در عالم طبیعی از علوم جزئی‌اش اکتساب نموده و با عنایت به اینکه نفس انسانی از نظر حدوث، جسمانی و از نظر بقاء روحانی است، لذا می‌تواند از حس به خیال و از خیال به عقل ترقی نماید 🔹 درنتیجه ممکن است این بدیهیات فقط در عالم حس و ماده بدیهی محسوب شده و مقید باشند به اینکه در ماده واقع شوند یعنی این احکام مقید به این قید هستند. دلیلی نداریم که بدیهیات را فقط در همین بدیهیات (که می‌دانیم و می‌شناسیم) منحصر کنیم 🔸 زیرا که ممکن است بدیهیات دیگری در عالم ما، یا عالم دیگری غیر از این عالم بوده باشد که آن بدیهیات، خود ماده علوم دیگری باشند غیر از این علوم (که ما می‌شناسیم) که اگر نفس انسانی به واسطه مرگ یا غیر آن به این عوالم ارتقا یابد آن بدیهیات را ادراک می‌نماید و مبدأيی برای علوم دیگر خود قرا می‌دهد مثلا حکم می‌کند به اینکه اجتماع نقیضین جایز است در عین حکم به محال بودن آن. زیرا حکم به اینکه اجتماع نقیضین محال است تنها در عالم ماده است که برای نفس، معلوم محسوب می‌شود؛ درحالی که امکان دارد در این عالم ماده هم قیدی در بین باشد ولی ما بدون اینکه بدانیم آن را لحاظ نکرده باشیم اگر چه آن قید در عالم خودش صحیح باشد. 🔹 و اما نباید فراموش کرد که این امر سبب نمی‌شود که علوم ما که از همین بدیهیات حاصل شده‌اند، علوم حقیقی مطابق با واقع نباشند چرا که خود واقع هم در حقیقت از همین علوم و بدیهیات حاصل میشود و این بدیهیات اصل و اساس آن واقع هستند لذا این علوم و بدیهیات نسبت به این عالم، اصل و ضروری هستند. 🔸 و نباید فهم این مطلب برای تو سخت باشد زیرا چه بسا که انسان در حکمی که نسبت به علوم خود صادر می‌کند دچار اشتباه و غلط می‌شود مانند حکمی که انسان بیان می‌دارد نسبت به کثرت افراد مادی انسان و اینکه انسان واحد بالعدد است و عالم هستی و موجودات عالم خارج، بیرون از ذات انسانند و وجود انسان در این عالم مانند وجود مظروف در داخل ظرف است. (همه این‌ها اشتباه است) 🔹 و همین طور است حکم انسان به اینکه جسمی که مشاهده می‌کند خارج از ذات انسان بوده و دارای فلان مقدار طول و عرض و رنگ و حجم است و این حکم را حکم یقینی می‌پندارد درحالی که می‌دانی حس، دانشی زیاده از حد مشاهده افاده نمی‌کند و جسم در مقام رویت به لحاظ نزدیک و دور بودن، منظر ختلفی دارد لذا در هر حدی از حدود که تصور میشود، دارای بعد و اندازه و رنگ خاصی است. 🔸 لذا این حذف قیود است که باعث مغالطه می‌گردد درحالی که می‌دانی انسان چیزی خارج از ذات خود را مشاهده نمی‌کند. /پایان ضمیمه شماره۲/ •••••••••••••••••••••• 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat 🌐‌ ‌اینستاگرام: Instagram.com/fotoohat ‌ ‌
✍ ناکامی نفی خواطر خیال با کمک خیال! ▪قسمت ۱ •••••••••••••••••••••• 🔸 توجه خیالی (یعنی توجهی که در ساحت قوه خیال شکل می‌گیرد) همیشه آلوده به فکر است، مراد ما از فکر در این‌جا فعالیت قوه خیال و واهمه است اعم از آنکه خیال منفی باشد یا مثبت (این‌که در حدیث حقیقت حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام خطاب به جناب کمیل در پاسخ به سوال حقیقت چیست می‌فرمایند حقیقت محو الموهوم است شامل هر گونه موهومی اعم از مثبت و منفی می‌شود). 🔹 حال سوال اساسی این است که مرز مشخص میان توجه حقیقی و توجه خیالی (فکر) چیست. به عبارت دیگر در چه وقت فکر در خفا رفته و توجه حقیقی حاصل می‌شود؟ (غلبه سِرّ) این سوال مهم و ظریفی است. 🔸 کار ما ابتدا از فکر شروع می‌شود. قوه‌ی خیال شما همین الان در حال فعالیت است بعد یک نفر می‌آید به شما می‌گوید این فکرها و این موهوم ها اسباب رنجش توست و تو را مشغول کرده‌ است و باعث تشتت تو شده‌ است؛ شما منطقاً این را قبول می‌کنید ولی می‌گویید چگونه می‌توانم فکر نکنم و از دست واهمه و خیال رهایی یابم؟ 🔹 سعی من برای این‌که فکر نکنم، خودش فکر دیگری است. اگر ذهن را تشبیه به یک ظرف آب کنیم، فکر حکم غل‌غل هایی را دارد در این آب. بعد می‌گویید خوب است این غل‌غل ها را متوقف کنم. خود همین فکر که می‌خواهم غل‌غل ها را متوقف کنم غل‌غل دیگری است. بعد می‌گویید این فکر دوم هم که خودش یک غل‌غل است چگونه غل‌غل دوم را متوقف کنم؟ خود همین فکر، غل‌غل سوم را به وجود می‌آورد. و به‌همین‌ترتیب غل‌غل ها پشت سر هم می‌آیند. 🔸 حالت توجه زمانی پیش می‌آید که غل‌غل ها متوقف بشوند و ذهن آرام بگیرد. اما سوال باز هم این است که حالت توجه و محوالموهوم چگونه ممکن است پیش آید؟ ما بالاخره باید درباره چگونگی توقف غل‌غل ها فکری بکنیم. حال‌آنکه هر فکری خودش عین غل‌غل است. اول یک فکر وجود دارد. فکر دوم می‌آید که فکر اول را خفه کند، ولی خودش به‌صورت مسئله‌ای درمی‌آید و این جریان مثل یک زنجیر مدام در قوه خیال و واهمه ادامه دارد. ادامه دارد... •••••••••••••••••••••• 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat 🌐‌ ‌اینستاگرام: Instagram.com/fotoohat ‌ ‌
✍ ناکامی نفی خواطر خیال با کمک خیال! ▪قسمت ۲ •••••••••••••••••••••• ادامه قبل... 🔸 می‌گویند عده‌ای به نماز جماعت ایستاده بودند. نماز یکی از نمازگزاران به مناسبتی می‌شکند و باطل می‌شود نفر بغل‌دستی او به او می‌گوید نمازت باطل شد نفر سومی به دومی می‌گوید خودت هم حرف زدی بنابراین نماز خودت هم باطل شد نفر چهارم هم به سومی همین حرف را می‌زند. نفر پنجم هم می‌گوید خدا را شکر که من حرفی نزدم تا نمازم باطل شود ولی بالاخره نمازگزاران در یک جایی سکوت می‌کنند. 🔹 این داستان خیلی شباهت به مسئله فکرهای پشت سر هم دارد. نمازگزاران اول تا پنجم فکرهایی هستند که سکوت ذهن را می‌شکنند. نمازگزار ششم که متوجه اشتباه آن پنج نفر می‌شود سکوت می‌کند اما سکوت او هم ممکن است کامل نباشد او هم ممکن است پیش خودش بگوید بهتر است که من حرف نزنم بنابراین سکوت کامل از نفر هفتم به بعد ممکن است وجود داشته باشد. 🔸 آن‌ها ممکن است چنان غرق نماز خویش و در حالت توجه باشند که سکوتشان یک سکوت ناهشیار و غیر خودساخته باشد نه این‌که به خودشان بگویند من باید ساکت باشم. 🔹 لابد این تجربه برای شما پیش‌آمده است که گاهی می‌خواهید به خواب بروید فکرهایی در ذهن شما می‌جوشد و مانع خوابتان می‌گردد و بعد به خودتان می‌گویید بگذار فکر نکنم. همین "بگذار فکر نکنم" خودش فکر دیگری است که مخل خواب شما می‌شود ولی زمانی فرامی‌رسد که فکرها تمام شده‌اند و شما خودبه‌خود به خواب رفته‌اید. صبح از خواب بیدار می‌شوید و اگر بخواهیم به یاد خودتان بیاورید که آخرین فکر قبل‌از خواب کدام فکر بود چیزی به یادتان نمی‌آید زیرا فکرهای قبل‌از خواب رفته‌رفته ضعیف شده‌اند تا یک‌مرحله‌ای که یک‌مرتبه متوقف شده‌اند. 🔸 در بیداری، یعنی در حالتی که سلول‌های مغز خسته و نیازمند خواب نیستند نیز وضع عیناً همان‌طور می‌شود. فکرها آن‌قدر پشت سر هم می‌آیند تا جایی‌که شما به حالت توجه فرورفته‌اید بی‌آن‌که خودتان متوجه‌شده باشید که آن حالت چه وقت و چگونه پیش‌آمده است. 🔹 این حالت، حالت "لاخودی" یا بگوییم حالت "لا فکری" است. در این حالت قیل‌وقال‌ها و لگد کوبی های قوه خیال از ذهن برخاسته است. 🔸 در دستورات عارفان نحله نجف دیده می‌شود که هنگام تلاوت قرآن توصیه می‌کرده‌اند به این نحو تلاوت کنید که گویا قاری کس دیگری است و شما دارید به آیات قرآن گوش می‌دهید. یعنی هر چند که خود شما در حال تلاوت هستید اما یک حالت "از خود برون شدن" بر شما حاکم گردد تا قاری حقیقی را بیابید. 🔹 و یا در مورد نحوه ذکر گفتن توصیه می‌کنند که به‌جای آنکه به ترجمه اسماءالله در هنگام گفتن ذکر دقت کنید، به صدای خودتان گوش دهید به این صورت که گویا کس دیگری دارد ذکر می‌گوید و شما شنونده‌ی آن ذکر هستید. 🔸 در این صورت قوه خیال مشغول کاری نیست یعنی هنگام تلاوت قرآن، قوه خیال در حال فعالیت پیرامون ترجمه یا تفسیر آیات نیست و یا هنگام گفتن ذکر، قوه‌ی خیال شما به‌دنبال ترجمه اسماءالله نمی‌رود. ذهن آرام می‌گیرد و سکوت ذهن باعث رفع تشتت می‌شود؛ در این هنگام است که با رفع موانع می‌توان امید تجلی حقیقت را داشت و توجهی که باید از ناحیه حق‌تعالی عطا شود، این‌جا محل ظهور پیدا می‌کند. "تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز" •••••••••••••••••••••• 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat 🌐‌ ‌اینستاگرام: Instagram.com/fotoohat ‌ ‌
👤مولوی: تا در طلب گوهر کانی کانی تا در هوس لقمهٔ نانی نانی این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی هر چیزی که در جستن آنی آنی 👤ابوسعید ابوالخیر: گر در طلب گوهر کانی کانی ور زنده ببوی وصل جانی جانی القصه حدیث مطلق از من بشنو هر چیز که در جستن آنی آنی 💠 این دو رباعی صرفا حاوی یک پیام اخلاقی نیست بلکه از نحوه خاص هستی انسان پرده بر می‌دارند. بودنی که همواره آن‌چیزی است که در طلب آن است. هر چیز که در جستن آنی، هم‌اکنون آنی نه آنکه بعدا به آن خواهی رسید... 🎧 صوت بالا را مجددا گوش دهید. @fotuhat ‌ ‌
برشی از جلسات گفتگو پیرامون نحله عرفانی نجف اشرف @fotuhat ‌ ‌
فتوحات عرفانی
👥 مباحثه سلوکی پیرامون طریقه عرفانی نحله نجف (دوره دوم) ▪️جلسه هفتم (#قوه_خیال #حقیقت #انسان #کشف #س
👥 مباحثه سلوکی پیرامون طریقه عرفانی نحله نجف (دوره دوم) ▪️جلسه هفتم ( ) ▪️گزیده متن از مباحث طرح شده ▪قسمت ۱۳ •••••••••••••••••••••• ادامه قبل... 🔸 سوال: شخص جن‌گیر دارای چه رتبه ای است که می‌تواند در ما تصرفی بکند؟ او هم یکی است مثل ما… 🔹 آقای ب: او نفسش را قوی می‌کند، او با ریاضات نفسش را قوی میکند، ریاضاتی که ما مغزمان تاب بر میدارد، یک ریاضات عجیب و غریبی دارند، قرآن میفرماید: "هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَىٰ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ، تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ ". بگو به کافران که، آیا می‌خواهید من شما را آگاه سازم که شیاطین بر چه کسان نازل می‌شوند؟ شیاطین بر هر شخص بسیار دروغگوی بدکار نازل می‌شوند. شعراء-۲۲۱.۲۲۲ اصلا اینها این کارها را میکنند، تا تنزل شیطان برای این ها بشود؛ این محمد علی طاهری - عرفان حلقه - را که دستگیر کردند، روی دندانش اسم اشریف لله نوشته بود، در بازجویی این را خون می انداخت تا نجاست خون برسد به این اسم شریف و آن کاری را که میخواست بشود، آن چیزی که باید به او نازل شود، بشود . این ها قابلیت شیاطین است . قرآن کریم میفرماید: " وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ " و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا می‌کنند. انعام-۱۲۱ . ولی او شدی دیگر…. 🔸 آقای ر: یاد آن داستانی افتادم که شیطان گفت پس حالا نماز بخوان فقط برای اینکه من گفتم... 🔹 آقای ب: بله، مرحوم آیت الله سید موسی زرآبادی میفرمایند: میرفتم در کوهستانهای قزوین برای ریاضت، یه وقت شیطان بر من حاضر شد، گفتم چه کار داری؟ گفت این چیزهایی که از کرامات داری، مثل اینکه همه جا را میبینی و غیره، اینها همه اش از جانب من بود، من جا خوردم!، شیطان گفت ببین شمه ای از آن این است و من تا شرق عالم همه چیز را میدیدم‌….، گفتم خب حالا که چه؟، گفت اگر میخواهی ادامه پیدا کند باید کاری را که میگویم انجام دهی، باید یک روز نماز نخوانی….، گفتم نه، من عبد خدا هستم، گفت خب یک روز نمازت را به تاخیر بینداز….، گفتم نه، من کار دیگری ندارم، شیطان گفت خب بخوان، سر وقت هم بخوان ولی چون من میگویم بخوان….، گفتم نه خیر، چون امر خداست میخوانم‌، در این هنگام میفرمایند شیطان رفت و من هم کور باطن شدم و دیگر هیچ چیز نمیدیدم، تا دو هفته ای به این صورت بودم و ترسیدم، ولی بعدا دیدم ما عبد هستیم و مگر بقیه چه طور هستند؟ تا اینکه بعدا بسیار فراتر از آن چیزی که داشتم و رفت، برایم آمد، خیلی بیشتر از آن چیزی که قبل از این آزمایش داشتم، برایم آمد . 🔸 سوال: چه طور میشود با وجود اینکه تحت ولایت آقا امیرالمومنین علیه السلام هستیم، آن جن گیر یا غیره، بر ما تسلط پیدا کند و تصرف کند؟ آیا ولایت را عقب میزند یا چیز دیگر؟ 🔹 آقای ب: شما وقتی چشمه ای از قدرت را میبینی، همین که در دلت رسمیت به آن میبخشی، این هم یک کاری ازش می آید، این هم یک کاری میکند؟ 🔸 آقای _: چه طور با آن ولایت جمع میشود؟ 🔹 آقای ب: جمع میشود . 🔸 آقای ر: به میزانی که از آن ولایت کم کردی دیگه… 🔹 آقای ب: تا قدرتی برای این حساب کردی، آنجا ' ولایت امیرالمومنین علیه السلام ' باختی، اول در دلت باختی، در دلت که باختی اون هم سلطان دارد، قرآن میفرماید: " إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ " تنها تسلط شیطان بر آن نفوسی است که او را دوست گرفته‌اند و کسانی که (به اغوای او) به خدا شرک می‌آورند. نحل-۱۰۰ . همین که یک حسابی برایش باز میکنی…. حساب را که باز کردی متولی آن هم می آید، قضیه می آید در دل، اینکه میفرماید: " كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ " مانند بنیان و سدّی آهنین همدست و پایدارند. صف-۴ ، تکانشان نمی‌شود داد، یک ذره هم زیر بار کار دیگری نمی‌رود. ادامه دارد... •••••••••••••••••••••• لینک قسمت اول جلسه هفتم: https://eitaa.com/fotuhat/279 •••••••••••••••••••••• 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat 🌐‌ ‌بلاگ: https://fotuhat.blog.ir ‌ ‌
ثنویت افلاطونی و عرفان.mp3
48.32M
يَا بَاطِناً فِي ظُهُورِهِ وَ يَا ظَاهِراً فِي بُطُونِهِ 🎧 گذر از ثنویت افلاطونی در عرفان ▪️جلسه نوزدهم درسگفتار متن‌خوانی کتاب "متافیزیک چیست" 🎙سید رسول فاطمی 🔹لینک جلسه قبل: (تلگرام) https://t.me/sr_fatemy/214 🔹لینک جلسه بعد: https://t.me/sr_fatemy/216 ‌ ‌ ‌ ‌
فهم بشر جدید از خود.MP3
28.11M
🎧 فهم بشر جدید از خود (نسبت عرفان و معرفت نفس صدرایی با سوبژکتیویته مدرنیته) 🎙 نشست استاد طاهرزاده با دست اندرکاران مجله سوره 💠 کانال فتوحات عرفانی: @fotuhat ‌ ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شهید حاج قاسم سلیمانی، خطاب به مادران شهدا: وقتی شما مادرها نبودید و بچه‌هایتان در خون دست و پا میزدند، حضرت زهرا (س) را دیدم... 💠 @fotuhat ‌ ‌
می خور که عاشقی نه به کسب است و اختیار این موهبت رسید ز میراث فطرتم حافظ (علیه الرحمه)
هدایت شده از ๛ وارستگی ๛
طلب حضور و وجود در تفکر آماده‌گر.mp3
8.79M
🎧 💠 طلب حضور و وجود در تفکر آماده‌گر 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش (خوانشی از مقاله "وقت چیست و چگونه تلف می‌شود" دکتر داوری اردکانی) ๛ وارَســتـِگـی ๛ @varastgi ๛ ‌ ‌
42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿 اسماءالحسنی به زبان فارسی خیلی زیباست 💠 @fotuhat ‌ ‌
هدایت شده از ๛ وارستگی ๛
گنج حیرت.MP3
37.09M
💠 گنج حیرت (نکته ششم کتاب در انتظار زبانی در وصف انقلاب اسلامی) 🎙 حجت الاسلام نجات بخش 🗓 دوم اسفندماه ۱۴۰۱ 🔺 @varastgi ‌ ‌
هدایت شده از ๛ وارستگی ๛
وقوف به جهل خود.mp3
14.98M
🎧 عنوان: 🎙 حجت‌الاسلام نجات بخش و سیدرسول فاطمی (بخشی از جلسه پنجم "یوم‌الفصل" -تفسیر انفسی سوره مرسلات- سرای هنر و اندیشه: eitaa.com/soha_sima/2142 ) + جلسه مرتبط: گنج حیرت: https://eitaa.com/varastgi/308 ๛ وارَســتـِگـی ๛ @varastgi ‌ ‌