🇵🇸دوستان شهدایی🇮🇷
بِسْمِ اَللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُ اَللهِ الَّذی هَدینا لِهذا وَ ما کُناَّ لِنَهْتَدِیَّ ل
پدر و مادر عزیز از این که در مقابل زحمات شبانه روزی شما قدردانی نکردم معذرت می خواهم پدر و مادر عزیز راه شهیدان را ادامه بدهید از همه هستی خودتان در راه خدا بگذرید دنیا ارزش ندارد دنیا را بدهید به اهل دنیا، دنیا را با عشق امام حسین (ع) عوض نکنید، پدر و مادر آنهائیکه امروز در خانه نشسته اند و جهاد در راه خدا را ترک کرده اند خداوند لباس ذلت و خواری در دنیا و آخرت بر آنها می پوشاند آنها نامردان بی غیرتی هستند که ماندن در دنیا و زندگی ننگین را بر مرگ شرافتمندانه برگزیده اند وقتی رسول الله (ص) به اینها دستور جهاد میداد در جواب می گفتند: (شَغَلْتَنا وَ اَمْوالُنا وَ اَهْلُنا) می گفتند ما اموالی داریم ما زن و بچه داریم اموالمان از بین می رود اهل و عیالمان بی سرپرست می شوند اینها ایمان به خدا ندارند خدا در قرآن می فرماید: (اَلله وَلیُّ الَّذین آمَنُوا ) یعنی خدا سرپرست مومنان است. همه ما در معرض امتحان خدا هستیم. خدا در قرآن می فرماید: (الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیوهَ لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً آیه۲سوره ملک) خدا زندگی و مرگ را آفرید تا معلوم شود که کدام یک از شما مردم کردارتان نیکوتر است. امیدوارم که همه مرا ببخشید مخصوصاً شما پدر و مادر عزیزم. برادارن و خواهرانم حق زیادی بگردن من دارند. امیدوارم که همگی مرا حلال کنند.
در پایان برای همسنگران شهیدم اشعاری سروده ام که تقدیمتان می نمایم.
یـــاد یــاران وفـــادارم شهیـدان عـزیـز اصفیـا و اولیــا و عــاشقــان اشک ریـــز
آن دعـاهــای کمیـل و آن همه راز و نیاز گــریـــه های عــاشقانه محضر آن بی نیاز
آن مصیبتهـــا و آن ســــوز و گـــــداز در غـــم آن تشنــــة خشکیـــده کــــام
در غـم زهــرای اطهر بانوی خشکیده کام کیـــن ز جــــور آن عـــدوی سنــگ دل
در غـم یـاران چه گـویم من خدادانـد ولی سنگ بــاشد آن دلی در وی نبـاشد جوششی
روز و شب در هجران یاران شهیدم سوختم عــاقبت بــا گــریه و نـاله چو شمع افروختم
ای علــی بس، تــرا آنجا همی ره نـادهند اصفیــا و اولیـــا در کــار دیگـــــر واردنـد
عـاشقـان مهدیند و عـاشقــان راستگوی شرط اخلاص ست جان دادن در راه آن نکوی
🇵🇸دوستان شهدایی🇮🇷
در پایان برای همسنگران شهیدم اشعاری سروده ام که تقدیمتان می نمایم. یـــاد یــاران وفـــادارم شهیـدان
کــاشکـی مــا را بــدان جــا راه بـود راه مــردان خــدا بــر مـا بسی همـوار بـود
کــاشکـی در زمـــره مــردان حـــق روی مهـــدی را همـــی دیــــدار بــــود
کــاشکـی مـــا هـم بسـان عــاشقان زیــــر تیـــغش وعــــده دیـــدار بــــود
کــاشکـــی مــا را در این راه عظیـــم نفس را بـــر مــا بسی همکــــار بــــود
کـــاشکـــی در زمــــره مــردان حـق روی مهــــدی را همــی دیــــدار بـــود
کـــاشکـــی یـــاران رفتـــه از قفـس بــــا دم مــا لحظــه ای دمســاز بـــود
کاشکی محمود و ناصر، اکبر و یاران همـه زندگیشان همچو خورشید بر همه تکرار بــود
مــن چـه گـویم کـاین همه دورم ز حـق قلب آنــها روز و شب در گـرو آن بـار بــود
آن همــه اخـلاص و ایثــار و گـــذشت سینه شــان در پیشگـاهش مخزن اسرار بود
کــاشکـــی در زمـــره مــردان حـــق روی مهـــدی را همــــی دیـــدار بــــود
سلام و عرض خسته نباشید به دوستان
امروز انشاالله ((شهید رسول خلیلی ))معرفی خواهد شد💛
ماجرای واسطه ی ازدواج شدن شهید محمد حسن (رسول) خلیلی برای دو جوان
دو دانشجو ، در دانشگاه امیرکبیر، به واسطه ی شهید خلیلی به یکدیگر رسیده اند. آن ها هر کدام ، قراری سر مزار شهید می گذارند و از رسول برای امر ازدواج، کمک می خواهند. دختر خانم می گوید: سر مزار شهید گفتم: من به مدافعین حرم اعتقاد دارم و همسری، چون آن ها می خواهم. چند وقت بعد پسری که به عنوان خواستگار وارد اتاق دختر برای حرف زدن با او می شود؛ عکس شهید خلیلی را روی دیوار اتاق می بیند و تعجّب می کند و به دختر می گوید: شما هم شهید خلیلی را می شناسید؟ من در امر ازدواج از او کمک خواسته ام.
منبع: خبرگذاری دانشجو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙قرآن را قرائت کنید حتی روزی یک صفحه 🌙
#رهبر_اتقلاب🌱🌺
۲۳اسفند۱۴۰۲
صفحه ۳۰۰ قرآن کریم.📖هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم به نیت سلامتی و تعجیل در فرج مولایمان
سوره مبارکه کهف
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
💛وصیت نامه شهید رسول خلیلی💛
با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بنده حقیر از هیچ چیزی کم نگذاشته است و سلام و دورد به محضر صاحب العصر و الزمان (عج) و روح پاک امام راحل (ره) و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیت الله سید علی خامنه ای (مدظله العالی) و روح پاک تمامی شهدای اسلام به خصوص سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین (ع) که جان ها همه فدای آن بزرگوار.
به موجب آیه شریفه "کل نفس ذائقه الموت" تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی می باشد.
این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسان های خوب و نیکوی آن محل گذر است نه وقوف و ماندن! و تمامی ما باید برویم و راه این است. دیر یا زود فرقی نمی کند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم.
پدر و مادر عزیزم که سلام و درود خداوند بر شما باد
از شما کمال قدردانی را دارم که مرا با محبت اهل بیت (ع) و راه ایشان و در کمال صبر و عاشقانه بزرگ کردید و همیشه کمک حال من بوده اید. از شما عذرخواهی می کنم و سرافکنده ام که فرزندی خوب برای شما نبودم و در حق شما آنچنان که باید خوبی نکرده ام. از شما می خواهم که مرا حلال کنید.
در حق این فرزند حقیرتان دعا کرده و از خداوند بخواهید که او را ببخشد و این قربانی را در راه خود بپذیرد. می دانم که شما ناراحت نیستید؛ زیرا هیچ راهی بهتر از این نیست و این را شما به من آموخته اید و این همیشه آروزی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند.
خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم، غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان ابا عبدالله الحسین (ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است.
اما چه خوشحالی بالاتر از اینکه فدایی راه این بزرگواران شویم. پس غمگین نباشد.
برادر عزیزم
مرا حلال کن و ببخش ، می دانم که در حق تو هم کوتاهی کردم، برایم دعا کن و مرا نیز حلال کن، خدا را سرلوحه کارهای خود قرار بده. از خداوند می خواهم همیشه کمک حال تو برادر عزیزم باشد. دعا برایم یادت نرود.
از فامیل، همبستگان نیز می خواهم که مرا حلال کنند و ببخشند و برایم دعا کنند.
رفقا، دوستان و همکاران و همنشینان عزیرم
که شاید بیشترین اوقات زندگیم را در کنار شما بوده ام، خداوند را شاکرم که در رفاقت هم به من لطف عطا کرده که دوستان و هم نشینانی به خوبی شما دارم تا تکمیل کننده و یاری دهنده من باشید.
شما همگی می دانید من راه خود را انتخاب کردم و این راه را دوست داشته و دارم و خیلی از شماها هم کمک کننده من بودید از تمامی شما عذر می خواهم که رفاقت را در حق شما تمام نکرده و ملتمسانه خواهانم که مرا عفو کنید و حلالم کنید.
مرا ببخشید، برایم بسیار دعا کنید و در روضه های ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت (ع) مرا فراموش نکنید.
من خود را در حد و اندازه ای نمی بینم که برای کسی نصیحت و پندی داشته باشم و اگر ما دنبال پند و نصیحت باشیم چه بسیار است. فقط می خواهد چشم بینا و گوش شنوا.
خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به امید سر کویش پر و بالی بزنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد تا وطنم
مرغ بال ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
پناه می برم به خداوند مهربان و از او می خواهم که بر من سخت نگیرد.
شب اول قبر دعا برایم را فراموش نکنید رفقا
و من الله التوفیق
العبد الحقیر محمد حسن خلیلی (رسول)
چطور اینترنت هدیه دولت را فعال کنیم؟
👤وزیر ارتباطات:
▫️مردم برای فعالسازی بسته اینترنت هدیه میتوانند به my.gov.ir مراجعه و یکی از شمارههای خود را آنجا برای دریافت هدیه اعلام کنند.
▫️حجم این بسته ۵ گیگ معادل ۱۲ گیگ داخلی و زمان استفاده از آن هم تا عید فطر است.
سلام خدمت عزیران امروز به مناسبت سالروز شهادتش{شهید مهدی باکری}💙 معرفی خواهد شد
تولد و دوران کودکی شهید باکری
مهدی باکری در ۳۰ فروردین ۱۳۳۳ شمسی در شهر میاندوآب واقع در جنوب دریاچه ارومیه در خانواده ای مذهبی و مومن متولد شد.
وی در همان کودکی اش مادرش (که زنی مؤمن و با خدا بود) بود را از دست داد.
در ارومیه تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را به پایان رساند و در دوران دبیرستان (همراه با شهادت برادرش علی باکری) وارد جریانات سیاسی شد.
و سلام بر او که می گفت:
«خدایا، نمیرم
در حالیکه از ما راضی نباشی»
#شهید_مهدی_باکری
فعالیت های سیاسی و مذهبی
علی باکری برادر وی یکی از عضو های اصلی سازمان مجاهدین خلق ایران بود که توسط ساواک زندانی شد. سپس در دادگاه نظامی به جرم برهم زدن امنیت ملی به اعدام محکوم گردید.
مهدی با شنیدن خبر فوت برادرش بسیار متاثر و غمگین شده بود. او پس از فارغ التحصیلی اش از دبیرستان وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی مکانیک تحصیل خود را آغاز نمود.
وی از بدو ورودش به دانشگاه تبریز، به یکی از مبارزان دانشجو در مقابل ظلم، بی عدالتی رژیم فاسد وقت تبدیل شد.
شهید باکری در جریان فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه به دست آمده) در سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت نظر بوده است.
پس از مدتی، حمید دیگر برادر علی برای برقراری ارتباط با دیگر مبارزان، به کشورهای خارجی فرستاده شد تا برای مبارزان داخل کشور سلاح بفرستند.
شهید مهدی باکری در دوران سربازی اش که در دوره ارسال اعلامیه های امام خمینی (ره) بود در مدتی که به عنوان افسر وظیفه در تهران فعالیت میکرد از پادگان فرار گریخت تا برنامه های سیاسی خود را در پیش بگیرد.
او در این دوران زندگی مخفیانه ای آغاز کرد و فعالیت های مختلفی برای انقلاب اسلامی انجام داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هنگامی که در تلاش برای تأسیس نهاد سپاه پاسداران در ارومیه بود به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در آمد.
شهید مهدی باکری در آنجا نقش فعالانه ای در تشکیلات و قدرت نهاد ایفا کرد.
پس از آن، ضرورتاً به دادستانی دادگاه انقلاب ارومیه منصوب شد و سپس ضمن خدمت سربازی اش به مدت ۹ ماه به عنوان شهردار ارومیه معرفی گردید و خدمات ارزنده ای به یادگار گذاشت.
ازدواج شهید مهدی باکری با شروع جنگ مصادف شد و جهیزیه همسر وی به اسلحه و نارنجک تبدیل شد.
دو روز بعد از عقدشان، مهدی باکری به جبهه رفت و سپس به مدت دو ماه با مسئولیت و خدمات ارزنده ای به جهاد استان و مردم، به شهر و منطقه نظامی اعزام گردید.شهید مهدی باکری به عنوان فرمانده عملیات ارتش ارومیه تلاش های گسترده ای برای برقراری امنیت و دستگیری مزدوران شرق و غرب در آنجا انجام داد.
با وجود مسئولیت های مختلف شبانه روزی، پس از شروع جنگ، وظیفه جهادی خود را در مقابل متجاوزان کافر بعثی و میهن اسلامی خویش در جبهه ها انجام نمود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روایت رهبر معظم انقلاب و حاج قاسم سلیمانی از مکالمه عجیب بیسیم شهید باکری و شهید کاظمی
💫خدایا مرا پاکیزه بپذیر.💫
#شهید_باکری
#سالروز_شهادت
@friendsofshohada
نقش شهید مهدی باکری در جنگ تحمیلی ۷ سال دفاع مقدس
هم رزمان او در عملیات مختلف شامل: سرداران محسن رضایی، رحیم صفوی، حسین علایی و شهیدان گمنام دیگر می باشد.
شهید باکری با استعداد و فداکاری فراوان خود به عنوان معاون تیپ نجف در عملیات فتح المبین توانست در کسب پیروزی ها موثر باشد.
عملیات فتحالمبین عملیات نظامی گسترده نیروهای مسلح ایران، علیه نیروهای مسلح عراق، در خلال جنگ ایران و عراق بود.
که در فروردین ۱۳۶۱ با تلفات بالای انسانی، پس از ۷ روز نبرد سنگین و با پیروزی قاطع نیروهای ایرانی و عقبنشینی نیروهای عراق از سرزمینهای اشغالشده، به پایان رسید.
این عملیات یکی از عملیات مهم آن زمان بود که با توجه به تحت محاصره بودن گردان و کم بودن تعداد نیروهای ایرانی نسبت به عراقیان با شجاعت و دوراندیشی بی نظیر افرادی مانند مهدی باکری به پیروزی رسید.
در همان عملیات بود که در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و در کمتر از یک ماه بعد در عملیات بیت المقدس شاهد پیروزی اسلام بر نیروهای متجاوز بعثی بود.
در عملیات مرحله دوم بیت المقدس از ناحیه کمر مجروح شد و شهید باکری علیرغم جراحاتی که در مرحله سوم عملیات برایشان رخ داد.
همچنین شهید مهدی باکری در نامه ای به خانواده اش نوشت: به حمید حسادت می کنم که با اراده راه کربلا را دنبال میکند و شهادت ادامه می یابد تا اسلام پیروز شود.
نقش شهید باکری و لشکر دلاور حماسه عاشورا عملیات خیبر و تصرف جزیره مجنون و مقاومت در دفاع از خاک وطن در مقابل دشمن بسیار مهم و افراطی بود.
در مرحله آماده سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به کندی می گذشت، اما مهدی با جدیت تمام نیروها را برای نبرد، تحریک و تشویق می کرد.
شهید مهدی باکری در جایگاه یک استاد کامل تمامی مردان و عارفان و دلاوران رزمنده را هدایت و رهبری می کرد.
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#مهدی_باکری
توی ماشین داشت اسلحه خالی میکرد، باچند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباسهایش میشد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت میرفت.
به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟
به علی گفتم: کی بود این؟
گفت: #مهدی_باکری جانشین فرمانده.
گفتم: پس چرا داره بار ماشین رو خالی میکنه؟!
گفت: یواش یواش اخلاقش میاد دستت....
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#مردان_بی_ادعا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊
#شهید_والامقام
#مهدی_باکری
یکی از برادرهام #شهید شده بود. قبرش اهواز بود .
برادر دومیم توی اسلام آباد بود .
وقتی با خانواده ام از اهواز بر می گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد.
نزدیکی های #غروب رسیدیم به لشکر .
#باران_تندی هم می آمد .
من رفتم #دم_چادر_فرماندهی ، اجازه بگیرم برویم تو .
#آقامهدی توی چادرش بود.
بهش که گفتم ، گفت « قدمتون روی چشم ، فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم .»
صبح که داشتیم راه می افتادیم، #مادرم بهم گفت « برو #آقامهدی رو پیدا کن ، ازش تشکر کنم..
توی #لشکر این ور و اون ور می رفتم تا #آقامهدی را پیدا کنم.
یکی بهم گفت « #آقامهدی حالش خوب نیست؛ خوابیده . »
گفتم « چرا ؟» ...
گفت « دیشب توی چادر جا نبود تا #بخوابد ، زیر #بارون موند ، #سرما خورد...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌹🕊
🌱سلام بر او که می گفت:
مبادا این دنیا را آنقدر جدی بگیری.
که آخرتت را فراموش کنی...✨
«دنیا مثل شیشه ای می ماند
که یکدفعه می بینی از
دستت افتاد و شکست»
#شهید_مهدی_باکری ♥️