📖خلاصه ای از کتاب
#شهید_شاهرخ_ضرغام
🔷قسمت هجدهم از زبان دوست شاهرخ
عصر یکی از روزها شخصی وارد کاباره میامی شد و سراغ شاهرخ را گرفت🧐. گارسون میز ما را نشان داد آن شخص هم آمد و کنار میز ما نشسته بعد از کمی صحبت های معمول گفت:
من یک کار کوچیک از شما میخوام و در مقابل پول خوبی💰 پرداخت میکنم. بعد چند تا عکس و آدرس و مشخصات را به ما داد و گفت: این آدرس هتل جهان است🏠. این هم مشخصات مورد نظر، شما امشب توی این اتاق باید بهروز وثوقی رو با چاقو بزنید🔪!!
چشمان شاهرخ یکدفعه گرد شد و با تعجب گفت: آدم بکشم😳؟! نه آقا اشتباه گرفتی😏!
آن مرد ادامه داد: نه فقط مجروحش کنید، این یه دعوای ناموسیه فقط میخوام خط و نشون براش بکشیم😕.
بعد دستش را داخل کیف برد و سه تا اسکناس صد تومانی روی میز گذاشت و گفت: این پیش پرداخته اگه موفق شدید دو برابرش رو میدم😊.
در ضمن اگه احتیاج بود حبیب دولابی و دار و دسته اش هم هستن.
شاهرخ پرسید: شما از طرف کی هستین این پول رو کی داده؟! اما آن آقا جواب درستی نداد😒. شب با احتیاط کامل رفتیم هتل جهان، یک روز هم در آن حوالی معطل شدیم اما بهروز وثوقی عصر روز قبل از ایران خارج شده بود😐.
📍ادامه دارد...
#امنیت_اتفاقی_نیست
─━━━━━━⊱✿⊰━━━━━━─
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
رسانه پژوهشی فرهنگی دفاع مقدس
╔═══ ࿇ ═══╗
🇮🇷 @frontlineIR 🇮🇷
╚═══ ࿇ ═══╝