eitaa logo
خط مقدم رسانه دفاع مقدس
585 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
27 فایل
بسم‌رب‌‌الشهدا🌱 ‍ ‍‍ گروه‌ پژوهشی فرهنگی‌ خط‌ مقدم ‍ ‍ شهید‌آوینی؛ ای‌شهید‌!ای‌آنکه‌بر‌کرانه‌ی‌ازلی‌و‌ابدی‌وجود‌برنشسته‌ ای‌،دستی‌برار،و‌ما‌قبرستان‌نشینان‌‌عادات‌سخیف‌را‌نیز؛از‌این‌منجلاب‌بیرون‌کش!🌷 ارتباط‌ با‌ ادمین‌کانال👇🏻 @aslani70
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 💫 ثواب قرائت این بخش هدیه به دو شهید بزرگوار: 🌹 🌹 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 ؟ 💠 ⚫️ ورود اسرای اهل بیت به زندان کوفه و مجلس ابن زیاد 🥀 زینب سخنان پدرش (علیه السلام) را به یاد آورد. پدرش از اهل کوفه نکوهش مى کرد و از آنان شکایت داشت . دیدگان خود را به سوى نقطه دورى متوجه گردانید، جایى که پیکرهاى پاره پاره عزیزانش در بیابان افتاده بودند. سپس اشارت کرد که خاموش شوید. همه سرها را از خوارى و پشیمانى به زیر انداختند و تا زینب سخن مى گفت چنین بودند: اى اهل کوفه ، گریه مى کنید. هرگز اشک هاى شما نایستد و شیونتان آرام نگیرد مَثَل شما مثل زنى است که هر چه رشته است پنبه کند. شما ایمان خود را بازیچه فساد قرار دادید و بدانید که بارى شوم بر دوش ‍ کشیدید. آرى به خدا چنین است ، باید بیشتر بگریید و کمتر بخندید. شما چنان خود را ننگین کردید که شستن نتوانید. ننگ کشتن خاتم پیغمبران و سالار فرستادگان را چگونه مى توانید بشویید. کسى که نقطه اتکاى شما و چراغ راهنماى شما و سرور جوانان اهل بهشت بود. بدانید که به نادانى و پلیدى جنایتى عظیم مرتکب شدید. آیا تعجب مى کنید اگر آسمان خون ببارد. نفس پلید شما جنایتکارى را نزد شما خوب جلوه داد تا خشم خداى را براى شما بیاورد و در عذاب الهى براى همیشه گرفتار باشید. آیا مى دانید چه جگرى پاره پاره کردید و چه خونى ریختید و چه پرده نشینى را پرده دریدید؟ جنایتى بزرگ را مرتکب شدید که از عظمتش نزدیک است آسمان ها بشکافد و زمین از هم بپاشد و کوه ها خورد شود..... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
💫 مرثیه امام حسین علیه السلام ، یعنی .... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞| ⚫️ روز گذشت ..... 🥀 حسین جان ! مگر نه اینکه آنانی که راهت را که سد کردند آخر تمام هایشان نوشتند بابی انت و امی نامه فدایت بشوم فرستادند برایت اما چه شد که یادشان رفت تو فرزند محمد امینی و غارتت کردند ... قصه سد شدن راه تو قصه انباشته شدن شکم ها از بود خودشان حجاب رسیدن به تو شدند و آخرش هم یا قاتلت شدند یا حامی قاتل تو ▪️ ... و و هم بگذرد از تکه تکه شدنت بدست خولیان خدا خونخواه اول توست و این خون تو بعد قرنها دارد بریر و زهیر و حبیب می خرد خون تو برای
ظهور صبحی که پسر مظلومت 
بانگ انا المهدی سر بدهد
و بدرقه بردار می کنند تا فدا شدن سنت عاشقان مسیر حق بماند و نفس های عزیزشان را خرج آمدن یارترین نگار می کنند ... علم بر زمین نمی ماند آقاجانم ... دستمان بگیر نامه های فدایت شوم هایمان به مهدی عزیزت رنگ حقیقی بگیرد... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 🍃 سخته سخته رفیق از رفیقش جا بمونه !!! اصلا سخته... فدای اون آقایی که تو با پیکر خونین همه وداع کرد اما روز جز یه مادر و یک خواهر کسی رو نداشت که با پیکر بی سرش وداع کنه... 😔 🌿 🤲🏻 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔺 ؟ 💠 ⚫️ . ورود اسرای اهل بیت به زندان کوفه و مجلس ابن زیاد 🥀 کسى که را شنیده بود مى گوید: به خدا من بانویى از او ندیدم . گویى از زبان امیرالمومنین على بن ابیطالب (علیه السلام) سخن مى گفت ؛ زینب هنوز گفتارش را تمام نکرده بود که صداى گریه مردم بلند شد و همگى از هراس این مصیبت بزرگ مات و از خود بى خود شدند.در این هنگام برای ساکت کردن زینب کبری سرهای مقدس را روبروی کجاوه ها آوردند چشم زینب کبری بر آن سر نورانی افتاد و پیشانی خود را چنان به چوب محمل زد که خون از زیر مقنعه ای که بر سر داشت جاری شد. (السَلامُ عَلَیکَ یا اباعَبدالله ..😭) آن گاه به آن سر نورانی اشاره کرد و گفت: ای هلال من که به کمال خود رسیدی، ولی خسوف تو را فرا گرفت و غروب کردی! هرگز گمان نمی‌کردم که چنین روزی در سرنوشت ما رقم خورده باشد. ای برادر من! با این دختر کوچک خود، فاطمه، صحبت کن که نزدیک است از شدت این مصیبت قالب تهی کند. ! دلت با ما مهربان بود، چه شد آن مهربانی که با ما داشتی؟! ! کاش پسر خود، علی، را به هنگام اسارت می‌دیدی که با یتیمان تو یارای سخن گفتن نداشت. هر گاه او را می زدند، صدایت می‌زد و سیل اشک از چشمانش سرازیر می‌شد. ای ! او را در آغوش خود بفشار و به نزد خود فرا خوان. دلش را که سخت رنجیده است به‌دست آر. چه اندازه خوار و ذلیل است آن یتیمی که پدر خود را بخواند، ولی جواب پدر نشنود..... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸‌ 📚 🌸 ✒️ 💓خدا هست💓 ❣خدا همه ی زندگی فاطمه بود ☝️چیزی جز "خدا " در اندیشه ی فاطمه نبود ❤️فاطمه خدا داشت ما هم "خدا "داشته باشیم. 💗《خدا هست》💗 . اگر کسی این درس را از مکتبِ فاطمه نیاموزد هیچ کدام از درس های دیگر را نخواهد فهمید. این درس را تکرار کنیم؛ هر روز هر شب و هر لحظه... ✅درس اول مکتبِ فاطمه ، درسِ آخرِ او هم هست. ✏️تکلیف امشب همه، آن است که بار ها و بارها روی برگِ دلمان بنویسیم: ❣خدا هست ❣خدا هست ❣خدا هست 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 💫 ثواب قرائت این بخش هدیه به دو شهید بزرگوار 🌹 🌹 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 ؟ 💠 ⚫️ فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام حاملان سر نزدیک هر شهری از کربلا (از کوفه تا دمشق) می‌ رسیدند جرات نداشتند که وارد شوند، می‌ ترسیدند قبائل عرب علیه آنها شورش کنند و سر را از آنها بگیرند لذا از بیراهه می‌ رفتند و فقط برای آذوقه، شخصی را می‌ فرستاند و می‌ گفتند این سر یک خارجی است. یزید بن معاویه (لعنه الله علیهما)، به عبیدالله بن زیاد دستور داد که سر مطهر فرزند علی(علیه السلام) را با سرهاى جوانان و یاران آن جناب که در رکاب آن حضرت شده بودند با کالاها و زنان اهل بیت و عیالات آن حضرت را روانه شام نماید. در تاریخ آمده بعد از آن که ابن زیاد یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرهای شهدای کربلا را در کوچه‌ ها و محله‌ های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد. ابن زیاد سرهای شهدای کربلا را به زحر بن قیس سپرد و راهی شام نمود. ابن زیاد پس از فرستادن سر امام حسین(علیه السلام)، اسراء را در ۱۵ محرم با شمر ذی الجوشن و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد(علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بی‌جهاز نمود. 😔😔 آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، دیار به دیار با ذلت و انکسار طوری که مردم به تماشاى آنها مى‌ آمدند، به شام آورد. منابع و اسناد مدتی را که اسرا از کوفه به شام در حرکت بودند را ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ ادبی‌ های حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌ کردند.... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
1885151_771.mp3
681.4K
🔉 ◾️ خیلی دلتنگ کربلاییم .... 😔 آقا بطلبد ما خیلی دلواپسیم .... التماس دعای اربعین..... اى مولاى من،من دل بسته تو و خاندان تو هستم..... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
💫 🔻 آرمانشهر غرب‌زده‌ها... رهبر معظم انقلاب: 🔹️ «ناامنی درونی شهرهای آمریکا در دنیا کم‌نظیر است؛ واقعاً در خیابان جوانی که بیرون میرود، خاطرجمع نیست که یک نفری، یک دیوانه‌ای، او را به قتل نرساند. این همان آرمان‌شهری است که غربزده‌ها به عنوان آرمان‌شهر به آن نگاه میکردند.» ۱۳۹۹/۰۶/۰۲ 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
💫 💫 ثواب قرائت این بخش هدیه به دو شهید بزرگوار 🌹 🌹 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 ؟ 💠 ⚫️ فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام 🥀 ⛪️ حاملان سرهای شهدا در اولین منزل جهت استراحت بار انداختند، با سر مقدس به بازی و تفریح مشغول شدند و مقداری از شب را به عیش و نوش گذراندند، به ناگاه دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین این شعر را با خون نوشت: اَتَرْجُو اُمَّهٌ قَتَلَتْ حُسَیْنا شَفاعَهَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ حاملان سرها بسیار ترسیدند، برخی از آنها برخاستند تا آن دست و قلم را بگیرند که ناگهان ناپدید گشت، وقتی برگشتند دوباره آن دست با جوهر خون آشکار شد و این شعر را نوشت: فَلا وَ الله لَیْسَ لَهُم شَفیع وَ هُمْ یَومَ القیامَه فی الْعَذاب بخدا سوگند شفاعت کننده‌ ای برای آنها نخواهد بود و آنها روز قیامت در عذاب خواهند بود دوباره عده‌ ای خواستند آن دست را بگیرند که باز ناپدید شد، برای بار سوم که برگشتند آن دست با همان شرایط این شعر را نوشت: وَ قَد قتلُو الحُسینَ بحکم جَور وَ خالف خَلفَهُم حکم الکِتاب امام حسین (علیه السلام) را از روی ظلم و ستم شهید کردند و با این کارشان مخالف قرآن عمل نمودند. حاملان سر، از غذا خوردن پشیمان شدند و با ترس بسیار آن شب را نخوابیدند، در نیمه شب صدایی به گوش دیر رسید که در آنجا زندگی می کرد. خوب گوش داد: ذکر تسبیح الهی را شنید...... 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
📿 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦🍀✦✦🍀✦┄ ڱر و دلداده شوےمے آید پاڪ از ڱنه آزاده شوے مےآید پیداست علائم ظهورش اما وقتے ڪه تو آماده شوے مےآید ‌‌‌‌‌‌ 🔹اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
💫 💫 ثواب قرائت این بخش هدیه به دو شهید بزرگوار 🌹 🌹 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 ؟ 💠 ⚫️ فرستادن سرهای مبارک به سمت شام 🥀 راهب برخاست و سر خود را از پنجره بیرون کرد متوجه شد از نیزه‌ ای که کنار دیوار دیر گذاشته‌اند نوری عظیم به سوی آسمان افراشته شده و فرشتگان از آسمان گروه گروه فرود می‌ آیند و می‌ گویند: السلام علیک یابن رسول الله ... السلام علیک یا ابا عبدالله راهب از دیدن این حالات متعجب شد و ترس او را فرا گرفت. از صومعه خارج شد و میان یاران ابن زیاد رفت و پرسید: بزرگ شما کیست؟ گفتند: خولی. به نزد خولی رفت و پرسید: این سر کیست؟ گفت: سر مرد خارجی است (نعوذبالله) که در سرزمین عراق خروج کرد و ابن زیاد او را کشت. راهب گفت: نامش چیست؟ خولی جواب داد: حسین بن علی بن ابیطالب(علیه السلام). باز پرسید: نام مادرش چیست؟ خولی گفت: فاطمه بنت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله). راهب با تعجب پرسید: همان محمدی که خودتان است؟ خولی گفت: آری. راهب فریاد می‌ زد که هلاکت برای شما باد به خاطر کاری که کردید. از آنها خواهش کرد سر مبارک حسین(علیه السلام) را تا صبح نزد او بگذارند. خولی گفت: نمی‌ توانیم بدهیم تا نزد یزید بن معاویه ببریم و از او جایزه بگیریم. راهب گفت: جایزه تو چقدر است؟ خولی پاسخ داد: ده هزار درهم. راهب گفت که من ده هزار درهم به تو می‌ دهم. خولی هم پذیرفت، درهم را گرفت و سر مطهر را به راهب سپرد. راهب سر مطهر را به مشک خوشبو نمود و آن را روی سجاده‌ اش گذاشت و تمام شب را گریه کرد. وقتی صبح شد به سر منور عرض کرد: ای سر من، من جز خویشتن، چیزی ندارم ولی شهادت می‌دهم که معبودی جز خدا نیست، جد تو محمد(صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست و گواهی می‌ دهم که من غلام و بنده تو هستم و عرض کرد: ای اباعبدالله بخدا سوگند، بر من سخت است که در کربلا نبودم و جان خود را فدای تو نکردم. ای اباعبدالله، هنگامی که جدت را دیدار می‌ کنی گواهی ده که من شهادتین گفتم و در خدمت تو اسلام آوردم. آنگاه گفت: اشهد ان لا اله الا الله ... صبح سر را به آنها تحویل داد، پس از این دیدار از صومعه خارج و خود را خدمتکار اهل بیت کرد. 🇮🇷 🇮🇷@frontlineIR🇮🇷