🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸
#محسن_عباسی_ولدی
#سری_کتاب_های_تا_ساحل_آرامش
#جلد_اول_فانوس_دانایی
#بخش_سی_و_پنج
#همسرانه
سرزنش🤨 حس لجاجت همسرتان تحریک کرده و او را از جاده انصاف و منطق دور می کند⚠️.
✨امیرمومنان علی علیه السلام فرمود: از اینکه مکرر سرزنش کنی پرهیز کن❌ که این کار [طرف مقابلت] را بر گناه خویش جری نموده⚡️ عتاب 🗣[تو]را بی ارزش می کند.
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
«..........🇮🇷@frontlineIR🇮🇷..........»
برشی از کتاب 📖
"نیمه پنهان🌙 "
#شــــہیــــد_مہـــــدۍ_زین_الدیـــــن 🌹
بعضی وقتها⏰ چند هفته از مهدی خبری نمیشد گاهی برایم چیزهایی مینوشت✍🏻 مثلاً اینکه تنهایی محبتی الهـ❤️ـی است، یک روز که از مدرسه آمدم در خانه خواب بود سلام کردم و گفتم شکست خوردید؟🥺 گفت سپاه اسلام که شکست نمیخورد، 🤔خواستم خبر پدر👨🏻🍼 شدنش را بگویم گفت میدانم چه میخواهی بگویی خندید😊 و سرش را زیر پتو کرد. خیلی کم حرف بود به زور💪 از زیر زبانش حرف میکشیدیم، یک بار خاطرهای که به کربلا🕌 رفته بود را تعریف کرد فهمیدم با موتور🏍️ که به کربلا رفته بود از زیارت که داشت برمیگشت به یکی تنه⚡ میزند به فارسی میگوید ببخشید🙏، یکباره میفهمد چه اشتباهی کرده 🤦🏻♂️خودش را جمع و جور میکند.
یک بار که باهم بیرون رفته بودیم میگفت توی دزفول آدم مظلومیت مردم را حس میکند،😭 یک روز که از مدرسه🏫 به سمت خانه 🏡میآمدم مجروحان را می دیدم شب 🌜که برای مهدی تعریف کردم میگفت زیاد مجروحین را نگاه نکنم، خون🩸 روی روح تأثیر میگذارد و آدم قسی القلب👹 میشود، به رنگ قرمز حساس بود یکبار لباس قرمز💃🏻 پوشیدم حالش خراب شد از بس خون🩸 دیده بود میگفت از جبهه 🪖این قرمز برای من شده یک جور سمبل قساوت.💥
مهدی اهل ابراز محــ❤️ـــبت زبانی نبود، اما کارهایش جوری بود که میشد احساسش را فهمید.☺از اقوام گاهی برادر کوچکش مجید به ما سر میزد مهدی پای مجید را به جبهه🪖 باز کرده بود.
مرداد بود که قرار شد قم🕌 بروم کمی بعد زنگ☎️ زد که مأموریت سوریه دارد و میتواند خانواده👨👩👦 را با خود ببرد، البته آنجا هم ما را تنها گذاشتند و رفتند بیشتر لبنان بودند، دره بقاع برای بررسی تاکتیکهای جنگی 💥جلسه داشتن، لبنان که میخواست برود نگران بودم😟 حاج احمد متوسلیان آنجا اسیر شده بود،😢 گفتم آنجا که میروی جنگ💥 است گفت نگران نباش من اینجا شهید نمیشوم قرار است توی وطن🇮🇷 خودمان باشم.
#قسمــــــــــت_سوم
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غمے خواهم که غمخوارم تو باشے
دلے خواهم دلآزارم تو باشے
جهان را یک جوْۍ ارزش نباشد
اگر یارم اگر یارم تو باشے✨
#به_رسم_عاشقـــــ♡ـــــے
#شب_زیارتے
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
﴿..وَ اجْعَلْ صَلاتَنَا بِهِ مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَةً ،
وَ دُعَاءَنَا بِهِ مُسْتَجَابا وَ اجْعَلْ أَرْزَاقَنَا بِهِ مَبْسُوطَةً وَ هُمُومَنَا بِهِ مَكْفِيَّةً وَ....﴾
🌱✨✨✨✨✨✨✨✨🌱
❀ [#خدايا به وسيلہ او نمازمان را پذيرفتہ،و گناهانمان را آمرزيدھ , و دعاهايمان را مستجاب گردان، #خدايا روزيهايمان را به سبب او گسترده و اندوهمان برطرف شده و……]❀
#روز_جمـــــعہ
#فرازی_از_دعای_ندبہ ⛦
#جمعہ_انتـــــظـــــاࢪ
#خـــــط_مقـــــدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼✾السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ✾🌼
من دل بسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توأم؛
و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میكشم...
#جمعہ_انتـــــظـــــاࢪ
#ویژه_استورے
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
↯حـــــآج حســـــیـــــن یـــــڪتـــــا:
➢ بچهها! شهدا خوب تمرین کردند ولایت پذیریِ امام مهدی(؏) را در رکاب آسید روحالله خمینی.
ما هم باید تمرین کنیم ولایت پذیریِ امام مهدی(؏) را در رکاب حضرت آقا.
#پندانه ✉
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
✨ #لّحٍـٍـُـُـّـُظَہٍ_ِاَےُ_ٍبّاُ_ُنُـُـُـٌـْـَوُࢪٌ ✨
هدیه به شهید بابایی🌹
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
◯➢ #ڝــحــیــڣــہ_سـجـآدیـہ 💚
﴿۱. یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکارِهِ، وَ یا مَنْ یفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یا مَنْ یلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ.…﴾
⇦ اۍ ڬســـــے ڪہ گرھ هر #سختے به دست تۅ گشودھ شۅد و اۍ ڪه تندۍ شدائـــد بہ عنایتـټ میشکند،اۍ ڪہ راھ بیرون شـــــدن از تنڳے ۅ رفتن به سوۍ #آسایش از تۅ خواستہ شـۅڊ…⇨
#فراز_اول 1⃣
#دعای_هفتم
#خــꫦـــط_مــــ꩸ــقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🔖 از #ابراهیم_هادۍ زیاد شنیدی ، از محاصره نیروها توی کانال، از تشنگی و بی رمق شدنشان،
از ↯گردان های کمیل و حنظله↯،
از پرپر شدن سربازهای وطن 😔،
❌ از لو رفتن عملیات والفجر مقدماتی و...
زیاد شنیدم و شنیدی، توی فیلمها دیدیم و توی کتابها خواندیم از غم، غصه و انتظار #مادرانی که جگرگوشه هایشان #بهمن ۱۳۶۱ محاصره شدند، دشمن با لودر خاڪ ریخت روی پیکرهای بی جان و بعضا نیمه جانشان و بهراحتي توی کانال دفنشان کرد. بی خبر از اینکه تک تک آنها شدند ستاره های درخشان خاکـــ آسمانی #فڪہ.
❞اما از ستون پنجم چی شنیدیم؟ 🤭
از خیانـتــــــ به خاک، زادگاه، رهـبر، ملت و فرزندان وطن چی شنیدم و شنیدی؟
از #خیانت تمام قد به مادران چشم انتـظـاࢪ؟!❝
#شهیدگمنام ⇝
#قتلگاه_فکه
#ستون_پنجم➢
#منافقین➢
#والفجرمقدماتی❀
#شهید_ابراهیم_هادی🌹
#پیشنهاد_دانلود👌👌
#ریحانه_مهرپویا ✒️
#خــ𓄺ط_مــ𓄺ـــقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
امام خیلی به دکتر علاقه داشت. جبهه که بودیم بارها به حاج احمد آقا زنگ می زد، گوشی را می داد به امام و او با دکتر از جنگ و جبهه ها و خودش صحبت می کرد. اما آن اواخر صدای دکتر اصلا به امام نمی رسید، یعنی نمی گذاشتند که برسد.
یک بار به من گفت: رفتم جماران ملاقات بگیرم، ندادن. باورت می شه؟
برشی از #کتاب #چمران_مظلوم_بود خاطراتی از #شهید #مصطفی_چمران به کوشش علی اکبری
🌷🌷🌷
#معرفی_کتاب
#کتابخوانی 📖
#خط_مقدم🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
✨ #لّحٍـٍـُـُـّـُظَہٍ_ِاَےُ_ٍبّاُ_ُنُـُـُـٌـْـَوُࢪٌ ✨
تقدیم به شهدای خلبان 🌹
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🚨رهبر انقلاب: آن طرفی که حق شرط گذاشتن در برجام را دارد ایران است.
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸
#محسن_عباسی_ولدی
#سری_کتاب_های_تا_ساحل_آرامش
#جلد_اول_فانوس_دانایی
#بخش_سی_و_ششم
#همسرانه
❌به هیچ وجه حرفی که نشان از پشیمانی😔 شما از ازدواج تان باشد بر زبان نیاورید.
اگر همسرتان 💞احساس کند که شما از این ازدواج پشیمان😩 شده اید و او را مانند گذشته دوست💔 ندارید شاید به راحتی🌱 تغییر نکند.
🇮🇷خط مقدم🇮🇷
«..........🇮🇷@frontlineIR🇮🇷..........»
برشی از کتاب 📖
"نیمه پنهان🌙 "
#شــــہیــــد_مہـــــدۍ_زین_الدیـــــن 🌹
شهریور ماه بود و ماه آخر باردای، خدا رحمت کند شهید صادقی یکی از دوستـــ💞ــان نزدیک مهدے بود، هوای ما را خیلی داشت😊 وقتی تلفن زد ☎️آقای صادقی خبر پدر👨🏻🍼 شدنش را به او داده بود، مهدے که خیالش از بابت سلامتی ما راحت شده بود همونجا نماز🧎🏻♂️ شکر🙏 خوانده بود.
خیلی از دستش ناراحت بودم😠 وقتی زنگ زد☎️ همه عصبانیت 😡این ده روزه را خالی کردم گفت 《ماتو مکتبی بزرگ 🌈شدیم که پیامبرش بدون پدر و مادر بزرگ شد 😔مگر ما از پیغمبران بالاتریم؟ 》🤔لیلا چهل روزه بود که آمد لیلا را بغل کرد👨🏻🍼 و من هم که انقدر عصبانی 😡بودم انگار همه عصبانیتم تمام شد😅 به قول مادربزرگم《مکه رفتن بهانه بود کعبه🕋 در خانه بود 》برایم تعریف کرد که در این مدت چقدر سخت😓 گذشت وچقدر از دوستانشان شهید شدند😭
هنوز دو روز نگذشته بود دوباره رفت، به او گفتم مرا هم ببر منطقه 🪖همانجایی که همه خانمهایشان را آوردند. لیلا سه ماهه بود 👶که به اهواز رفتیم سپاه یک ساختمان🏬 برای سکونت بچههای لشکر علی بن ابیطالب گرفتند، اینجا دیگر تنها نبودم همه خانمهای آنجا چشم👁️ به راه آمدن مردانشان بودند، گاهی میدیدیم جلوی اتاقی یک جفت پوتین🥾 است، میفهمیدیم که مرد🧔🏻 آن خانه آمده است. بعضی وقتا میفهمیدیم خانمی که دو تا اتاق آن طرفتر است مردش شهید شده😭
هر شب به بهانهای شام نمیخوردم یا دیرتر میخوردم، میگفتم صبر کنم شاید🤔 آقامهدی بیاید. آن شب خیلی صبر کردم تا خواستم غذا🍛 بخورم مهدی در زد🚪 و اومد تو، با سر و صورت خاکی و سیاه شده🥴 بعد از سلام و احوالپرسی گفتم معلوم است🤔 خیلی خستهای گفت آره🥱 چند شبه نخوابیدم غذا🍛 چون مختصر بود گفتم شما شروع کن تا من بیایم، خودم را با لیلا مشغول کردم پنج دقیقه بعد برگشتم دیدم همون جلوی در 🚪باکفش خوابش برده😴
#قسمــــــــــت_چهارم
#خط_مقدم 🇮🇷
🇮🇷@frontlineIR🇮🇷